استاد سیّد علی اکبر پرورش
6 دی ماه سالگرد درگذشت استاد سیّد علی اکبر پرورش (1321ـ1392 ش) است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1397/09/29 ساعت 13:43
💠 وی از فعّالان فرهنگی و مذهبی پیش و پس از انقلاب اسلامی است که وزارت آموزش و پرورش در چندین دولت، عضویّت در شورای مرکزی و قائم مقامی دبیرکلّ جمعیّت مؤتلفه اسلامی، عضویّت در مجلس خبرگان قانون اساسی، عضویّت در شورای عالی دفاع و نمایندگی دو دوره مجلس شورای اسلامی از فعّالیّت های اوست.
پرورش در دوران نوجوانی با روحانیانی چون آیت الله دکتر سیّد محمّد بهشتی، آیت الله سیّد مصطفی بهشتی نژاد و آیت الله سیّد حسین خادمی ارتباط داشت و از کودکی به شعر و ادبیّات علاقه داشت و سرانجام، لیسانس ادبیّات خود را از دانشگاه اصفهان و فوق لیسانس کارآموزی دبیری را از دانش سرای عالی تهران دریافت کرد. پس از آن، به تدریس در مدرسه روی آورد (دهه های 40 و 50) و هم زمان، به فعّالیّت های مذهبی مانند سخنرانی در مدارس و محافل مذهبی مشغول شد. هم چنین در تأسیس برخی مراکز و مدارس مذهبی اصفهان نیز فعّال بود.
☘️ در ادامه، بخشی از مصاحبه با فرزند وی، سیّد صالح پرورش را با هم می خوانیم (با اندکی ویرایش):
حاج آقا در مقایسه با دیگر مسئولیّت های شغلی، بیش تر به شغل معلّمی خود علاقه مند بود و به آن افتخار میکرد. خاطره ای که از دوران کودکی خود به یاد دارم، این است که در سالهایی که حاج آقا وزیر آموزش و پرورش بود، من کلاس اوّل یا دوم دبستان بودم.
منزل ما داخل وزارت خانه آموزش و پرورش در بهارستان بود. وسط ساختمان وزارت خانه، استخر بزرگ امّا کم عمقی وجود داشت که دایره شکل بود؛ درست یادم نیست چه کار کرده بودم؛ ولی بهدلیل شیطنتی که کرده بودم، حاج آقا دنبال من دوید که مرا بگیرد و من هم فرار کردم و آمدم داخل محوّطه وزارت خانه و همان طور که دور استخر می دویدم حاج آقا هم به دنبال من می دوید و نمی توانست مرا بگیرد.
حال تصوّر کنید کودکی بازی گوش در محوّطه وزارت خانه درحال دویدن است و وزیر آموزش و پرورش هم به دنبال او گرداگرد استخر می دود... ناگهان، حاج آقا ایستاد و شروع کرد به اشک ریختن. من هم خیال کردم ایشان از این که نتوانسته مرا بگیرد، ناراحت شده و گریه می کند و به همین دلیل برگشتم به سمت ایشان.
سال ها بعد، حاج آقا در مورد علّت گریه کردن خود اینگونه تعریف میکرد: آن روز، یک لحظه به خود آمدم و گفتم: «خدایا! وقتی من از عهده فرزند خود بر نمی آیم و قادر به کنترلش نیستم، اگر تو مرا کمک نکنی، چگونه میتوانم 11 میلیون دانش آموز را تربیت و کنترل کنم؟!»
📚 منبع: گفت و گوی خبرگزاری تسنیم با سید صالح پرورش
پرورش در دوران نوجوانی با روحانیانی چون آیت الله دکتر سیّد محمّد بهشتی، آیت الله سیّد مصطفی بهشتی نژاد و آیت الله سیّد حسین خادمی ارتباط داشت و از کودکی به شعر و ادبیّات علاقه داشت و سرانجام، لیسانس ادبیّات خود را از دانشگاه اصفهان و فوق لیسانس کارآموزی دبیری را از دانش سرای عالی تهران دریافت کرد. پس از آن، به تدریس در مدرسه روی آورد (دهه های 40 و 50) و هم زمان، به فعّالیّت های مذهبی مانند سخنرانی در مدارس و محافل مذهبی مشغول شد. هم چنین در تأسیس برخی مراکز و مدارس مذهبی اصفهان نیز فعّال بود.
☘️ در ادامه، بخشی از مصاحبه با فرزند وی، سیّد صالح پرورش را با هم می خوانیم (با اندکی ویرایش):
حاج آقا در مقایسه با دیگر مسئولیّت های شغلی، بیش تر به شغل معلّمی خود علاقه مند بود و به آن افتخار میکرد. خاطره ای که از دوران کودکی خود به یاد دارم، این است که در سالهایی که حاج آقا وزیر آموزش و پرورش بود، من کلاس اوّل یا دوم دبستان بودم.
منزل ما داخل وزارت خانه آموزش و پرورش در بهارستان بود. وسط ساختمان وزارت خانه، استخر بزرگ امّا کم عمقی وجود داشت که دایره شکل بود؛ درست یادم نیست چه کار کرده بودم؛ ولی بهدلیل شیطنتی که کرده بودم، حاج آقا دنبال من دوید که مرا بگیرد و من هم فرار کردم و آمدم داخل محوّطه وزارت خانه و همان طور که دور استخر می دویدم حاج آقا هم به دنبال من می دوید و نمی توانست مرا بگیرد.
حال تصوّر کنید کودکی بازی گوش در محوّطه وزارت خانه درحال دویدن است و وزیر آموزش و پرورش هم به دنبال او گرداگرد استخر می دود... ناگهان، حاج آقا ایستاد و شروع کرد به اشک ریختن. من هم خیال کردم ایشان از این که نتوانسته مرا بگیرد، ناراحت شده و گریه می کند و به همین دلیل برگشتم به سمت ایشان.
سال ها بعد، حاج آقا در مورد علّت گریه کردن خود اینگونه تعریف میکرد: آن روز، یک لحظه به خود آمدم و گفتم: «خدایا! وقتی من از عهده فرزند خود بر نمی آیم و قادر به کنترلش نیستم، اگر تو مرا کمک نکنی، چگونه میتوانم 11 میلیون دانش آموز را تربیت و کنترل کنم؟!»
📚 منبع: گفت و گوی خبرگزاری تسنیم با سید صالح پرورش