تبیان، دستیار زندگی

درباره یک مفهوم چالش برانگیز

ضدقهرمان در ادبیات

ضدقهرمان مفهومی است که تعریف سنتی از قهرمان را به‌عنوان شخصیتی جدای از انسان‌های عادی به چالش می‌کشد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ضدقهرمان
شخصیتی که از یک قهرمان در ذهن مخاطب وجود دارد، مجموعه‌ای از صفات و فضایلی است که او را نسبت به سایرین برتر می‌کند. شجاعت و دلیری یا زیبایی و جذابیت ازجمله این صفات هستند؛ اما در آثار ادبی و هنری دنیای مدرن، مفهوم ضدقهرمان (Antihero) مطرح می‌شود. قهرمان بسیاری از آثار به‌جای اینکه قدرت، وقار و بزرگی داشته باشند، حقیر، منفعل، مضحک، متقلب و مایه ننگ هستند.

ابتدا لازم است اشاره‌کنیم که مفهوم ضدقهرمان با رقیب و حریف (Antagonist) مغایر است. ضدقهرمان خود شخصیت اصلی (Protagonist) محسوب می‌شود اما رقیب به‌عنوان شخصیتی از داستان است که بین شخصیت اصلی داستان و خواسته‌ها و تمنیات او قرار می‌گیرد و او را از رسیدن به هدفش بازمی‌دارد.

هرچند آشکار شدن ضدقهرمان بعد از جنگ جهانی اول و دوم در آثار ادبی و هنری شدت پیدا کرد، اما این‌طور نیست که پیش‌ازاین در ادبیات مطرح نبوده باشد. از همان قرن هفدهم بارمان دن‌کیشوت سروانتس ظهور ضدقهرمان در ادبیات رنگ گرفت. موریس باردن در مقدمه‌ای بر کتاب دن‌کیشوت می‌گوید: «دن‌کیشوت همان‌قدر که قهرمان است، کاریکاتور قهرمان نیز هست... اینکه بیشتر اوقات مضحک جلوه می‌کند برای این است که او یادگار گذشته‌ای است که بر آن مهر باطله خورده است، رفیق خواب مانده پهلوانان است که بسیار دیر به یک جهان پیر و فرتوت قدم نهاده است.» دن‌کیشوت نمایانگر قهرمانی مضحک است که هرچند از صفات اغراق‌آمیز پهلوانی دور است اما درعین‌حال از صفا و صمیمیت هم خالی نیست. سروانتس با دن‌کیشوت بر ادبیات پهلوانی اغراق‌آمیز و دروغین پیش از خود خط بطلان می‌کشد.

 

رئالیسم، به‌عنوان جنبشی هنری و ادبی، در بارور شدن بیشتر مفهوم ضدقهرمان در آثار ادبی نقشی اساسی داشت. رئالیسم ابتدا جنبشی در عرصه هنر و سپس ادبیات نمود داشت که از اوایل قرن نوزدهم آغاز شد و تا آغاز جنگ جهانی اول هم پررنگ بود. هرچند ظهور مدرنیسم، جنبش رئالیسم را کم‌رنگ کرد اما هنوز هم طرفداران خاص خود را دارد.


نمونه دیگر، رمان «زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی» نوشته لارنس استرن است که به‌نوبه خود انقلابی در سبک نگارش رمان محسوب می‌شود. عنوان رمان، گمراه‌کننده است چراکه برخلاف تصور از میانه کتاب است که تریسترام شندی متولد می‌شود و پس‌ازآن هم نوزادی است که عقاید وزندگی‌اش کمترین ارزشی برای مخاطب خود ندارد. در این رمان، استرن با دگرگون کردن معادلات رمان و شخصیت‌ها، با عقل‌گرایی دوران روشنگری به مقابله برمی‌خیزد.

در قرن بیستم، ظهور چنین قهرمانی بیشتر نمود پیدا می‌کند. جنگ جهانی اول و دوم همه معادلات را برهم زد. آمال و آرزوهایی که انسان مدرن برای خود متصور می‌شود، رنگ باخت و خودخواهی و بدطینتی نهاد بشر عریان شد. در چنین شرایطی نوشتن و سرودن از ویژگی‌های مثبت آدمی، خصایصی که نبودشان دشمنی و خصومت و مرگ برجای گذاشته، بی‌معنی شد. ازاین‌روست که آثار ادبی در این برهه با شتاب بیشتری بوی پوچی می‌گیرند. حضور ضدقهرمان در رمان‌هایی همچون اولیس جیمز جویس، بیگانه آلبر کامو، جیم خوش‌شانس کینگزلی امیس، تبصره 22 جوزف هلر، ناتوردشت سلینجر و لولیتا ناباکوف دیده می‌شود.

رئالیسم، به‌عنوان جنبشی هنری و ادبی، در بارور شدن بیشتر مفهوم ضدقهرمان در آثار ادبی نقشی اساسی داشت. رئالیسم ابتدا جنبشی در عرصه هنر و سپس ادبیات نمود داشت که از اوایل قرن نوزدهم آغاز شد و تا آغاز جنگ جهانی اول هم پررنگ بود. هرچند ظهور مدرنیسم، جنبش رئالیسم را کم‌رنگ کرد اما هنوز هم طرفداران خاص خود را دارد. رئالیسم ازآن‌رو که به ترسیم واقعیت همان‌طور که هست و نه آن‌طور که ایده‌آل است نظر داشت و شخصیت‌ها را با کژی‌ها و اشتباهاتشان تصویر می‌کرد، در استفاده بیشتر از شخصیت‌های اصلی در قالب ضدقهرمان پیشگام بود. نویسنده رئالیست برای بازتاب واقعیت دنیای بیرون از مبالغه و کتمان کردن می‌پرهیزد و لذا با تصویر اقشار متوسط و حتی پایین جامعه سعی دارد روایتگر آن دسته از مردم باشد که به دلیل کم‌رنگ بودنشان در عرصه اجتماعی، مغفول مانده‌اند.

مخاطب، ضدقهرمان را در مقایسه با قهرمانی ایده‌آل، راحت‌تر می‌پذیرد. چراکه برخلاف قهرمان والامنشانه‌ای که بازندگی او زمین تا آسمان فاصله دارد، ضدقهرمان ملموس‌تر است و به‌راحتی می‌توان او را در دنیای بیرون تصور کرد. ازاین‌رو است که مخاطب به‌راحتی می‌تواند خود را در شرایط ضدقهرمان قرار دهد و با او همه‌ات پنداری کند.

ضدقهرمان، قضاوت مخاطب را به چالش می‌کشد. اگر پیش از خواندن داستان، مخاطب با اطمینان بتواند شخصیتی را بی‌چون‌وچرا تقصیرکار فرض کند اما بعد از خواندن رمان به قضاوت خود شک می‌کند. در کتاب زیبای مرگ کسب‌وکار من است، روبر مرل بامهارت زندگی شخصیتی وحشتناک به نام رودلف لانگ را به تصویر می‌کشد. مخاطب با لانگ که فرمانده و مسئول اردوگاه آشویتس، کشتارگاهی برای قتل‌عام یهودیان، بود از همان اوایل کودکی همراه می‌شود. از همان روزهایی که لانگ به دلیل تعصبات خشک پدرش دچار وسواس و ترس می‌شد. روبر مرل با کندوکاو روانشناسانه سعی دارد شخصیتی غیرقابل‌باور را برای ما باورپذیر کند.

ظهور ضدقهرمان در ادبیات همچون زمانی که دوربین‌های عکاسی اختراع شدند، تغییری در مقیاس بزرگ بود. ضدقهرمان در ادبیات مثل زمانی که با دوربین عکاسی تصویری بی‌کم‌وکاست از شخصیتی گرفته می‌شود، ویژگی‌هایی که لزوماً خوب و عالی نیستند را مقابل ما عیان می‌کند و همین اثر ادبی را ارتقا می‌بخشد.