تبیان، دستیار زندگی

جریان دیده شدن رمان در جامعه انتخابی است نه اکتسابی

مصطفی جمشیدی می‌گوید به دلیل نقش پررنگ دولت در هدایت ادبیات، جریان دیده شدن رمان در جامعه انتخابی است نه اکتسابی و رمان خوب در این سیستم فرصت بروز ندارد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :


مصطفی جمشیدی، نویسنده

مصطفی جمشیدی عنوان کرد: خیلی‌ها گفته‌اند و شنیده‌اییم که رمان امروز عقب افتاده و اصطلاحا پسیو است. در صحبتی دوست ارجمند م بایرامی عزیز  در مراسم اختتامیه جایزه جلال آل احمد نیز شنیده شد که آن در گران دوران در عرصه رمان معاصر (بعد از اتقلاب) نوشته نشده است وای دریغ ...حالا به آن صحبت ها کار ندارم اما ذکر چند نکته بیفایده نیست. نخست اینکه با گسترش تکنولوژیک و چاپ غفلتهایمان گسترده شده و نه حضورمان. یعنی اینکه سینما و رقبای قدرقدرت اصلا مجالی نمیدهند که رمانی از پس اینهمه تعددها و تکثرها خود را نمایان سازد و ای بسا که رمانهای خوبی و بلکه خیلی خوبی نوشته شده‌اند ولی تاکنون دیده نشدهاند مثل برخی شاهکارهایی که در دنیا پس از گذشت زمانی دیده شدهاند. و البته این همه طبیعی است چون ما فرصت نکردهاییم همه آنها را بخوانیم.

این نویسنده ادامه داد: شما اگر ۲۰ رمان در روی میزتان باشد امید دارید که در ظرف یکسال حداقل دو الی سه تای آن را بخوانید اما وقتی تعدد بی دلیل رمان و کتاب سازی در کار باشد و پانصد رمان روی میز آورده شود که ۴۰۰ تای آن فاقد استاندارد است  و با هرز رفتن قریحه خواندن مواجه بشوید دیگر آن سه نا هم دیده نمی‌شود.

جمشیدی افزود: اوقات فراغت در دهه‌های چهل و پنجاه زیاد بود رمان ابزار سیاست و نحله‌ها بود و میانداران این عرصه بر نامه‌ریز و با انگیزه بودند و اصولا روشن‌بین بودن و فرهیخته نام گرفتن با خواندن رمانهای چپ و غربی و...معنا می‌گرفت. یعنی ابزار فعالیت اجتماعی و سیاسی فرد با رمان خواندن به سنجش گذاشته می‌شود. در حالی که با باز شدن نقش دولتها در ادبیات، نحله‌ها و جریانها کج تاب و بعضا فرقهای عمل کردند و جریان دیده شدن رمان در جامعه انتخابی شد نه اکتسابی و طبیعی و این یعنی جریان بالیدن یک رمان سیر طبیعی نداشت و معتقدم رمان خوب فرصت بروز به خود نمی‌دید.

نویسنده تجلیل شده در جایزه ادبی جلال آل احمد ادامه داد: اگر سلایق مخاطبان همان سلایق بود و میانداران همان میانداران دههای چهل و پنجاه بودند رمانها و عناوین و اعتبارهای امروز بسی بیشتر و قوی تر جلوه گر می‌شدند اما چه کنیم که سینما و کتاب و ...و مخاطبان تغییر یافته‌اند و ادبیات دیروز هنوز عتیقه و در استیج است. امروزه هنوز ذهن محتاط از روی دست رمان نویس می‌نویسد و این است که هر چه نسل نو تر شد سنت از روی دست نوشتن نسل نو تغییری نکرد و این شد که نام ها همان نام ها ماندند و نوها و جدید ها شکل نگرفت و عرصههای تازه جز معدود وارد بازار رونق نشد. به نظرم ما بجای اینکه کشف‌هایمان گستردهتر شود باید غفلتها و کوررنگی‌هایمان بیشتر شد و در چنین موقعیتی بجا ماندن یک اسم در دورانی به بلندای  ۵ الی ۶ سال برای ما کافی شده است.

منبع: مهر