تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به نمایش "خروس لاری" به نویسندگی و کارگردانی امید سهرابی

بازنمایی شاعرانه زندگی زنان فرودست

نمایش "خروس لاری" زنانی را به نمایش می‌گذارد که هویت مردانه را برمی‌گزینند تا در جهان مردسالار زنده باشند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :


نمایش خروس لاری

"خروس لاری" به خروس نژاد لاری گفته می‌شود که بارزترین صفت آن جنگندگی و استقامت بالای آن در مبارزه و عدم تسلیم شدن آن است. (دانشنامه ویکی پدیا)

در این نمایش خروس لاری هویتی مردانه دارد و زنان نمایش او را خسرو می‌نامند. خسرو تحت سیطره "خانوم آقا" است و کسانی که  فرمان‌نپذیر باشند را شکنجه می‌کند. "خانوم آقا" سرسپردگان خویش را تحت سرپرستی قرار می‌دهد تنها با این شرط که سرسپردگان می‌بایست هویت زنانه خویش را نادیده بگیرند.

شکنجه خانه "خانوم آقا" هویت زنانه افراد را نابود می‌کند تا بودن و هستی آنان تحت انقیاد "خانوم آقا" باشد. این شکنجه‌خانه می‌ماند و میراث خانوم آقا از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد.

عبدی نخستین زنی است که دل می‌بازد و مهر سلیم را در سینه دارد و نخستین زنی است که می‌خواهد از این شکنجه‌خانه بگریزد و در پایان اوست که وارث شکنجه‌خانه خانم آقا می‌شود. نمایش "خروس لاری" بیانگر این استحاله و فروپاشی هویت زنانه است.

 فمینیسم شاید نخستین واژه‌ای باشد که پس از تماشای "خروس لاری" در ذهن هر فردی نقش می‌بندد. نمایش "خروس لاری" زنانی را به نمایش می‌گذارد که هویت مردانه را برمی‌گزینند تا در جهان مردسالار زنده باشند. در این نمایش دو نرینه وجود دارند خروس (خسرو) و سلیم که به‌سادگی عبدی را می‌فروشد و طیفی بی‌شمار زن – مرد  که خانوم آقا سرسلسله آنان به شمار می‌آید.

عاطفه رضوی بازیگر نقش خانوم آقا  به گمانم این دوپارگی جنسی را به زیبایی می‌آفریند، او با سری تراشیده صدای خسته و بم و تن‌پوشی مردانه می‌کوشد این زن –مرد را بازآفرینی کند. زن –مردی با لایه‌های بی‌شمار که گاهی مهربانو می‌شود و گاهی مردی کینه‌توز و این لایه‌های بی‌شمار بیانگر توانایی عاطفه رضوی است.

دیگر بازیگران به گمانم کمابیش این هویت دوپاره را بازنمایی می‌کنند. شاید استدلال این باشد چنان‌که می‌بایست تحت انقیاد این نظم نامنظم‌ شکنجه‌خانه در نیامدند و در برابر آن مقاومت می‌کنند. اما به گمانم عبدی می‌بایست هنگامی‌که بدل به خانوم آقا می‌شود با توانمندی این دوپارگی زنانه –مردانه را بازنمایی کند، به گمانم بازیگر این نقش توان این بازنمایی را ندارد.

این بازیگر در ابتدای حضورش در نمایش می‌بایست زن- زن را بازی کند، زنی که دل‌باز است و شیدا می‌شود و در پایان زنی را بازی کند که دچار استحاله می‌شود و زنی که زن نیست بلکه زن – مرد یا همان خانوم آقا است. اما بازیگر نقش عبدی توانایی بازنمایی این استحاله و فروپاشی هویت زنانه را ندارد.

از سوی دیگر به گمانم امیرحسین رستمی نقش سلیم؛ مردی اخته را بازی می‌کند. مردی که تسلیم زن –مرد است. خانوم آقا با خریدن سلیم او را اخته می‌کند عبدی در آغاز  نمایش یک زن –زن است زنی که خانوم آقا تن‌پوش زنانه بر تنش می‌کند تا به دیدن معشوقش سلیم برود. در این لحظه خانوم آقا  به سلیم پول سیاهی می‌دهد تا نتواند این زن- زن را از آن خود کند.

سلیم بار دیگر زمانی اخته می‌شود که عبدی که اینک  دیگر زن – زن نیست بلکه زن –مرد است و به خانم آقا تبدیل شده از دیدن او اجتناب می‌کند.

به گمانم امیرحسین رستمی این اختگی را به‌درستی در رفتارش بازنمایی می‌کند. تصور می‌کنم امیرحسین رستمی بهتر بود از آغاز  یک مرد-مرد باشد مردی که زنی دلباخته‌ای اوست مردی که آمده زنی را نجات بدهد. مردی که سوداگر است اما این مرد توسط یک زن – مرد اخته می‌شود این استحاله و فروپاشی می‌توانست بسیار تماشایی باشد. اما در این نمایش امیرحسین رستمی از آغاز یک مرد نیمه‌تمام و اخته را بازنمایی می‌کند مردی که از همان آغاز قافیه را باخته است. در نتیجه رستمی از آغاز تا پایان نمایش دگردیسی ندارد. او تنها بخشی از نقش سلیم را بازی می‌کند. سلیم که توسط یک خانوم آقا دچار استحاله می‌شود.

بعید می‌دانم امیرحسین رستمی برای ایفای این نقش کوشش ویژه‌ای انجام داده باشد من پیش‌تر در تصویر (سریال و فیلم) بازنمایی یک مرد اخته را از امیرحسین رستمی دیده بودم، مردی که به‌آسانی تسلیم می‌شود. شاید بشود گفت رستمی این تیپ را از آن خودساخته است و در بسیاری از نمایش‌های خود همراه دارد.

به گمانم نگره فمینیستی نمایش "خروس لاری" بسیار به دبستان ناتورالیسم نزدیک است در نمایش "خروس لاری" طبیعت بسیار مهم است، بافت اجتماعی که زنان در آن می‌زیند و آن‌ها را دچار استحاله می‌کند.

 نابسامانی اجتماعی زنان را وامی‌دارد که هویت زنانه خویش را از یاد ببرند با این‌ وجود به گمانم نمایش پرداخت رئالیستی دارد نه ناتورالیستی و این پردازش رئالیستی می‌تواند واکنش‌های متفاوتی را برانگیزد به گمانم این واکنش‌های بیشتر ذوقی است و پاره‌ای از پرسش‌ها در ذهن منتقدان طنین‌انداز می‌شود. این‌که چرا پردازش رئالیستی است؟ چرا پرداخت صحنه‌ای صحنه‌آرایی و شیوه بازیگری و حتی تن‌پوش این اندازه شیک و آراسته است؟ و چرا نمایش چنان‌که باید بیانگر خشونت زنان رفتاری و گفتاری فرودست نیست؟ و هزار و یک چرای دیگر به گمانم این به ذوق منتقدان بازمی‌گردد.

من آگاهانه سلیقه‌ام را اعمال نمی‌کنم مگر چند نمایش اجتماعی و فراتر چند نمایش با محوریت زندگی مردمان ایران‌زمین اجرا می‌شود که آن را هم بخواهیم بر اساس سلیقه فردی تائید ورد کنیم.

به گمانم امید سهرابی آگاهانه خشونت نمایشش را تعدیل کرده است؛ اجتناب کردن او از ناتورالیسم یک سلیقه فردی است. گمان می‌کنم سهرابی خشونت نمایش را نه در بازنمایی رفتار بازیگران، گفتارنویسی‌های نمایش، تن‌پوش بازیگران و صحنه‌آرایی، بلکه در استحاله هولناک عبدی دیده است.

زنی شیدا و آشوبگر که نخستین زنی است که در برابر خانوم آقا می‌ایستد و تنها زنی است که تبدیل به خانوم آقا می‌شود. به گمانم تنها نقد موجه به نمایش سهرابی می‌تواند این باشد که بازیگر نقش عبدی در تبدیل‌شدن به خانوم آقا ناکام است.

به گمانم سهرابی نخواسته مانند ناتورالیست‌ها، نمایشش مستند باشد و از زندگی زنان فرودست عکس‌برداری کند. از این‌رو نمایش او شیک است  او با قریحه هنرمندانه‌اش یک نمایش رئالیستی شاعرانه به صحنه می‌آورد و آگاهانه از خشونت درام کاسته است. این شیک بودن را ما در آثار استاد بیضایی و دکتر رفیعی هم می‌بینیم که حتی در مواجه با نمایش‌های اجتماعی از نگره ناتورالیستی اجتناب می‌کند. دکتر رفیعی جمله مهمی دارد او می‌گوید من اگر بخواهم در جهنم هم فیلم بسازم از رنگ استفاده می‌کنم. در نمایش سهرابی همین قانون اجرا می‌شود؛ بازیگران خوش‌لباس و خوش‌رفتار در یک قاب صحنه‌ای زیبا یک رویداد نابسامان و دهشتناک را بازنمایی می‌کنند. به گمانم این بازنمایی به ذوق و زیبایی‌شناسی امید سهرابی بازمی‌گردد البته به گمان من این نمایشنامه قابلیت اجراهای رادیکال هم دارد.

 شاید سهرابی اندکی به علت گیشه و اندکی به علت ممیزی از زهر نمایشش کاسته است. به گمانم این رفتار او خردمندانه است شاید هنرمندان تئاتر اجتماعی می‌بایست برای تداوم هنرشان اندکی دست‌به‌عصا گام بردارند. اما با این‌وجود جسارت او در اجرای یک نمایش اجتماعی ستودنی است. امید سهرابی یک حادثه است، کسی که با نوشتن نمایش "زمستان" ما را به وجد آورد حیف است؛ که دیربه‌دیر در تئاتر حضور داشته باشد تداوم حضور او می‌تواند به غنای ادبیات نمایشی و تئاتر ما بی‌انجامد.

منبع: هنر آنلاین/هومن نجفیان