شلمچه
منطقه عمومی شلمچه از ضلع غربی خرمشهر شروع میشود و تا عمق خاک عراق به پیش میرود. خط مرزی، این منطقه را به دو قسمت شلمچه ایران و شلمچه عراق تقسیم کرده است. شلمچه ایران در منتهی الیه جنوب غربی جلگه خوزستان قرار گرفته است. آن منطقه از شمال به «حسینیه» از جنوب به اروند رود، از شرق به خرمشهر و از غرب به خط مرزی ایران و عراق محدود میشود. شلمچه عراق نیز در جنوب شرقی بصره واقع است. از شمال به منطقه زید، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به دژمرزی ایران و عراق و از غرب به شهرهای تنومه و الحارثه میرسد.
شلمچه دارای آب وهوای گرمسیری است. حداقل دمای هوای آن در زمستان به صفر درجه سانتیگراد میرسد و دمای آن در تابستان از مرز 55 درجه سانتیگراد تجاوز میکند. این منطقه فاقد برجستگیهای طبیعی است و جنس خاکش از رس است و به هنگام بارندگی، تردد روی این زمین فقط با اتکا به جاده، میسر است. به دلیل اتصال ضلع جنوبی شلمچه با اروند رود، باتلاقها و آبرگرفتگیهای متعددی ایجاد شده است و روییدنیهایی نظیر چولان و بردی در کنار آبگرفتگیها بسیار به چشم میخورد.
شلمچه، نخلستان هم دارد. این نخلستان در ضلع جنوبی آن و در حاشیه اروند رود واقع است. کمی بالاتر و به موازات خط سبز نخلستان، جادهای آسفالت نظرها را به خود جلب میکند. جادهای شرقی- غربی که شرق آن به شهر خرمشهر منتهی میشود و غرب آن در خاک عراق ادامه مییابد.
رود خانه اروند که تمام ضلع جنوبی شلمچه را پوشانده است، رودخانهای است وحشی و ناآرام. دارای بستری گلی و رسویی است که عمق آن بین 5 تا 20 متر متغیر است. طول این رود در منطقه شلمچه، از انتهای جزیره بوارین تا شهر بصره به 20 کیلومتر میرسد.
کانال پرورش ماهی، کانال زوجی، نهر جاسم، نهر و شهرک دوئیجی، در شلمچه عراق قرار دارد.
قبل از شروع جنگ، چندین روستای کوچک و بزرگ در شلمچه ایران وجود داشت که بعضی از آنها به دلیل دارا بودن چشمانداز زیبا، محل تفریح مردم خوزستان بود. روستاییان به کار کشاورزی و دامداری مشغول بودند. درصد قابل توجهی از اراضی کشاورزی خرمشهر در منطقه شلمچه قرار داشت.
از آنجا که شلمچه یکی از مناطق حساس مرزی به شمار میرفت، چند پاسگاه وظیفه حراست از منطقه را بر عهده داشتند که مهمترین آنها عبارت بود از پاسگاه شلمچه، پاسگاه مومنی و پاسگاه خین. همچنین چندین پایگاه و دژ کوچک در فواصل معینی برای دفاع در مواقع ضروری تعبیه شده بود و یک دژ مرکزی به عنوان تغذیه کننده، وظیفه پشتبانی این پایگاهها را از نظر نیرو و تجهیزات بر عهده داشت.
روز سی ویکم شهریور 1359 ستون زرهی تیپ 26عراق، میلههای مرزی را پشت سرگذاشت و وارد شلمچه شد. همزمان پاسگاه شلمچه که اصلیترین موضع دفاعی نیروهای خودی در معبر وصولی به خرمشهر محسوب میشد. توسط هواپیمای عراقی به شدت بمباران شد. دشمن خرمشهر را میخواست و باید جاده شلمچه را تصرف میکرد پاسگاههای حدود، مومنی و خین نیز که در جنوب پاسگاه شلمچه قرار داشتند، زیر آتشبارهای عراقی، غسل مرگ میکردند.
بیسیم چی مستقر در پاسگاه شلمچه با فریاد از دژهای اطراف درخواست کمک میکرد. اما یا جوابی نمیشنید یا اگر صدایی به گوش میرسید، خبر امیدوارکنندهای به همراه نداشت. چرا که دژهای 1،2، 3، 4 و5 به تصرف دشمن درآمده بودند و دژهای باقی مانده نیز در محاصره قرار داشتند.
هنوز هوا کاملاً روشن نشده بود که خبر تکان دهندهای در تمام پایگاهها پیچید: پاسگاه شلمچه سقوط کرد. مدافعین کم تعداد، در گروههای پنج نفره در سایر دژها سنگر گرفته و با همه توان مشغول نبرد شدند. دژ مرکزی نباید سقوط کند. این منتهای همه تلاشها بود. روایت زیر بیانگر شرایط دشوار آن روز است:
«وقتی بچهها به این دژ (دژ مرکزی) میرسند، افسری که یک قبضه تفنگ 106 در اختیار دارد میگوید، اگر من دو تانگ داشتم، شلمچه عراق را هم میگرفتم. بچهها با اعلام آمادگی خود، او را تشویق به این کار میکنند و با همراهی او و تعدادی سرباز مقابله با نیروهای عراق شروع میشود. طی یک درگیری سخت و نابرابر، پاسگاه شملچه آزاد میشود و نیروهای خودی به تعقیب دشمن پرداخته، پاسگاه شلمچه عراق را نیز تصرف میکنند و پرچم جمهوری اسلامی را بر فراز این پاسگاه به اهتزاز در میآوردند و 20 عراقی را به اسارت میگیرند. اما طولی نمیکشد که نیروهای عراقی با سازماندهی مجدد و با اجرای آتش بر حجم، حمله شدیدی را شروع میکنند و بچهها به مقابله جانانهای دست زده، تعدادی توسط تانگهای دشمن به شهادت میرسند. اما از آنجا که سلاحهای انفرادی و یک قبضه تفنگ 106 جوابگوی دشمن نیست. بقیه ناچار تا دژ مرکزی به عقب بر میگردند.»
پس از سقوط خرمشهر در چهارم آبان 1359 جاده شلمچه به صورن یکی از معابر اصلی تردد یگانهای عراقی مستقر در خرمشهر در آمد، بعضی از تیپها و لشکرهای احتیاط ارتش عراقی نیز در بیابانها یا در دل نخلستانهای شلمچه اقدام به احداث قرارگاه کردند.
هجده ماه بعد در روز دهم اردیبهشت ماه سال 1361 زمانی که فرماندهان ارشد عراقی، با تکیه بر استحکامات تعبیه شده و مواضع پولادین و نیروی بیشمار، آزادی خرمشهر را به دست نیروهای ایرانی، خواب خوش قلمداد میکردند، علمیات بیتالمقدس با مرز یا علی بن ابیطالب و با هدف آزادی خرمشهر آغاز شد.
در مرحله اول عملیات، نیروهای ایرانی 35 کیلومتر از جاده اهواز- خرمشهر را آزاد کردند، پنج روز بعد و در مرحله دوم، مناطق جفیر، پادگان حمید و هویزه پاکسازی شد. مرحله سوم که در نوزدهم همان ماه با هدف پیشروی به سمت خرمشهر انجام شد، به دلیل مقاومت شدید دشمن از موفقیت چندانی برخوردار نبود.
ده روز گذشت. رزمندگان در ضلع شمالی منطقه شلمچه، با تقویت نیرو و تجهیز بیشتر آماده حرکت آخر بودند. در این فاصله ده روزه، توهم تحلیل رفتن توان نظامی ایران، فرماندهان عراقی را سرمست غرور کرده بود. اما شلمچه همچنان چشم بر دروازههای شمالی خود داشت.
ساعت 22 و 30دقیقه روز اول خرداد نیروهای قرارگاه نصر به نیروهای عراقی مستقر در شلمچه حمله کردند و بعد از یک درگیری تنگاتنگ خود را به جاده شلمچه رساندند. در همین زمان قرارگاه فجر نیز اعلام کرد که یگانهایش پل نو را تصرف کرده و به سمت اروند رود پیشروی میکنند.
عملیات رمضان بین یک زمین مثلث شکل به وسعت 1600 کیلومتر مربع انجام شد. این زمین از شمال به منطقه کوشک، از غرب به اروند و از شرق به خط مرزی محدود میشد. هدف عملیات، انهدام نیروهای سپاه سوم عراق و پیشروی تا خط اروند رود بود. عقبه دشمن متکی بود به چهارپلی که در مناطق نشوه و تنومه بر روی اروند رود احداث شده بود و پیشبینی میشد با انهدام پلها شمار زیادی از نیروهای عراقی به محاصره درآمده و اسیر شوند.
همه میدانستند که نبرد اصلی در این سرزمین، نبرد با تانک است. برای همین، در میان نیروهای پیاده، آر پی چی زنها بیشتر از همه مورد توجه بودند. هر آر پی جی زن علاوه بر آر پی جی، سه موشک را نیز با خود حمل میکرد. فرد آر پی جی زن دو یا سه کمک داشت که آنها نیز علاوه بر حمل اسلحه، هر یک سه موشک آر پی جی به همراه داشتند. فرماندهان مدام از آنها میخواستند که موشکها را هدر ندهند و زمانی دست به ماشه ببرند که مطمئن باشند تانک دشمن در تیررس است.
حمله آغاز شد. مقاومت سرسخت خطوط مقدم عراق نشان داد که این عراق، عراق 50 روز قبل نیست. دشمن قدر وجب دشت شلمچه را میدانست. در محور جنوب پاسگاه زید، رزمندگان موفق شدند تا عمق 30 کیلومتری مواضع عراقیها پیشروی کنند. آنها به نهر کتیبان رسیدند و قرارگاه لشگر 9 زرهی عراق را تصرف کردند و حتی ماشین بنز فرمانده لشکر را به غنیمت گرفتند. حالا آنها در حاشیه کانال ماهی بودند که عبور از آن به سادگی میسر نبود.
کانال پرورش ماهی، ساخته دست انسان بود و همان گونه که از اسمش پیداست، به منظور پرورش ماهی احداث شده بود. طول این کانال 29 کیلومتر و عرض آن به طور متوسط یک کیلومتر بود. عمق آب در کنارههای کانال 50 سانتیمتر و در اواسط آن دو متر و نیم بود. سیل بندهای دو طرف کانال که هر یک 5/1 متر ارتفاع و 10 متر عرض داشتند، از این کانال دژ مستحکمی ساخته بود که کاربرد نظامی موثری برای دشمن داشت.
به محض آنکه نیروهای خودی به کانال ماهی رسیدند، آتش سلاحهای مختلف به سمت آنها نشانه رفت. شلیک سنگین تانکها از طفین و از آن سوی کانال ماهی، اوضاع را وخیم کرده بود. به دلیل عدم پیشروی یگانهای دیگر نیروهای رسیده به کانال ماهی در محاصره قرار داشتند. نبرد جانانه آر پی جی زنها با تانکهای انبوه، حماسه میآفرید. تانکها آن قدر نزدیک شده بودند که رزمندگان از آنها بالا رفته با نارنجک اقدام به انهدام آنها میکردند، بعد از آنکه 85 تانک و نفربر عراقی به آتش کشیده شد، حلقه محاصره باز شد و رزمندگان توانستند خود را به نیروهای دیگر برسانند.
چهار روز بعد در ساعت 21 و 30 دقیقه، مرحله دوم عملیات با هدف عبور از کانال ماهی به اجرا در آمد. جهت حرکت نیروها به سمت پلهای احداثی روی کانال پرورش ماهی بود. اما بیابان پوشیده از زره، اجازه پیشروی سریع را از رزمندگان گرفته بود. شبح سیاه سیل بندهای کانال، زیر نور منورها از دور به چشم میآمد و شوق گذشتن از آن را دو چندان میکرد. هر گوشه دشت را که میدیدی تانکی در حال سوختن بود و انبار مهماتی در حال انفجار، پیکرهای پاک شهیدان نیز در جای جای شلمچه عطرافشانی میکردند. اکنون آفتاب داغ شلمچه بر پیکرهای پاکی میتابید که در جنگی نابرابر، سرتاسر دشت را به عشق و مردانگی آذین کرده بودند. داستان رمضان پانزده روز به طول کشید، داستان نبرد انسان و تانک. در این 15 روز پنج هواپیمای دشمن سرنگون و 1097 تانک و نفربر نابود شد. 7400 تن از نیروهای عراقی در بخش قابل توجهی از منطقه شلمچه، آب رها کردند تا به این ترتیب اندیشه حمله مجدد را از ذهن فرماندهان ایرانی پاک کنند. آنها همچنین با ترمیم و تقویت استحکامات و مواضع و احداث خاکریزهای پی در پی بر ضریب دفاعی خطوط مقدم خود افزودند. این اقدامات موثر افتاد و سبب شد تا فرماندهان نیروهای مسلح ایران تا چهار سال شلمچه را از برنامههای آفندی خود حذف کنند.
اکنون، هجدهم دی ماه 1365 است. فرماندهان ارشد ارتش و سپاه و نیز فرماندهان سه قرارگاهی که مسوولیت اجرای عملیات را بر عهده گرفتهاند، بر گرد نقشهای بزرگ جمع شدهاند. هر کدام به گوشهای از نقشه چشم دوختهاند و به طرحی که برای مانور آنان در نظر گرفته شده فکر میکنند. رگههایی از تردید کاملاً در چهرهها پیداست. خورشید هجدهم دی ماه غروب کرد و تاریکی همه جا را فرا گرفت. با تاریک شدن هوا جنب وجوش عجیبی تمام خطوط رزمندگان را پوشاند. لشکرها و تیپهای خط شکن مشغول انتقال نیروهای خود به نزدیکترین موضع برای آغاز حمله شدند. غواصهایی که ماموریت تصرف سنگرهای مقدم دشمن را داشتند، آماده کار شدند. خدمه توپ و آتشبارهای خمپاره، آخرین هماهنگی را با دید بانها به عمل آوردند. هیچ کس نمیدانست تا چند ساعت دیگر، چه سرنوشتی برای شلمچه رقم خواهد خورد. گزارش رسید که دشمن روی محل استقرار قایقها کاتیوشا ریخته و تعدادی را شهید و مجروح کرده است. ساعتی بعد مسوول اطلاعات، عملیات قرارگاه خاتم گزارش داد که منورهای دشمن، نسبت به چند شب گذشته بیشتر شده و ترددهای نیروهای عراقی بر روی جاده جنوب و غرب کانال ماهی افزایش یافته است. اضطراب آنکه دشمن از عملیات آگاه شده است، فرماندهان را نا آرام کرده بود.
درگیری بایستی ساعت 2 بامداد روز نوزدهم آغاز میشد. قرار بود که نیروها زیر نور مهتاب خود را به نقطه رهایی رسانده و با غروب ماه و از بین رفتن مهتاب عملیات را آغاز کنند.
شب به نیمه نزدیک میشد. محسن رضایی از یکی از مسوولین قرارگاه خواهد که بالای خاکریز برود و وضعیت شلیک منورهای دشمن را بررسی کند. خبر آمد که چیز غیرطبیعی در خطوط دشمن مشاهده نشده است. شهید محمد حسن نظرنژاد، مسوول واحد عملیات لشکر 21 امام رضا(ع) از ساعتهای مضطرب کننده قبل از علمیات خاطرهای دارد:
«آن شب باران نرمی شروع به باریدن کرد. دلم ریخت پایین. با خودم گفتم: اگر این باران شدت بگیرد، حرکت بچهها کند میشود، بخواهند از آب بیایند بیرون و هی لیز بخورند... قلبم در شب کربلای 5 شاید 180 درجه تپش داشت... موهای سرم به نظرم مثل خار، راست شده بود و اصلاً یک حالت عجیبی داشتم. آمدم خدمت آقای قاآنی (فرمانده لشکر) ایشان تعجب کرد. گفت: چرا رنگت این جور است؟ گفتم: این باران کمی مرا نگران کرده. گفت: شاید باران، باران رحمت خدا باشد. ساعت پنج صبح، نیروهای خودی از جناح راست کانال ماهی عبور کرده و یکی از خاکریزهای مثلثی عراق را به تصرف درآوردند. در همان تیپ مقاومت میکرد. کار پنج ضلعی تمام شده بود. بعد از پنج ضلعی این خاکریزهای هلالی بود که مانع بزرگ پیشروی رزمندگان بود.
هلالیها، خاکریزهایی بودند به شکل نیم دایره، شعاع هر یک از آنها 200 متر بود. 3 متر عرض داشتند و 5 متر ارتفاع. بر روی خاکریز، کانالی دور تا دور آن تعبیه شده بود و کانالهای فرعی منشعب از آن، ارتباط سنگرهای پیاده وتانک را برقرار میکرد. دیوار کانالها از جنس سیمان بود. دور تا دور کانال، جادههایی وجود داشت که رفت و آمد تانکها را بر روی کانال میسر میکرد. داخل قوس هلال، به وسیله میادین مین و موانع سیم خاردار مسدود شده بود و امکان دستیبای نیروی مهاجم را به قلب آن محدود میساخت. نوع طراحی هلالیها امکان دور زدن مواضع را با اشکال مواجه میکرد. با این وصف، فتح هر هلالی به صورت هدفی مستقل برای نیروهای خود در آمده بود. در ساعت 11 و 15 دقیقه صبح فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا(ع) اعلام کرد که ما هلال اول را پاکسازی کردهایم. این خبر موجی از شادی و امید را در فضای قرار گاه فرماندهی برانگیخت. از روز پنجم تا روز ششم هیچ یک از طرفین، تحرک آفندی نداشتند، فقط آتش بود و آتش. از وقایعی که روز هشتم را به یادماندنی کرد، دریافت پیام حضرت امام خمینی(ره) خطاب به رزمندگان بود. متن پیام این گونه منتشر شد: «از خداوند متعادل پیروزی نهایی رزمندگان عزیز را خواستارم عزیزان من بکوشید. خداوند تعالی با شماست و اینجانب، دست و بازوی شما را میبوسم. والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته.» پس از هشت روز ایستادگی و نبرد درمیان فریاد و آتش، کلمات امام همچون آب حیاتی در تاروپود خسته رزمندگان زندگانی و امید را جاری کرد. آن روز، دشمن جزایر بوارین و امالطویل را رها کرده و مقادیر قابل توجهی امکانات از قبیل تانک، خودرو، تسلیحات گوناگون را در جزایر باقی گذاشت. از روز نهم تا روز بیستم عملیات، جنگ و گریز در تمام محورها ادامه داشت. هر شب با تاریکی هوا حملات نیروهای خودی آغاز میشد و تا روشنایی هوا ادامه مییافت. با روشن شدن هوا این پاتکهای سنگین عراق بود که برای باز پس گیری مناطق از دست داده، جریان نبرد را ادامه میداد. وقتی آفتاب روز هشتم بهمن ماه 1365 بر زمین سوخته منطقه عملیاتی کربلای 5 تابید، شلمچه ایران آزاد شده بود، جزایر بوارین، ماهی، وام الطویل به تصرف نیروهای خودی در آمده بود، نهر جاسم و نهر دوئیجی تحت کنترل رزمندگان بود، پنج ضلعی و آن قسمت از کانال ماهی که مورد تهاجم قرار گرفته بود و در دست ما بود. شهر استراتژیک بصره در تیررس توپخانههای خودی قرار داشت، اما شهیدان رفته بودند.
شهید نظرنژاد میگوید: من با قدرت و با جرات میگویم که در تمام جنگهای دنیا، عملیات کربلای 5 بیسابقه بود. حتی در جنگ جهانی چنین چیزی به چشم نخورده است... من در تمام دوران هشت سال جنگ، یکی در روز هفتم عملیات خیبر و یکی هم در شلمچه بود که برای یک لحظه بریدم. میخواستم برگردم عقب که بیسیمچی نگذاشت من بروم. واقعاً دیگر نمیخواستم بجنگم»...
و اما اکنون، وقتی برای بازدید راهی شلمچه میشوی، به یک قرار گاه ایست و بازرسی میرسی. اینجا «پل نو» است و این به معنای آن است که وارد منطقه شلمچه شدهای. کمی که جلوتر میروی بقایای موشکها و راکتها و خمپارهای اصابت کرده بر سینه شلمچه را میبینی.
اگر کنج خلوتی بیایی. چشمها را ببندی و گوش به سکوت شلمچه بسپاری، ترانه غمانگیز شهدا را به خوبی خواهی شنید. آنها که از خاکریزهای جنون گرفته شلمچه گذشتند و دیگر باز نگشتند.
منبع:مجله یادماندگار