تبیان، دستیار زندگی

خاطرات طنز یک قاضی دادگستری چاپ شد

کتاب خاطرات طنز یک قاضی دادگستری با عنوان «از پشت میز عدلیه» به قلم امین تویسرکانی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 کتاب «از پشت میز عدلیه»

 کتاب «از پشت میز عدلیه» شامل خاطرات طنز یک قاضی دادگستری، نوشته امین تویسرکانی به تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب نوزدهمین عنوان از مجموعه طنز «جهان تازه‌دم» است که این ناشر چاپ می‌کند.

این کتاب خاطرات یک قاضی دادگاه را شامل می‌شود و نویسنده در مقدمه کتاب که با لحنی طنز و در قالب صورت‌جلسه‌های دادگاهی نوشته شده، می‌گوید: از همین ابتدا تکلیف را روشن کنم که خدانکرده تا پایان کتاب مدام درتردید و سردرگمی نباشید: تمام خاطرات نقل‌شده در این کتاب کاملا واقعی هستند. هرچند ادبیاتِ نوشتار طنز است، محتوا واقعیاتی است غیرتخیلی، غیراستعاری، غیرسوررئال، غیرسمبلیک، غیرفانتزی و کلا غیر همه‌چیز.

قاضی مذکور سعی کرده خاطرات را با زبان خودمانی بنویسد و واقعیات روزمره زندگی یک قاضی را درون و بیرونِ دادگستری نقل کند. او تلاش داشته خود و دیگران را نقد کند و از سختی‌ها و خوشی‌های شغل‌اش نیز بگوید؛ به این امید که تصویر واقعی‌ و محسوس‌تری از یک قاضی را به مخاطب نشان بدهد.

عناوین خاطره‌های این کتاب به ترتیب عبارت‌اند از:

روز اول، عبرت بگیرید، فیلمفارسی، تهوع، خاطره کبود، بداهه‌بازی، خاطره تصویری، ضایعات، دامادرئیس‌جمهور، جَوگیر، عذر بدتر از گناه، سی‌سال پیش، تکنیک جادویی قضاوت، آریایی عزیز نکن!، ماساژ روحی، قاضی‌آزاری، پابوس، پناه‌جویان سیرالئون، استاد معظم دانشگاه، سکته قلبی، پرستیژ قضاوت، عدالت بی‌ریخت، دفاع دندان‌شکن، کودکانه، تلنگر، کاتیوشاها در حال کارند، تهدید بودار، زنده‌باد بی‌کاری، محکمه‌پسند، یک تکه‌سنگ، رشوه دراز، سرِ متهم، مالیخولیا، دریاچه نمک، مست غرور،‌ قضاوت بی‌قضاوت، پناه بگیرید، تشریح مخ، مسگر شوشتری، دلیل زنده، دست‌بند، احساسات پاک، جِلد، قضاوت معکوس، نافرمانیِ بدنی، سخت‌ترین سوال.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

من متعجبانه پرسیدم «واقعا بیست و پنج ساله که درگیر این پرونده هستین؟»

یکی از خانم‌ها پاسخ داد «بله آقای قاضی. روزهای اول که می‌رفتیم دادسرا کارمند شعبه تازه استخدام شده بود، اما الآن یه سالی هست که بازنشست شده.»

یکی دیگر گفت «چرا قاضی فلانی رو نمی‌گی که روز اول دیدیمش مو و ریشش مشکی بود اما الآن یه تار مو رو سرش نیست و ریشش هم کامل سفید شده.»

من که هاج‌وواج به درددل‌های صادقانه آن‌ها گوش می‌دادم، از نحوه آشنایی‌شان با هم و این‌که چه‌طور همه با هم پی‌گیر پرونده هستند، پرسیدم.

یکی از خانم‌ها جواب داد «آقای قاضی، اوایل هم رو نمی‌شناختیم اما این سال‌ها این‌قدر رفتیم دادسرا و اومدیم که با هم آشنا و صمیمی شدیم و الآن سال‌هاست با هم رفت و آمد خانوادگی داریم.»

من که هیچ حرفی نداشتم بزنم و کاملا حق را به آن‌ها می‌دادم، برای خالی نبودن عریضه گفتم «خب پس این اطاله رسیدگی یه خیری هم داشته که دوست‌هایی به این خوبی پیدا کرده‌ین!»

این مزه‌پراکنی لوس من را یکی از خانم‌ها چنین دردناک جواب داد «بله آقای قاضی، ولی اگه دادگستری همون ۲۵ سال پیش پول من رو پس گرفته بود، من الآن تو خونه اجاره‌ای از دوست‌هام پذیرایی نمی‌کردم.»

خیلی شرمنده گفتم «موضوع پرونده شما رو به گوش مسئولان بالادست می‌رسونم.»

این کتاب با ۱۱۶ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۴ هزار تومان منتشر شده است.


منبع: مهر