چرا سریال شبکه سه موفق است؟
راز بانو در عمارت
«بانوی عمارت» تازهترین سریال شبکه سه است که مدتی روی آنتن رفته و توانسته نظر بینندهها را به دست بیاورد. این سریال صاحب چه ویژگیهایی است و در میان عاشقانههای تاریخی چه جایگاهی دارد؟
هر وقت قصهای تاریخی با ماجرایی عشقی آمیخته شده نتیجهای مطلوب بدست آمده است. کارگردان با این تمهید توانسته بیننده را پای گیرنده بنشاند و از دل یک یا چند رابطه عاشقانه حرفهای تاریخی را روایت کند. این شیوه سابقهای طولانی دارد که سردمدارش داود میرباقری است. او در دهه شصت سریال «رعنا» را با موضوع انقلاب اسلامی ساخت اما این قصه را با داستانی عاشقانه ممزوج کرد. او در سریال تاریخی «امام علی (ع)» و «مختارنامه» یک عشق در کنار قصه اصلی گذاشت و اگر خاطرتان باشد کلید واژه قطام یکی از حلقههای اتصال مخاطبان با سریال «امام علی (ع)» بود.
ازجمله سریالهای ساختهشده با موضوع تاریخ معاصر که یک خط عشقی پررنگ در آنها قرار دارد، میتوان به این موارد اشاره کرد: «شب دهم، مدار صفر درجه، در چشم باد شهرزاد، پروانه، ارمغان تاریکی، نفس، کیف انگلیسی، پریدخت و ...»
داستان «بانوی عمارت» بین واقعیت و تخیل میگذرد. احسان جوانمرد (نویسنده) و عزیز الله حمید نژاد (کارگردان) سراغ روزهایی رفتهاند که ناصرالدینشاه توسط میرزا رضا کرمانی به قتل میرسد. ما دربار پادشاه را نمیبینیم و قصه در عمارت یکی از بستگان قاجار میگذرد. ارسلان میرزا قوانلو قاجار (حسام منظور) مرکز قصه است؛ زندگی شخصیاش دراماتیک است و بازتاب نسبتش با دربار، جذابیت سرگذشت او را دوچندان کرده. ارسلان میرزا همسر دوم اختیار کرده و البته بهطور پنهانی زن دیگری هم دارد. چه چیزی برای گیر انداختن بیننده بهتر از این؟ یک خط عشقی دیگر هم در «بانوی عمارت» بین دو نوجوان روایت میشود که البته پیش برنده درام نیست.
در این سریال نه با یک داستان تاریخی صرف روبهرو هستیم و نه یک عاشقانه ساده. اهمیت داستان «بانوی عمارت» دقیقاً به این است که یک عاشقانه جذاب را در بستر واقعیتهای تاریخی پایان دوره ناصرالدینشاه و ابتدای دوره مظفرالدین شاه به تصویر کشیده است.
«بانوی عمارت» خیلی زود جای خود را میان مخاطبان باز کرده و با خیال آسوده میتوان عنوان موفق را برایش بکار برد. با این دستفرمان بعید میدانیم جذابیت سریال کاسته شود چراکه در هر قسمت با کلی داستان مواجه ایم. بازیهای خوب، فضاسازی باورپذیر، شخصیتهای همراهی برانگیز و.. ازجمله دلایل موفقیت «بانوی عمارت» هستند.
اکثر سریالهای تاریخی تلویزیون که بعد از انقلاب ساخته شدهاند، جدای از اینکه چه محتوایی داشتهاند، وقایع تاریخی ایران از سال 1300 به بعد (دوران احمدشاه قاجار تا انقلاب) را روایت کردهاند. همینکه کارگردانی این جسارت را به خرج داده و داستان سریالش را با قتل ناصرالدینشاه در سال 1275 شروع کرده و در آن به رابطه زندگی مردم عادیتر جامعه پرداخته، قابلتأمل است. کشف سبک زندگی مردم در دوران ناصرالدینشاه و مظفرالدین شاه و تطبیق آن دوران با اتفاقهای فعلی جامعه، یکی از مهمترین جذابیتهای سریال است.
در این سریال نه با یک داستان تاریخی صرف روبهرو هستیم و نه یک عاشقانه ساده. اهمیت داستان «بانوی عمارت» دقیقاً به این است که یک عاشقانه جذاب را در بستر واقعیتهای تاریخی پایان دوره ناصرالدینشاه و ابتدای دوره مظفرالدین شاه به تصویر کشیده است. شخصیتهای داستان، واقعی نیستند اما هرکدام از آنها، میتوانند نماینده یکی از شخصیتهای واقعی آن زمان باشند. «بانوی عمارت» برخلاف داستانهای رایج عاشقانه در سریالهای تلویزیونی، این بار یک شاهزاده را در مواجهه با عشق قرار داده است و زندگی شخصی و خانوادگی او را در مواجهه با قدرت و مقام قرار داده است.
عزیز الله حمید نژاد، برای دو شخصیت اصلی سریالش سراغ بازیگران مطرح سینما و تلویزیون نرفته. اتفاقاً دست روی گزینههایی گذاشته که پیشتر برای مخاطبان آشنا نبودهاند. این انتخابها میتوانست به پاشنه آشیل سریال تبدیل شود و موقعیت آن را به خطر بیندازد اما بازی قابلقبول حسام منظور و مریم مؤمن در نقش شازده و فخرالزمان، این تهدید را به فرصتی برای سریال تبدیل کرد. بازی دیگران را از یاد نبریم؛ مینا وحید در اولین نقش تلویزیونی خود بازی جذابی ارائه کرده و هیچ نسبتی با نقشهای شیک امروزیاش ندارد. غزل شاکری با لهجه شیرین آذری چنان بازی میکند که همه اجزای صورت و آکسان گذاریهایش در خدمت کاراکتر است و آن را باور پذیر میکند.
آنچه در سریال «بانوی عمارت» بیشتر از همه به چشم میآید، تبحر عزیز الله حمید نژاد در کارگردانی پروژه است. او بدون تجربه در عرصه ساخت سریالهای تاریخی، با بودجه کم و بازیگران کمتر شناختهشده، سریالی تولید کرده که در همین مدت کوتاه توانسته است توجه بیشتر مخاطبان تلویزیون را به خودش جلب کند.
ازجمله سریالهای ساختهشده با موضوع تاریخ معاصر که یک خط عشقی پررنگ در آنها قرار دارد، میتوان به این موارد اشاره کرد: «شب دهم، مدار صفر درجه، در چشم باد شهرزاد، پروانه، ارمغان تاریکی، نفس، کیف انگلیسی، پریدخت و ...»
داستان «بانوی عمارت» بین واقعیت و تخیل میگذرد. احسان جوانمرد (نویسنده) و عزیز الله حمید نژاد (کارگردان) سراغ روزهایی رفتهاند که ناصرالدینشاه توسط میرزا رضا کرمانی به قتل میرسد. ما دربار پادشاه را نمیبینیم و قصه در عمارت یکی از بستگان قاجار میگذرد. ارسلان میرزا قوانلو قاجار (حسام منظور) مرکز قصه است؛ زندگی شخصیاش دراماتیک است و بازتاب نسبتش با دربار، جذابیت سرگذشت او را دوچندان کرده. ارسلان میرزا همسر دوم اختیار کرده و البته بهطور پنهانی زن دیگری هم دارد. چه چیزی برای گیر انداختن بیننده بهتر از این؟ یک خط عشقی دیگر هم در «بانوی عمارت» بین دو نوجوان روایت میشود که البته پیش برنده درام نیست.
در این سریال نه با یک داستان تاریخی صرف روبهرو هستیم و نه یک عاشقانه ساده. اهمیت داستان «بانوی عمارت» دقیقاً به این است که یک عاشقانه جذاب را در بستر واقعیتهای تاریخی پایان دوره ناصرالدینشاه و ابتدای دوره مظفرالدین شاه به تصویر کشیده است.
«بانوی عمارت» خیلی زود جای خود را میان مخاطبان باز کرده و با خیال آسوده میتوان عنوان موفق را برایش بکار برد. با این دستفرمان بعید میدانیم جذابیت سریال کاسته شود چراکه در هر قسمت با کلی داستان مواجه ایم. بازیهای خوب، فضاسازی باورپذیر، شخصیتهای همراهی برانگیز و.. ازجمله دلایل موفقیت «بانوی عمارت» هستند.
اکثر سریالهای تاریخی تلویزیون که بعد از انقلاب ساخته شدهاند، جدای از اینکه چه محتوایی داشتهاند، وقایع تاریخی ایران از سال 1300 به بعد (دوران احمدشاه قاجار تا انقلاب) را روایت کردهاند. همینکه کارگردانی این جسارت را به خرج داده و داستان سریالش را با قتل ناصرالدینشاه در سال 1275 شروع کرده و در آن به رابطه زندگی مردم عادیتر جامعه پرداخته، قابلتأمل است. کشف سبک زندگی مردم در دوران ناصرالدینشاه و مظفرالدین شاه و تطبیق آن دوران با اتفاقهای فعلی جامعه، یکی از مهمترین جذابیتهای سریال است.
در این سریال نه با یک داستان تاریخی صرف روبهرو هستیم و نه یک عاشقانه ساده. اهمیت داستان «بانوی عمارت» دقیقاً به این است که یک عاشقانه جذاب را در بستر واقعیتهای تاریخی پایان دوره ناصرالدینشاه و ابتدای دوره مظفرالدین شاه به تصویر کشیده است. شخصیتهای داستان، واقعی نیستند اما هرکدام از آنها، میتوانند نماینده یکی از شخصیتهای واقعی آن زمان باشند. «بانوی عمارت» برخلاف داستانهای رایج عاشقانه در سریالهای تلویزیونی، این بار یک شاهزاده را در مواجهه با عشق قرار داده است و زندگی شخصی و خانوادگی او را در مواجهه با قدرت و مقام قرار داده است.
عزیز الله حمید نژاد، برای دو شخصیت اصلی سریالش سراغ بازیگران مطرح سینما و تلویزیون نرفته. اتفاقاً دست روی گزینههایی گذاشته که پیشتر برای مخاطبان آشنا نبودهاند. این انتخابها میتوانست به پاشنه آشیل سریال تبدیل شود و موقعیت آن را به خطر بیندازد اما بازی قابلقبول حسام منظور و مریم مؤمن در نقش شازده و فخرالزمان، این تهدید را به فرصتی برای سریال تبدیل کرد. بازی دیگران را از یاد نبریم؛ مینا وحید در اولین نقش تلویزیونی خود بازی جذابی ارائه کرده و هیچ نسبتی با نقشهای شیک امروزیاش ندارد. غزل شاکری با لهجه شیرین آذری چنان بازی میکند که همه اجزای صورت و آکسان گذاریهایش در خدمت کاراکتر است و آن را باور پذیر میکند.
آنچه در سریال «بانوی عمارت» بیشتر از همه به چشم میآید، تبحر عزیز الله حمید نژاد در کارگردانی پروژه است. او بدون تجربه در عرصه ساخت سریالهای تاریخی، با بودجه کم و بازیگران کمتر شناختهشده، سریالی تولید کرده که در همین مدت کوتاه توانسته است توجه بیشتر مخاطبان تلویزیون را به خودش جلب کند.