به بهانه سالروز شهادت خدومترین صدراعظم ایران؛
شهادت امیرکبیر؛ انتقام الهی یا توطئه بابیها؟
انگیزه مقابله قائم مقام فراهانی با علیمحمد باب، یکی از مسائل پرحاشیه و مبهم تاریخ معاصر است. برخی از مبلغان بهائیت بر این باورند که امیرکبیر فریب نهاد روحانیت را خورد و درحالیکه بابیها هیچگونه اختلالی در امنیت ایجاد نکرده بودند، صرفاً به جهت دگراندیشی سرکوب شدند.

کارنامه درخشان خدومترین صدراعظم ایران، میرزا محمدتقیخان فراهانی ابعاد مختلفی دارد، که یکی از مهمترین و حساسترین اقدامات او مقابله با جریان بابیه است.
امیرکبیر با اعدام علیمحمد باب به چهرهای محبوب نزد علما و روحانیت تبدیل شد، اما در اندیشه بهائیت شخصیتی منفور بهحساب میآید. عباس افندی پسر ارشد بهاءالله درباره امیرکبیر میگوید: «میرزا تقیخان امیرنظام…سمند همت را در میدان خودسری و استبداد بتاخت. این وزیر، شخصی بود بیتجربه و از ملاحظه عواقب امور آزاده. سفاک و بیباک و در خونریزی چابک و چالاک.»(1)
بابیه به رهبری علیمحمد شیرازی حدود چهارده دهه پیش، در شرایط بحرانی عصر قاجار ظهور کرد. نابهسامانیهایی که بر اثر جنگ، قحطی و بیماری در آن برهه از تاریخ به وجود آمده بود، به مطالبه منجی آخرالزمان از طرف مردم شدت بخشید.
علیمحمد با استفاده از این شرایط، ابتدا خود را باب ارتباط مردم با امام عصر معرفی کرد و بهمرور زمان پا را فراتر نهاد و خود را مهدی موعود خواند و توانست در مدت کوتاهی طرفداران زیادی را همراه کند.
آیا امیرکبیر مظلومکشی کرد؟
انگیزه مقابله صدراعظم با علیمحمد باب، یکی از مسائل پرحاشیه و مبهم تاریخ معاصر است. برخی از مبلغان بهائیت بر این باورند که امیرکبیر فریب نهاد روحانیت را خورد و درحالیکه بابیها هیچگونه اختلالی در امنیت به وجود نیاورده بودند، صرفاً به جهت دگراندیشی سرکوب شدند.ایرج اشراقی پژوهشگر تاریخ بهائیت در یکی از برنامههای شبکه بی بی سی، این ادعا را مطرح میکند که امیرکبیر در ماجرای سرکوب بابیه اشتباه کرد و بیجهت تسلیم خواسته روحانیت شد، درحالیکه او میتوانست از این جنبش اجتماعی در جهت فعالیتهای اصلاحاتی خود بهره بگیرد.
اگر تاریخ بابیت را مرور کنیم، به واقعیاتی فراتر از جنبش اجتماعی، یا دگراندیشان مصلح و از این دست عناوین بر میخوریم. گسترش روزافزون طرفداران علیمحمد باب در آرامش صورت نمیگرفت، بلکه در شرایط بحرانی عصر قاجار که از بیرون و درون مرزها، امنیت و یکپارچگی کشور درخطر بود، طرفداران باب با فتنهها و آشوبهای متعدد، وحدت اجتماعی را به خطر انداخته بودند؛ مسیری که نهایتاً به جنگ داخلی ختم میشد.
درباره انگیزه مقابله امیرکبیر با بابیه و نحوه برخورد او با علی محمد باب، با حجتالاسلام عبدالقادر همایون، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس حوزه نقد فرق انحرافی گفتوگو کردهایم.
برخی از علما معتقد بودند، باب مرتد شده و باید اعدام شود، اما عدهای دیگر از علما با توجه به صحبتهای علیمحمد، معتقدند بودند او دیوانه است و بر دیوانه حرجی
حجتالاسلام همایون معتقد است: جریانی که به رهبری علیمحمد باب راه افتاد، هم جنبه اعتقادی داشت و هم بعد امنیتی آن مهم بود. امیرکبیر قبل از آنکه به بعد امنیتی مسئله بپردازد، جنبه اعتقادی و کلامی جریان باب را پیگیری کرد.
همایون در ادامه با اشاره به اینکه امیرکبیر، علیمحمد شیرازی را از ماکو به چهریق آورد و در تبریز جلسه مناظرهای بین علما و علیمحمد باب ترتیب داد، که مجلس مناظره با حضور ناصرالدین میرزا نایبالسلطنه برگزار شد، گفت: اگر امیرکبیر دغدغه کلام و اعتقادات شیعی نداشت، هیچگاه این کار را نمیکرد. چهبسا امیرکبیر این جلسه را برگزار کرد تا علیمحمد هدایت شود که البته او تغییری نکرد و به گفته علما اهمیتی نداد. نتیجه مناظره این شد که علیمحمد باب بهصورت کتبی توبه کرد و این توبهنامه هم در کتابخانه مجلس و هم در کتب بهائیت موجود است.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: همچنان برخی از علما معتقد بودند، باب مرتد شده و باید اعدام شود، اما عدهای دیگر از علما با توجه به صحبتهای علیمحمد، معتقدند بودند او دیوانه است و بر دیوانه حرجی نیست. در این میان قائم مقام فراهانی برای اینکه حجت را تمام کرده باشد، پزشک مخصوص ناصرالدین میرزا، به نام دکتر کورمیک را به معاینه سلامت روانی باب فرستاد. پس از معاینه، کورمیک به دربار نامه نوشت که "طبیعت و شرایط علیمحمد باب مقتضی اعدام نیست". درواقع با این جمله او تاکید کرد که باب دیوانه است. این ماجرا در کتاب حضرت نقطه اول، محمدعلی فیضی از بزرگان بهائیت تصریح شده.
به طور حتم اعدام باب، بخشی از نقشههای استعماری روس و انگلیس را خنثی کرد و این اتفاق در کنار دهها اقدام ضد استعماری دیگر امیرکبیر، انگیزه تحریک دربار برای به قتل رساندن او را افزایش داد.
همایون در نهایت این نکته را متذکر شد که اقدام امیرکبیر ضربه بزرگی به بهائیان وارد ساخت؛ به همین دلیل است که با گذشت این همه سال، بهاییها روز قتل امیرکبیر را بهعنوان روز خاص انتقام الهی میشناسند و در این روز به یکدیگر تبریک میگویند.
نقش بهاییت در قتل امیرکبیر
اینکه باب با حمایت کشورهای استعمارگر اقتدار پیدا کرد، امروز از نقاط روشن تاریخ به شمار میرود. یادداشت وزیر مختار روسیه درباره حمایت از باب، یکی از دلایل اثبات پروژه نفوذ بودن بابیت است. او در این یادداشت مینویسد: «همین که به من اطلاع رسید باب وارد اصفهان شده، یک نامه دوستانه به معتمدالدوله حکمران اصفهان نوشتم و سفارش سید را نمودم که باب از دوستان من است و دارای کرامت است، از او مراقبت و حمایت کنید. الحق معتمدالدوله چندی از او خوب نگاهداری کرد.»(2)بی شک اقدامات امیرکبیر علیه باب و سرکوب جریان بابیت، بی ارتباط با قتل او نیست. به طور حتم اعدام باب، بخشی از نقشههای استعماری روس و انگلیس را خنثی کرد و این اتفاق در کنار دهها اقدام ضد استعماری دیگر امیرکبیر، انگیزه تحریک دربار برای به قتل رساندن او را افزایش داد.
اما این امکان نیز وجود دارد که طرفداران باب مستقیما در قتل امیرکبیر نقش داشته باشند. حجت الاسلام عبدالقادر همایون، این مسئله را این گونه تحلیل میکند که آقاخان نوری به جهت خصومتهای شخصی با امیرکبیر طراح اصلی قتل او بوده است. از طرفی آقاخان نوری همشهری حسینعلی نوری بهاءالله، جانشین باب بوده و روابط حسنهای با هم داشتهاند. گزینه محتملی است که کینه طرفداران باب از امیرکبیر، در نقشه قتل او توسط آقاخان نوری موثر بوده باشد.
گرچه هنوز سندی قطعی درباره دخالت بهائیان در قتل امیرکبیر وجود ندارد، اما با در کنارهم قراردادن قراین و شواهد، این فرضیه تقویت میشود که اعدام علیمحمد باب، زمینه را برای برکناری امیرکبیر از صدارت و سپس به قتل رسیدن وی فراهم کرده است.
گرچه هنوز سندی قطعی درباره دخالت بهائیان در قتل امیرکبیر وجود ندارد، اما با در کنارهم قراردادن قراین و شواهد، این فرضیه تقویت میشود که اعدام علیمحمد باب، زمینه را برای برکناری امیرکبیر از صدارت و سپس به قتل رسیدن وی فراهم کرده است.
پینوشتها:
[1] مقاله "نقش امیرکبیر در سرکوب شورش بابیان و اعدام باب" به قلم عبدالقادر همایون/ مجله بهائیپژوهی
[2] "نقش روسیه و انگلیس در فتنه باب"/موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
