تبیان، دستیار زندگی

گفت و گو با امیر پور وزیری؛ کارگردان مجموعه روی آنتن شبکه یک

منتظر باشید؛ پایانی شگفت انگیز برای «مینو»

روایت داستان های عاشقانه در بستر جنگ یکی از عناصر جذابیت سریال «مینو» به کارگردانی امیر پور وزیری است که مدتی است روی آنتن شبکه یک است و پور وزیری سعی کرده در این سریال به عنوان نویسنده و کارگردان از دریچه متفاوتی به وقایع اواخر دهه ۵۰ بپردازد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
سریال «مینو»

او یکی از فیلمسازانی است که در نخستین تجربه سریال سازی اش جنگ را بستری برای روایت عاشقانه اش قرار داده است. «مینو» با نام قبلی «آشوب» روایتگر مقاومت مردم خرمشهر در زمان جنگ تحمیلی است. با این تفاوت که مخاطب این سریال را از دریچه نگاه فیلمسازی می بیند که کمتر تصوری از او در ساختار و کلیت کارهایش دارد. پور وزیری در گفت و گو با بانی فیلم نکات جالبی را درباره این سریال بیان کرد که اگر از مخاطبان این سریال باشید، قطعا برایتان جالب و خواندنی خواهد بود:
هنوز درگیر تدوین سریال «مینو» هستید و یا در تدارک کار جدید هستید؟
– تدوین کار که تمام شده است ولی مشکلات فنی رنگ و نور کار را رفع می کنیم. ضمن اینکه در حال نگارش کار جدیدی هستم.
چه کاری؟ می توانید درباره آن هم توضیح مختصری بدهید؟
– سریال طنز ۲۰ قسمتی است که قرار است برای سیما فیلم کار کنیم که در حال حاضر در مرحله نگارش قرار دارد. من هم در کنار دو نفر از نویسنده ها مشغول نگارش این کار هستم.
پیش از این تجربه کار طنز داشتید؟
– یک کار نیمه بلند به نام «رو به قبله» کار کرده بودم.
پیش از «مینو» تجربه سریال سازی هم داشتید؟
– داستانی نیمه بلند کار کرده بودم. سریالی هم به نام «در محاصره» ساخته بودم که مجموعه مستند داستانی بود.
 با توجه به اینکه «در محاصره» هم با جنگ در ارتباط بود، به نظر می رسد به ساخت این ژانر بیشتر علاقه مندید؟
– نمی توانم بگویم که صرفا به ساخت کارهای جنگی علاقه دارم. اما اگر انسان و موقعیت هایی که در آن قرار می گیرد برایتان مهم باشد، از این منظر جنگ می تواند بستر جذابی برای روایت داستان باشد. البته واقعیت این است که «مینو» برخلاف تصور برخی دوستان خیلی کار جنگی نیست. چون تا ۲۰ قسمت دیگر هم جنگ را نخواهید دید. البته صحنه های جنگی دارد، اما محوریت داستان، جنگ نیست.
می توانم بگویم «مینو» یک داستان انسانی است و محوریت آن مردم هستند.
همین موضوع می تواند یکی از دلایل جذابیت داستان باشد که در کنار جنگ چه داستان هایی شکل می گرفت؟
– اصولا همه آدمها در موقعیت های مختلف قصه هایی دارند. به خصوص زمانی که در موقعیت از دست دادن قرار می گیرند، حال این از دست دادن عزیزان باشد و یا خاک و خانه ای که دوستش داری باعث می شود که قصه دراماتیک شود.
به خصوص اینکه مثلث عاشقانه ای هم در این داستان روایت می شود!
– البته منتظر غافلگیری های دیگری هم در این سریال باشید.
در همین ابتدا با دیدن کست سریال که غافلگیر شدیم! البته من همواره به کارگردان هایی که در کست ریسک می کنند، احترام می گذارم. چون مخاطب از دیدن چهره های تکراری خسته شده است. اما نگران این مسئله نبودید که برای اضلاع این مثلث عاشقانه بازیگرانی را انتخاب کردید که برای مخاطب چهره های چندان آشنایی نیستند؟
– البته عباس غزالی قطعا چهره شناخته شده ای برای مخاطب است.
 بله منظورم مهدیه نساج و سلمان فرخنده بود که می دانم تجربه کار تئاتر دارند.
– به نظرم این اسامی که نام بردید، آدم های هنرمندی هستند. چون آدمهایی هستند که وقتی قرار است هنگام کار در لحظه ای قرار بگیرند و یا اتفاقی برایشان بیفتد و یا بمیرند، قبل از آن خواهند مرد. اگر قرار است یر شوند، قبل از آن پیر می شوند و در کل تجربه تئاتری شان به آنها می گوید که در لحظه چگونه زندگی کنند. با احترام به همه بازیگران باید بگویم که متاسفانه اغلب بازیگران ما عادت کرده اند که مثل یک کارمند سر ساعت سرصحنه بیایند و آن سکانس را بازی کنند. حتی برخی بازیگران قدیمی و بزرگ هم نمی توانند همان اتفاق را در صحنه ای که بازی کرده اند، تکرار کنند.
من قصد نداشتم که توانایی این بازیگران را زیر سوال ببرم. منظورم این بود که مخاطب تلویزیون به دیدن چهره این بازیگران خیلی عادت ندارد و از این رو شما در انتخاب بازیگران اصلی تان ریسک کردید.
– بله با نظر شما موافقم و به نوعی این گونه انتخاب کردن برای کارگردان ریسک است. اما خواستم جهان جدیدی را خلق کنم.
البته قسمت های ابتدایی سریال است و شاید برای قضاوت کمی زود باشد.
– من فکر می کنم مهمترین ویژگی کار ما که از فیلمنامه اش شروع می شود، در هر گام رو به جلو برای مخاطب نکته جدیدی در پی خواهد داشت. قصه به گونه ای طراحی شده که در عرض نمی ماند و در طول کار با نکات جدیدی روبرو می شود. البته در قسمت های بعد بسیار شگفت زده خواهید شد.
درباره بازیگران و دلیل انتخابشان هم بگویید.
– عباس غزالی بسیار بازیگر متفاوتی در انتخاب نقش هاست و به نوعی اصرار دارد که کم کار باشد و از این نظر پیشنهادات بسیاری را رد می کند تا نقش متفاوتی به او پیشنهاد شود. اتفاقا همزمان با این سریال چند کار دیگر هم به او پیشنهاد شده بود که در نهایت بازی در این سریال را پذیرفت.
حتی در انتخاب میثم رازفر هم در نقش خالد سعی کردید نگاه متفاوتی داشته باشید. چون یکی از بازیگران خوب تئاتر است.
– من درباره این بازیگر می توانم بگویم که به نظر من میثم رازفر یک شگفتی است و جا دارد که دیده شود. من به عنوان کارگردان این اطمینان را به شما می دهم که در ادامه بازی های متفاوتی را از بازیگران این سریال خواهید دید. به خصوص مهدیه نساج که نقش مینو را بازی می کند.
 متاسفانه اغلب بازیگران به خصوص خانم ها به دلیل جراحی های زیبایی که انجام می دهند، اصلا مناسب بعضی نقش ها نیستند که البته مهدیه نساج از این نظر شاید انتخاب خوبی بوده است.
– من ناب بودن در بازی بازیگران را خیلی می پسندم. چون شاید بازیگران بسیاری باشند که بارها مقابل دوربین مرده باشند، عاشق شده باشند و یا عزیزی را از دست داده باشند و مدام این بازی را در کارهای مختلف تکرار کنند. اما برای خانم نساج خیلی چنین اتفاقی در کارها شکل نگرفته است. بسیاری از کارگردان ها از دکوپاژ لذت می برند. اما برای من جذاب ترین لحظه به عنوان کارگردان زمانی است که با بازیگر به اوج می رسیم و به لحظه ای که در کار می خواهیم می رسیم.
پس کست قابل دفاعی داشتید؟
– بله از انتخاب تک تک دوستان در این کار دفاع می کنم. چون خیلی از همکاری کردن با این بازیگران لذت بردم.
البته موضوع جراحی بازیگران حتی در بین آقایان هم که متداول شده به معضلی تبدیل شده است!
– بله بزرگ ترین مشکل ما شاید این است که آدمها خود واقعی شان نیستند. من واقعا نمی دانم بازیگری که بوتاکس می کند چگونه می تواند حس داشته باشد و این حس را در بازی به مخاطب منتقل کند! چون در چنین شرایطی است که تمام ابزار بازیگر رو به نابودی می رود.
داستان «مینو» در دهه ۵۰ و ابتدای انقلاب می گذرد. اما من به عنوان مخاطب فضای دهه ۵۰ را در این کار احساس نمی کنم!
– شاید دلیلش این است که من اصرار مستندگونه در کار نداشتم. چون می دانم که فضای فیلمسازی در این زمینه بدین گونه است که اصرار دارند همه چیز را شبیه به آن دوران کنند.
حتی در رنگ تصویر هم این بازسازی فضا دیده می شود؟
– بله اما من اصرار داشتم که تماشاچی بداند با فضای خیلی داستانی که قرار نیست مثل مستند باشد طرف است. من می توانستم در دیالوگ، فضا، صحنه، لباس و گریم این اصرار را داشته باشم که مطابق آن زمان باشد و کار کنم. اما این اصرار باعث می شد که من اسیر مستند گونه ای در کار شوم.
 اتفاقا گریم و لباس و پوشش بازیگران هم در این زمینه مد نظرم بود.
– البته خودم هم یک جاهایی این را می پذیرم.
 البته شرایط تولید هم در این زمینه می تواند روی کار تاثیرگذار باشد؟
– بله روزی ۸ دقیقه گرفتن شرایط خودش را دارد. اما واقعیت این است که ترجیح دادم همّ و غمم را روی قصه گویی بگذارم تا روی تداعی فضای مستند گونه و واقع گرایانه.
 سوالی که از ابتدا برای من در سریال پیش آمد این است که چرا رضا لهجه جنوبی دارد، اما خانواده اش چندان با این لهجه صحبت نمی کنند؟
– البته رضا لحن دارد نه لهجه و نظر شما هم درست است و من آن را نفی نمی کنم. اما باید بگویم هیچ کدام از آدمهای این سریال به جز انها که جنوبی هستند، لهجه ندارند؛ لحن دارند. اصولا تلویزیون هم خیلی روی این امر تاکید ندارد که بازیگرها حتما با لهجه خاص آن منطقه صحبت کنند. اما رضا و پدرش این لحن را در بازی شان دارند. اما خب در قصه هم ذکر می شود که مادر و دایی رضا اهل این منطقه نیستند و به همین دلیل است که با لحن خاصی صحبت نمی کنند.
 نکته دیگری به ذهنم رسید. اینکه در سکانس ورود خالد به داستان گویا دیالوگ های عربی این بازیگر صداگذاری مجدد شده بود. دلیل خاصی داشت؟
– بله بخشی از صدا را سرصحنه گرفتیم و باقی را دوبله کردیم. چون بخشی از دیالوگ های خالد تغییر کرد و ناچار شدیم تا دوبله کنیم.
این تغییر دیالوگ صرفا به نقش خالد برمی گردد و یا برای بازیگران دیگر هم از صداگذاری مجدد استفاده کردید؟
– نه درباره یکی دو بازیگر دیگر هم این اتفاق افتاد و صداگذاری مجدد گرفتیم.
با توجه به مضمون برخی سریال های اخیر و سریال «مینو» گویا تلویزیون گام های بهتری در زمینه مضمون عاشقانه در سریال ها برداشته است؟
– بله خوشبختانه تلویزیون با ما در این سریال خیلی همکاری کرد. البته ما در این سریال سعی کردیم هر آنچه که به صورت کلیشه در سریال ها شکل گرفته بود را در این سریال حذف کنیم. به خصوص در روابط آدمها با یکدیگر که مدام تصویر غیر واقعی از برخی روابط در سریال ها می بینیم که در «مینو» وجود ندارد. یعنی هر آنچه که در جامعه می بینیم، در این سریال هم وجود دارد. اصولا من فکر می کنم یکی از دلایلی که باعث شده برخی سریال ها کمتر مورد توجه مردم قرار بگیرد این است که زندگی واقعی خودشان را کمتر در سریال ها می بینند.
 بله بخصوص اینکه سفارشی بودن برخی سریال ها به وضوح دیده می شود و همین موضوع مخاطب را پس می زند.
– بله به هر حال این مسائل در هر کاری تاثیرگذار است.
با توجه به اینکه دستتان برای این سریال کمی بازتر بود، هنگام پخش دچار ممیزی هم شد؟
– خیلی کم و آنقدر نبود که به کار لطمه وارد کند.
 در زمان تولید این سریال مدام درباره زمان پخش آن صحبت می شد و این تصور وجود داشت که سریال در هفته دفاع مقدس روی آنتن می رود که این اتفاق نیفتاد. کار به پخش نرسید؟
– نه اتفاقا زمان خاصی برای پخش در نظر گرفته نشده بود. البته ممکن بود دوستان علاقه مند باشند که سریال در زمان مشخصی مثل هفته دفاع مقدس روی آنتن برود. اما در این صورت مخاطب با پیش فرض به دیدن سریال می نشست. اما هدف ما این بود که همه پیش فرض ها را کنار بگذاریم.
مشارکتی بودن سریال با موسسه اوج چقدر باعث شد روی فیلمنامه و کلیت کار شما تاثیرگذار باشد؟
– واقعیت این است که این موضوع هیچ دخل و تصرفی روی قصه و کار نداشت. چون قصه ما قصه مردم است.
 در کنار داستان هایی که روایت می شود، بخشی از کار هم گویا مستندات تاریخی دارد. این طور نیست؟
– بله تعدادی از جاسوس ها از سال ۵۲ وارد ایران شدند و اتفاقا به چند زبان ایرانی مسلط بودند و هویت ایرانی برای خودشان داشتند و در آشوب هایی در داخل ایران دست داشتند.
البته این موضوع می تواند یکی از ویژگی های کار باشد. به این دلیل که ما معمولا در سریال ها و فیلمها حضور جاسوس های عراقی را در ایران پس از آغاز جنگ دیده ایم. اما در «مینو» این اتفاق پیش از آغاز جنگ شکل گرفته است.
– بله واقعیت این است که همین موارد بهانه شروع جنگ بود که در داستان «مینو» به بخشی از آن پرداخته شده است.
درباره دلیل تغییر نام سریال از «آشوب» به «مینو» هم توضیح می دهید؟ چون تلویزیون کمتر تمایل دارد که از نام خانم ها برای عنوان یک سریال استفاده کند!
– فکر کردیم که شاید عنوان «آشوب» کمی برای سریال عنوان خشنی است. ضمن اینکه معنای «مینو» یعنی بهشت و اسم چند وجهی بود که هر چقدر داستان پیش برود، متوجه ان می شوید.
 با اینکه مدت زیادی نیست که پخش سریال آغاز شده است. اما در همین مدت کوتاه هم چه بازخوردی از مخاطب گرفتید؟
– خوشبختانه فیدبک خوبی گرفتم. اما خب در شرایط کنونی مدتهاست که شبکه یک سریال سرگرم گننده نداشته است.
 به خصوص اینکه سریال شما پس از «نجوا» روی آنتن رفت و فکر می کنم با توجه به میزان مخاطب آن سریال روی کار شما هم تاثیرگذار بوده؟
– بله واقعیت این است که سریال «نجوا» بسیار سریال روشنفکرانانه ای بود و با توجه به فضا و قصه خاص و عجیبی که داشت، مخاطبان خاصی هم داشت و بعد از آن سریال ما روی آنتن رفت و از این رو بازگرداندن مخاطب برای ما کار خیلی ساده ای نیست. اما مهمترین مسئله ما این است مخاطبان این سریال تاکنون نظرات منفی نداشته اند. حداقل در فضای مجازی که من با نکته منفی روبرو نشدم. علی رغم اینکه دو قسمت اول به لحاظ فنی مشکلاتی داشت.
خودتان چطور؟ تا چه حد از نتیجه کار راضی هستید؟
– به هر حال همیشه آن چیزی که وجود دارد تا آنچه که خواسته شما است، فاصله بسیاری دارد. اما واقعیت این است که آنقدر خوشحالم که همکاران خوبی در این سریال داشتم. از تدوین گر و بازیگران گرفته تا عوامل دیگر که هر کدام تلاششان را کردند تا خروجی قابل قبولی را در این سریال داشته باشیم. البته بیشترین و بهترین بازخوردی که من تا الان گرفتم درباهر بازیهای خوب بازیگران بود. چون فکر می کنم بازیگران این سریال نقش هایشان را زندگی کردند.
 یکی از مشکلات سریال های اخیر پایان بندی داستان هاست. شما چه پایانی را برای مخاطبان سریال تان در نظر گرفته اید؟
– می توانم بگویم پایان شگفت انگیزی دارد. اصلا به جرأت می توانم بگویم که منتظر پایان بندی شگفت انگیزی خواهید بود. البته دوست داشتم پایان سریال به نوعی باشد که بتوان همه مخاطبان را راضی نگه داشت.
 مازیار فلاحی هم مدتهاست که تیتراژ سریال را نخوانده است و با توجه به مضمون سریال گزینه مناسبی بود.
– مازیار فلاحی به عقیده من عاشقانه خوان ترین خواننده ایران است و کار کردن با او هم خیلی لذت بخش بود و خیلی روی شعر کار کرد. دلیل انتخاب او هم مضمون عاشقانه سریال بود که صدای مازیار فلاحی بسیار متناسب این فضا بود و برای نخستین بار است که می گویم قرار است در ادامه نیز چند track با صدای او هم در سریال داشته باشیک که متناسب با فضای عاشقانه سریال است.


منبع: بانی فیلم/ زینب علیپور