تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به حاشیه‌های اختتامیه یازدهمین دوره جایزه جلال

یازدهمین دوره جایزه جلال آل‌احمد با تمام حواشی موجود به کار خود پایان داد و به نظر می‌رسد که در شرایط فعلی توجه به نکات مثبت و منفی این جایزه می‌تواند، راهنمایی برای دوره‌های بعدی این جایزه باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 اختتامیه یازدهمین دوره جایزه جلال


این دوره از جایزه جلال هم با همه حواشی به کار خود پایان داد. شاید نخستین حاشیه اختتامیه جایزه جلال در نشست خبری آن ایجاد شد، آنجا که یکی از همکاران خبرنگار به مکان برگزاری جایزه جلال اعتراض کرد و معتقد بود که برگزاری مراسم اختتامیه در آن ساعت از روز در محل کتابخانه‌ ملی کار اشتباهی است؛ چراکه حمل و نقل به کتابخانه ملی مشکل است.

ساعت چهار عصر روز شنبه 17 آذرماه است و با وسیله شخصی از چهارراه ولیعصر به سمت کتابخانه ملی حرکت می‌کنم. دستگاه موقعیت‌یاب زمان 30 دقیقه را تا محل برگزاری نشان می‌دهد و اگر این عدد واقعیت داشته باشد، می‌تواند خبر خوشحال‌کننده‌ای باشد.

بعد از گذشت 30 دقیقه به در شرقی کتابخانه ملی می‌رسم. در طول مسیر تنها یک بیلبورد تبلیغاتی در ابتدای مسیر دیده شد و تقریبا هیچ تابلوی راهنمایی در مسیر وجود ندارد. از در ورودی که داخل می‌شوم قبض پارکینگ به صورت اتوماتیک صادر می‌شود و زمانی که محل برگزاری جایزه را از نگهبان درب ورودی می‌پرسم، نگهبان قبض را از من می‌گیرد و می‌گوید هزینه ورود برای مهمانان جلال رایگان است. خوشحال می‌شوم که مکان برگزاری را بلد نیستم و مجبور به سوال کردن شدم؛ چراکه در غیر این صورت مجبور بودم، هزینه پارکینگ را نیز پرداخت کنم. البته از اینکه حداقل آدرس محل برگزاری را به نگهبانان اعلام کرده‌اند، بیشتر خوشحال می‌شوم.

با هفت هشت بار سوال از نگهبان، باغبان و هر فردی که در آن زمان به چشم می‌خورد محل برگزاری را پیدا می‌کنم. خوشبختانه محل پارک به تعداد کافی وجود دارد. به داخل سالن می‌روم؛ فرش قرمزی تا استند تبلیغاتی جشنواره پهن شده‌ است اما وقتی بزرگان به نزدیکی استند می‌رسند، مسیر خود را کج می‌کنند و به داخل سالن می‌روند. عکاسان برخلاف مراسم‌های سینمایی که دور استند جمع می‌شوند تا از هنرمندانی که فرش قرمز را رد کرده‌اند، عکس بگیرند، در گوشه و کنار سالن ایستاده‌اند و مشغول چای و نسکافه خوردن هستند! البته این دوستان تقصیری ندارند؛ چراکه بدون شک نمی‌دانند پیرمردی که جلوی من راه می‌رود، صمد طاهری، یکی از داستان‌نویسان مطرح کشور است یا آن فردی که آن طرف‌تر به گوشه‌ای تکیه داده اسماعیل امینی، یکی از شخصیت‌های شناخته شده شعر ماست. البته اگر بخواهم انصاف را رعایت کنم باید بگویم که فرش قرمز و استند در این مراسم چندان هم بی‌ استفاده نیست و گاهی خود دوستان نویسنده به سمت استند می‌روند، دوربین را به دست دوست یا یکی از افراد حاضر در سالن می‌دهند تا حداقل خودشان از خودشان عکس بگیرند!

به داخل سالن می‌آیم. همه چیز مرتب و دقیق برنامه‌ریزی شده است. لوح‌های تقدیر گوشه سالن خودنمایی می‌کنند و قرار است که امشب سهم حداقل چهار نویسنده شوند. صندلی‌ها تقریبا پر است و نور سالن، تهویه و ظاهر در وضعیت مطلوبی قرار دارد.

در مقابل درب گوشه بالای سالن، شلوغ می‌شود و این می‌تواند بیانگر ورود وزیر فرهنگ به سالن باشد.

مراسم شروع می‌شود و طبق معمول و بر اساس شیوه اقتصاد مقاومتی، باز هم میثم امیری به عنوان مجری برنامه روی صحنه می‌آید. بارها درباره این موضوع صحبت شده و فکر می‌کنم حرف زدن درباره این موضوع کمی تکراری شده است که بگویم هر چقدر هم که میثم امیری تسلط خوبی در اجرا داشته باشد، اما بزرگ‌ترین جایزه ادبی کشور این نگاه را می‌طلبد که مجری آن در سطح ملی انتخاب شود و دوستان از میثم امیری و سایر دوستان در جشن‌ها و برنامه‌های داخلی استفاده کنند؛ چراکه در برگزاری جایزه‌ای با این همه دبدبه و کبکبه یکی دو میلیون خرج کردن، خنده‌دار است و بهتر است که دوستان حداقل ظاهر کار را حفظ کنند و در سایر بخش‌ها دست به صرفه‌جویی بزنند.


به هر حال برنامه با جملاتی از سوی مجری که گاه خیلی تعریفی است و تعارفاتی است که حداقل در دوره سیدعباس صالحی شاهد آن نبوده‌ایم، آغاز می‌شود.

نخستین سخنران مراسم محمدرضا بایرامی است که اگرچه سخنرانی خود را از روی کاغذ انجام می‌دهد؛ اما دست به بیان حرف‌های تازه‌ای می‌زند، حرف‌هایی که فضای ادبیات شاید بیش از هر دوره‌ای به آن نیاز دارد. او پیشنهاد می‌دهد که بهتر است جایزه جلال هم مانند نوبل ادبیات به مجموعه آثار یک نویسنده توجه داشته باشد و این به نظرم می‌تواند، پیشنهاد خوبی باشد.

در گوشه‌ای از سالن، نویسندگان ناشنوا حضور دارند که مترجمی صحبت‌های افراد را به شکل تصویری به این عزیزان منتقل می‌کند.

در گام بعد نوبت به سخنرانی اشرف بروجردی، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی رسید که او بیشتر پیرامون جلال و کارهایش و تاثیری که جلال بر او و هم‌نسلانش گذاشته بود، صحبت کرد. البته توجه ویژه بروجردی به کتاب و کتابخانی بسیار ارزشمند بود و او این خبر را به دوستداران کتاب داد که کتابخانه ملی را خانه خود بدانند و برای انجام کارهای خود به این مکان بیایند. شاید صحبت‌های بروجردی و اختتامیه جلال آغازی باشد برای تغییر مراسم‌های وزارت فرهنگ از تالار وحدت به کتابخانه ملی تا به این شکل از این پس دوستان برگزارکننده، حداقل در سالن اجرایی صرفه‌جویی کنند. البته سالن‌هایی به این شکل برای برنامه‌های وزارت ارشاد زیاد است و دوستان می‌توانند به سالن فرهنگسرای نیاوران نیز فکر کنند.
 اختتامیه یازدهمین دوره جایزه جلال


در ادامه مجری برنامه به بخش اعلام نتایج نهایی بخش نقد ادبی پرداخت که در این بخش لیلا سید قاسم به عنوان شایسته‌ تقدیر معرفی شد و وقتی پشت تریبون رفت گفت: «من واقعا فکر نمی‌کردم برگزیده شوم چراکه فکر می‌کردم جایزه را «به کسی می‌دن که کس باشه، پیرهن تنش اطلس باشه.» به هر حال در اوایل دهه نود افراد خلاق زیادی در رشته دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل شدند که متاسفانه به دانشگاه راه پیدا نکردند و حذف شدند. من از این نسل هستم. نسلی که مبارزه در رگ اوست و فارغ از دانشگاه سربلند، حیات علمی و مادی و اجتماعی‌اش را ادامه می‌دهد.»

در ادامه نوبت به پخش مستند «اورازان» رسید که کاری از سوی بنیاد بود و برای تهیه آن در یک روز برفی به روستای اورازان رفته و با مردم درباره جلال صحبت کرده بودند. این مستند بر خلاف بسیاری از کارهای تبلیغاتی خوب از آب درآمده بود و حرف‌های قابل توجهی برای گفتن داشت.

از زمانی که مهدی قزلی، مدیرعامل بنیاد شده و مسئولیت اجرای جوایز را به عهده گرفته است، هر سال مراسم اختتامیه با سورپرایزی همراه بوده است و پیش‌بینی من به عنوان کسی که چند روز پیش با او مصاحبه کرده، این بود که او و همکارانش از همان سایتی که مژده داده بود، رونمایی خواهند کرد. او در مصاحبه با ایبنا به شکل مشخصی توضیح می‌دهد که بنیاد نمی‌توانست کار در «الف‌یا»‌ را ادامه دهد؛ چراکه گاهی یک نقد یا بررسی روی کتابی انجام می‌دادند و خیلی اتفاقی آن کتاب در چند ماه بعد به عنوان کاندید یا حتی برگزیده معرفی می‌شد و آنجا بود که عده‌ای در بوق و کرنا می‌کردند که این‌ها برگزیدگان‌شان از قبل مشخص است. با این حال حدس من درست بود و قزلی در اختتامیه دست به رونمایی از سایت «ویکی ادبیات» زد که در این سایت دیگر بدون محدودیت می‌توانند به تولید محتوا درباره آثار و نویسندگان بپردازنند. البته این داستان چندان خوش و خرم به پایان نرسد و بلافاصله بعد از پایان مراسم اختتامیه و به دلیل دعواهایی که رضا امیرخانی از مدتی قبل با گروهی داشت، دست به تخریب قزلی زدند و از حرف‌های او به اشتباه برداشت شد که این اتفاق با واکنش قزلی در صفحه توییترش همراه بود.
 اختتامیه یازدهمین دوره جایزه جلال


در ادامه احسان رضایی نیز برای اجرا اضافه شد و با اضافه شدن، او به میثم امیری شیوه اجرا کمی متفاوت شد و به این شکل دوستان سعی کردند که تنوعی در برنامه ایجاد کنند. البته این ایده جدیدی نبود و پیش از این هم دوستان در بنیاد چنین کارهایی کرده‌ و در آن برنامه‌ها افرادی مانند بهروز جلالی و غلامرضا طریقی نقش‌آفرینی کرده بودند. احسان رضایی از «ویکی ادبیات» به عنوان کار ماندگار دوران مدیریت محسن جوادی یاد کرد و با حضور معاون فرهنگی وزارت ارشاد روی سن، همه چیز برای افتتاح این سایت آماده شد.



احسان رضایی و میثم امیری در این لحظه از افراد حاضر در سالن درخواست کردند که تلفن همراه خود را دربیاورند و نام نویسنده محبوب خود را به شماره‌ای که روی مانیتورها مشخص است، پیامک کنند. عده‌ای مانند من این درخواست را قبول کردند و عده‌ای هم توجهی نکردند و در آخر به دلیل آنکه حداقل 200 نفر باید به سیستم پیامک می‌زدند، کار به نتیجه مشخصی نرسید و دوستان به افتتاح ساده سایت اکتفا کردند.

بعد از رونمایی از سورپرایز مراسم نوبت به اعلام اسامی برگزیده‌ها در بخش مجموعه داستان رسید. در این بخش آرش صادق‌بیگی مسئول خواندن اسم برگزیده بود که نام صمد طاهری و مجموعه «زخم شیر» به عنوان اثر شایسته تقدیر معرفی شد. شاید قسمت جالب این قسمت آنجایی بود که آرش صادق‌بیگی به دلیلی خوشحالی فراوان بابت اعلام اسم صمد طاهری یادش رفت که ادامه بیانیه هیات داوران را بخواند!



صمد طاهری بعد از آن که جایزه و لوح خود را از معاون فرهنگی وزیر فرهنگی و ارشاد اسلامی دریافت کرد، در صحبت‌های کوتاهی گفت: «از حسن نظر داوران تشکر می‌کنم و وظیفه خودم می‌دانم که از سه نفری که در جوانی از من حمایت کردند و با چاپ داستان‌های من در دهه 60 به من امیدواری دادند. این سه نفر ناصر زراعتی، هوشنگ گلشیری و صفدر تقی‌زاده بودند.»

بعد از بخش اعلام برندگان مجموعه داستان، برنامه بلافاصله به بخش معرفی برگزیدگان بخش مستندنگاری رفت که نکته جالب این بخش، برگزیده‌شدن دو نفر از شهر تبریز بود که یکی از آنها پیشکسوت و شناخته شده و دیگری جوانی بود که با هزینه خودش و به شیوه ناشر مولف دست به انتشار کتابش زده بود. حسن کرمی، مستندنگار جوان پس از دریافت جایزه خود گفت: «برای انتشار این اثر متحمل سختی زیادی شدم. هشت ناشر کتابم را رد کردند و با سرمایه خودم اثر را منتشر کردم. خدا را شکر که دیده شد. این جایزه برایم جایزه بزرگی است. من تریبونی نداشتم و حتی برای یک رونمایی در شهرم با مضیقه روبه‌رو بودم. می‌خواهم از کسانی که امکان چاپ کتابم را فراهم نکردند و نیز کسانی که امکانش را فراهم ساختند نیز تشکر کنم.» کرمی در ادامه به زبان مادری (ترکی) از مادرش تقدیر کرد که با تشویق افراد حاضر در سالن همراه شد.

شاید یکی از جالب‌ترین بخش‌های مراسم جلال بخش وفیات باشد که در این قسمت تصاویری از فوت شدگان یکسال اخیر مانند غلامحسین صدری‌افشار، صادق صندوقی، ابوالفضل زرویی نصرآباد و محمد دبیرسیاقی پخش شد که با نمایش هر تصویر افراد حاضر در سالن برای آنها دست می‌زدند.

گام بعدی جایزه تقدیر و تشکر از برگزیدگان بخش ویژه جایزه این دوره، یعنی بخش «آتیه داستانی ایرانی» بود که با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از الهام فلاح، سیدمیثم موسویان، محمدرضا شرفی‌خبوشان و محمدعلی رکنی تقدیر شد. الهام فلاح در این بخش در سخنان کوتاهی گفت: «در حال حاضر هیچ مسئله‌ای به اندازه دو قطبی شدن، ادبیات ما را زمین نمی‌زند. ادبیات یعنی باید با اثر مواجه باشید، نه ظاهر و مسلک نویسنده.» نکته حائز اهمیت در این بخش اعلام نکردن میزان رای داده شده به هر کاندیداست.

بعد از بخش «آتیه داستانی ایرانی» نوبت به رونمایی از کتاب «داستان‌نویسی باکلاس» اثر ابراهیم زاهدی‌مطلق رسید که این کتاب نیر با حضور سیدعباس صالحی و نویسنده رونمایی شد؛ همه انتظار داشتند که بعد از این دوبخش نوبت به سخنرانی وزیر برسد اما به شکلی برنامه‌ریزی کرده بودند تا از حضور وزیر به بهترین شکل ممکن استفاده کنند. در سومین برنامه وزیر از مصطفی جمشیدی و احمد مدقق نویسنده افغانستانی تقدیر و تشکر شد که در این بخش، جمشیدی بعد از دریافت جایزه، آن را به پسرش که شاعر و صاحب دو مجموعه غزل است، تقدیم کرد و از او خواست که به روی سن بیاید و جایزه را بار دیگر از دست وزیر فرهنگ بگیرد.

بعد از سه برنامه اجرایی نوبت به سخنرانی وزیر رسید. در بخش پایانی صحبت‌های وزیر فرهنگ نکته‌ای بیان شد که شاید به دلیل طولانی شدن مراسم، چندان به آن توجه نشد. وزیر ارشاد در بخش پایانی صحبت‌های خود به تلاش برای حذف دخالت‌های دولتی در جایزه جلال اشاره کرد.
 اختتامیه یازدهمین دوره جایزه جلال

آخرین گام در اختتامیه یازدهمین دوره جایزه جلال، زیباترین قسمت آن بود. آنجایی که اسم رضا امیرخانی به عنوان فرد برگزیده در بخش رمان و داستان بلند انتخاب شد و او جایزه 100 میلیون تومانی خودش را به موسسه پژوهشی دانایار اهدا کرد؛ موسسه‌ای که کار آن توانمندسازی معلم‌های مقطع ابتدایی اهل سنت در سیستان و بلوچستان است.

نکته جالب توجه در این دوره از جایزه، میزان جایزه نقدی بود. در این دوره تمامی جایزه‌های اهدا شده در سه بخش چیزی حدود 260 میلیون تومان بوده و جالب است که بدانید اگر قرار بود جایزه جلال به شیوه گذشته (110 سکه بهار آزادی به نفر برگزیده) برگزار شود، میزان هزینه‌ای که برای کل جایزه شده است، از میزان هزینه‌ای که در ابتدا قرار بود برای یک نفر هزینه شود، کمتر بود.

یازدهمین دوره جایزه جلال نیز با تمام حواشی موجود به کار خود پایان داد و به نظر می‌رسد که در شرایط فعلی توجه به نکات منفی و مثبت این جایزه می‌تواند، راهنمایی برای دوره‌های بعدی باشد. 


منبع: ایبنا