تبیان، دستیار زندگی

ماهیت جشنواره فیلم فجر مشخص نیست!

ماهیت جشنواره فیلم فجر مشخص نیست و متاسفانه تمامی آثار انیمیشن، کمدی، اجتماعی و... باهم داوری می شوند، هیچ کجای دنیا سازوکار جشنواره ها به این شکل نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 
محسن کیایی بازیگر

برخی فیلم ها به واســطه ارائه شــمایل جدیــد از بازیگران در قالــب نقش های متفاوت دارای اهمیت هســتند. «آســتیگمات» ســاخته مجیدرضــا مصطفوی ازجمله فیلم هایی اســت که فــارغ از ویژگی هــای متنی و فرمی به ســبب بازی بازیگران قابل بحث و تامل اســت. محســن کیایی در این فیلم نقشــی متفاوت نســبت به کارنامه کاری خود با شــمایلی متفاوت از آنچه تا به امروز در ســینما بوده اســت، ایفا می کنــد که جای بحــث دارد. به بهانــه این حضــور متفاوت و اکران فیلم «آســتیگمات» با او به گفت وگو نشســتیم که در ادامــه می خوانید.

بعد از دیدن «آستیگمات» اولین چیزی که در این اثر به خصوص در رابطه با شما خودنمایی می کند، قرارگرفتن در یک نقش و شــمایل متفاوت است و این طور به نظر می رسد که شاید برای جدایی از آن ورطه ای که در این چند وقت اخیر بیشتر درگیرش بودید، این ژانر و نقش را انتخاب کردید. «آستیگمات» برای شما در کجا قرار دارد و چقدر دلیل انتخاب آن به همین مسئله برمی گردد؟

یکی از خصلت های سینمای ما این اســت که اگر بازیگری در ژانر و یا موقعیت خوب و قابل قبول ظاهر شود، دیگر او را در همان فضا به کار می گیرند، به عبارتی دیگر فعالان سینمای ما چندان اهل ریسک نیستند و بیشتر علاقه مند هســتند از بازیگر، در همان فضاهایی که قبلا تجربه کرده و جواب پس داده است، استفاده کنند. مســلما این موضوع ارتباط تنگاتنگی با توانمندی یک بازیگر در ایفای نقش های متفاوت نیز دارد، البته منظورم این نیســت که من خیلی بازیگر توانمندی هستم؛ شروع کار من با آثاری شیرین و کمدی بود و اتفاقا کماکان آن ژانر را بسیار دوست دارم و از ابتدا پیشنهادات بســیاری در آن فضا داشتم و دارم اما همیشه سعی کردم گریزی بزنم و نقش های متفاوت را تجربه کنم،کمااینکه در تلویزیون در کاری مثل «پرده نشین» ظاهر شدم و یا در سینما در فیلم های جدی چون «عصر یخبندان»، «سد معبر» و... بازی کردم. در رابطه با «آستیگمات» باید بگویم، بازی در این فیلم زمانی به من پیشنهاد شد که کاملا از آثاری که تا به آن روز بازی کرده بودم، تفاوت داشت. یک فیلم اجتماعی تمام عیار با کاراکتری زخم خورده از این اجتماع؛ از چنین پیشنهادی بســیار استقبال کردم و تلاش خود را به کار گرفتم تا اتفاق درستی را رقم بزنم. بعد از «آستیگمات»، نقش اصلی فیلم جدید محمدحسین مهدویان با عنوان «رد خون» را ایفا کردم و در تلاشم تا در ادامه مسیر حرفه ای خود هر دو فضای کمدی و جدی را به موازات یکدیگر جلو ببرم.

اما در میانه صحبتتان به نکته خوبی اشاره کردید، این که سینما در موقعیت های متفاوت از یک بازیگر استفاده نمی کند، اما قبول دارید بخشی از بازیگران نیز چنین نگاهی دارند و رغبت چندانی برای تجربه نقش های متفاوت ندارند، انگار این ریسک پذیری و تمایل به تجربه های متفاوت در همه بازیگران وجود ندارد!

این نکته ای که شما می گویید، درست است. در خیلی از مواقع این بازیگران هستند که اهل ریسک نیستند و می خواهند تجربیات قبلی خود را تکرار کنند، دستمزدشان را بگیرند و همین مسیر را ادامه دهند. اما من فکر می کنم زمانی یک بازیگر ماندگار می شود و می تواند خودش را در سطح بالای سینما نگه دارد که نقش ها و ژانر های مختلفی را تجربه کند و در آن دیده شود. به نظرم یکی از دلایل ماندگاری آقای پرستویی همین است که همواره در ژانر های مختلف نقش آفرینی درســتی داشتند. شخصا در تلاش هســتم تا خودم را به سطح بالایی از سینما برسانم و نگه دارم، اما برخی دوســتان فقط حال حاضر را ملاک قرار می دهند و همین که در کاری بازی و دستمزدی دریافت کنند برایشان کفایت می کند، چندان دنبال ریسک نیستند تا نقشی را ایفا کنند و ببینند که آیا جواب می دهد یا نه! به طور کل به نظرم بازیگر برای رسیدن به ماندگاری و سطح بالایی از سینما باید نقش ها و ژانر های مختلفی را تجربه کند.

یادم می آید چند ماه پیش گفتید بیشتر پیشــنهاداتی که دارید کمدی هستند، هنوز هم با وجود دیدن شدن «آستیگمات» در جشنواره جهانی و اکران عمومی آن، پیشنهادات به همان منوال است!؟

به سبب ســبقه و تصویری که از من در ذهن کارگردانان و تهیه کنندگان وجود دارد کماکان پیشنهادات کمدی دارم اما خوشبختانه پیشنهاد های خوب و قابل بحثی برای بازی در فیلم های جدی نیز دارم. فکر می کنم دو فیلم «آستیگمات» و «رد خون» برایم فضا را به گونه ای دیگر باز کند و مجال خوبی برای تجربه فضای متفاوت تر باشد.

خودتان به این قائل هســتید که «آســتیگمات» و یا «رد خون» که امسال به جشنواره فجر خواهند آمد، می توانند برای کارنامه شما نقطه عطفی باشند که بعد ها از آن یاد کنید؟

تلاش کردم که این اتفاق بیفتد، خوشبختانه طی صحبت هایی که با منتقدان و اهل فن داشتم، ظاهرا توانستم با «آستیگمات» رضایتشان را جلب کنم. در «رد خون» هم نقشی بسیار متفاوت و دور از خودم را بازی کردم و باید منتظر ماند تا کار در جشنواره دیده شود و بازخورد ها را ببینم.

اما در رابطه با نقش مهران در «آستیگمات»، شما کاراکتری را بازی کردید که سابقه اعتیاد دار د، پرخاشگر است اما در عین حال برای حفظ خانواده خود همان چیزی که دچار نقصان بوده است، می جنگد. شبیه این کاراکتر ها در سینمای ما قبلا وجود داشتند و معمولا بازیگران آن را شبیه به هم بازی می کنند، با لحاظ مولفه هایی ثابت، اما شما شمایل متفاوت تر و در عین حال واقعی تری از مرد های اینچنینی را به تصویر کشیدید، به گونه ای که دیگر کارت پستالی نیست. برای رسیدن به چنین رویکردی نسبت به نقش چه مسیری را طی کردید؟

اولین مواجهه بازیگر با نقش و مرجع آن برای بازی کردن یک شخصیت، فیلمنامه است. در فیلمنامه برای رسیدن به مهران آدرس های درستی داده شــده بود. اولین برخورد بازیگر با شخصیت و شناخت او و جهان پیرامون آن در فیلمنامه اتفاق می افتد. به نظرم فیلمنامه نویس قدم اول را به درستی برداشــته بود، مهران در فیلمنامه در جای درســتی قرار گرفته بود و موقعیت ها و کنش های خوبی برای او طراحی شده بود. اما قدم دوم، عبور کاراکتر از فیلتر من به عنوان بازیگر بود. من از ابتدای فعالیتم در تمام کارهای خود سعی کردم شخصیت ها را به واقعی ترین شکل ممکن بازی کنم، اساسا خیلی اهل معلق زدن و گل درشت بازی کردن نقش نیستم. این نقش خصوصیات و قصه ای داشت که شاید اگر دست بازیگر دیگری سپرده می شد، آن را گل درشت بازی می کرد و یا معلق های بسیاری می زد. اما به نظر من بازیگر اگر در خدمت فیلمنامه باشد و نقش را در همان ابعادی که در متن به آن پرداخته شده، به درستی بازی کند، بیشتر به فیلم کمک کرده اســت تا این که آن را طوری ایفا کند که در اصطلاح از فیلم بیرون بزند. جدا کردن شــخصیت مهران از فیلمنامه و ایفای آن به گونه ای که این اثر، فیلم مهران شود، کار ساده ای بود. اما «آســتیگمات» فیلم خانواده مهران بود از فرزندش گرفته تا پدر و مادر و همسرش، به همین سبب سعی کردم آن را بر مبنای فیلمنامه و در همان حد و اندازه ای که بود، ایفا کنم. نمونه های مهران در جامعه ما بســیار است، کسانی که دست و پا می زنند تا زندگی خود را حفظ کنند. من برای ایفای این شخصیت باید چشــمانم را بازتر می کردم تا نمونه های بسیار زیاد آن را ببینم و اتفاقا به نظرم کثرت آدم هایی شبیه او، ایفای این نقش را بسیار سخت تر می کرد. در کل تمام تلاشم بر این بود تا مهران را به واقعی ترین شکل ممکن و بر مبنای فیلمنامه آن را بازی کنم.

فیلم های ژانر اجتماعی همواره در معرض برچســب سیاه نمایی هســتند و بعضا آن ها را به چنین چیزی متهم می کنند، اما در «آســتیگمات» این چنین نیست! بحران های عدیده ای را باز می کنید اما مخاطب در انتهای فیلم حالش بد نیست. مرزباریکی وجود دارد که شما از سن در این فیلم تا ُ بحران های اجتماعی بگویید اما تلخی آن مخاطبتان را فراری ندهد. این تا حد زیادی وجود دارد!

به نظرم این موضوع به نوع نگاه کارگردان و نویســنده مربوط می شود. اولین بار که فیلمنامه «آســتیگمات» را خواندم، پیشــبرد درســت قصه برایم جالب توجه بود و به نظرم یکی از ویژگی های متن بود. فکر می کنم یکی از دلایلی که سبب می شود برخی از فیلم های اجتماعی تلخ باشد و مخاطب را آزار دهد، این اســت که در طرح و نمایش معضلات اجتماع از ذره بین اســتفاده می کنند، ما از ابتدا در «آســتیگمات» قرارمان بر بزرگ نمایی نبود، قرار بود آیینه باشیم نه ذره بین! شــاید به همین دلیل اســت که از بحران های اجتماعی حرف می زنیم اما مخاطب از این تلخی آزرده خاطر نمی شود. این امکان وجود داشت این فیلم تلخ تر، سیاه و یا خیلی شعاری ساخته شود اما قرارمان بر این بود در مورد واقعیت، به واقعی ترین شکل ممکن ز شده است و برخی از ُحرف بزنیم. متاسفانه این روزها ساخت فیلم اجتماعی تبدیل به یک پ کسانی که به این جنس سینما گرایش دارند، می گویند اصلا مهم نیست فیلممان دیده شود، بفروشد و یا... در صورتی که این نگاه درست نیست. شما به عنوان فیلمساز اجتماعی اگر دغدغه معضلات اجتماع خود را دارید، با به گونه ای به آن بپردازید که مخاطب آن را تماشا کند، درغیر این صورت آن اثر ارزشی ندارد. در «آستیگمات» تمام تلاشمان بر این بود از بحران های اجتماع صحبت کنیم اما به نحوه ای که مخاطب اذیت نشود و اتفاقا با آن همراه شود. این همان مسئله ای است که در کارهای مشترکمان با برادرم مصطفی، به آن بسیار فکر می کنیم؛ این که حرفمان را چطور به مخاطب بزنیم! مثل خوراندن دارو به یک کودک می ماند، کودک دارو را به سبب تلخی آن پس می زند، برای آن که دارو را بخورد و تلخی آن را احساس نکند، بهترین راه این است آن را با آبمیوه ای مخلوط کرد. در سینما هم برای زدن برخی حرف ها و نمایش مشکلات باید راهی را پیدا کرد که مخاطب دارو را بخورد اما از تلخی آن اذیت نشود.

اما شرایط برای رسیدن دارو به دست مخاطبان همواره با مشکلاتی همراه بوده است، مثلا در اکران فیلم «آستیگمات» شرایط نامطلوب بود، فیلم به رغم فروش خوب پس اتمام قرارداد، سرگروه خود را از دست داد در صورتی که این اتفاق شاید شامل حال خیلی از فیلم ها ازجمله کمدی های سینما نشود!

اکران ازجمله مباحثی است که باید در مورد آن بسیار صحبت کرد، از موضوعات مرتبط با آن، بحث نظارت حکومتی است؛ این که از طرف مردم تشخیص می دهند که آیا افراد جامعه باید یک فیلم را ببینند یا نبینند و مبنا و ملاک آن را هم، من نمی دانم. اگر نخواهند فیلمی دیده شود، توانایی و قدرت آن را دارند و تلاش می کنند تا آن فیلم دیده نشود. من با فیلم های کمدی مشــکلی ندارم چنانچه که خودم در آثار کمدی بسیاری حضور پیدا کردم اما به نظرم فضای سینما دارد به سمتی هدایت می شود که مردم را سرگرم کنند تا حرف های جدی و مهم در سینما زده نشود، به همین سبب کاملا هدایت شده فیلم هایی اکران می شوند و فیلم هایی نه! آثاری دیده می شود و آثاری نه! اما بخش مهم ماجرا این جاست که این اتفاق برآیندی دارد که به ضرر سینمای مستقل است. کسی که برای ساخت یک فیلم از بودجه ارگانی استفاده کرده، فروش اثر چندان برایش مهم نیست. اما کســی که برخاسته از سینمای مستقل است، دیده شدن اثرش و فروش آن برای او بسیار اهمیت دارد. ورود پول های دولتی و از سویی دیگر ورود پول های عجیب و غریب توسط برخی اشخاص به سینما باعث شده سینمای نحیف مستقل روزبه روز ضعیف تر شود. این چنین اســت که فرد خوش فکری مثل مجیدرضا مصطفوی با وجود توانمندی بالایی که دارد، در این سینما متضرر می شود. او دو سال است که درگیر فیلم «آستیگمات» است، فیلم را از جشنواره کنار گذاشتند و گفتند سر و صدا نکن، اکران خوب به فیلم می دهیم، ماه ها درگیر پروانه نمایش بود و درنهایت در زمانی غیر از آنچه گفتند با داشتن سه هفته سرگروه به اکران رسید، درصورتی که این فیلم در طول همین مدت فروش خوبی داشته و مخاطبان از آن راضی بودند، متاسفانه شرایط بدی گریبان گیر این فیلم شد.

حرف نگفته ای مانده است؟

فارغ از بحث اکران، نه تنها من که همه عوامل این فیلم از کنار گذاشته شدن این فیلم از جشنواره گذشته گله داریم؛ این فیلم به راحتی با کج سلیقگی و بدسلیقگی برخی از دوستان کنار گذاشته ـد، فیلمی که تمام عوامل آن زحمت کشیدند تا اثری شــریف را روانه پرده سینما کنند. این فیلم کنار گذاشته شد چون جزو هیچ جناح، گروه و دسته سینمایی نبود، درصورتی که می توانست در جشنواره فجر دیده شود. متاسفانه جشنواره فجر ویترین سینمای ما شده است و اکران فیلم و سرنوشت آن بی نهایت به این مربوط است که برای فیلم در جشنواره چه اتفاقی می افتد، درصورتی که نباید به این شکل باشد. ماهیت جشنواره فیلم فجر مشخص نیست و متاسفانه تمامی آثار انیمیشن، کمدی، اجتماعی و... باهم داوری می شوند، هیچ کجای دنیا سازوکار جشنواره ها به این شکل نیست. متاسفانه تکلیف جشنواره مشخص نیست و نهایت سلیقه در داوری ها اعمال می شود و اساســا نگاه کارشناسانه ای به معنی درست در آن وجود ندارد. وقتی فیلمی چون «آستیگمات» از جشنواره کنار گذاشته می شود، انگار می خواهند روی آن سرپوش بگذارند تا سروصدا نکند و دیده نشود. زمانی بود که جشنواره فجر بسیار قابل استناد بود، امیدوارم دوباره به آن روزها برگردیم و دخالت ها و سهم خواهی در داوری و جوایز جشنواره از بین برود.

منبع: روزنامه صبا/ملیکا مومنی راد