تبیان، دستیار زندگی

اعتدال، چشمه شادی مومن است

انسان مومن به حالت اعتدال در درون رسیده است که نه یک سره لذت ها و شادی های این دنیا را بر خود حرام می کند و نه از آن سو می افتد که نداند دلبستگی به همان نعمت ها عامل اندوه خواهد بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
انسان شاد

«انسان مومن به حالت اعتدال در درون رسیده است که نه یک سره لذت ها و شادی های این دنیا را بر خود حرام می کند و نه از آن سو می افتد که نداند دلبستگی به همان نعمت ها عامل اندوه خواهد بود. می بینید که قرآن ما را دعوت می کند که از زیبایی ها و زینت ها استفاده کنید اما از اسراف و زیاده روی و زیاده خواهی ها برکنار بمانید. این اعتدال است که می تواند شادی و لذت را به انسان پیشکش کند.»

آنچه در ادامه می آید بخش اول گفتگوی خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با محمود کریمی، استاد  علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق (ع) درباره نسبت دین و شادی است که در ادامه می آید.

برخی این اتهام را به دین یا مذهب در این جا اسلام و شیعه می زنند که انگار دین و مذهب نسبتی با شادی ندارد و انسان دیندار، انسان عبوس با چهره و سیمایی گرفته است که همواره از دنیا و شادی و لذت هایش گریزان است. اگر بخواهیم به نسبت میان اسلام و شادی بپردازیم چه نکاتی قابل ذکر خواهد بود؟

مساله شادی در اسلام به نوعی می شود گفت با شخصیت مادی و معنوی انسان گره خورده است. در واقع اگر نشاط و شادی واقعی در جسم و روح انسان نباشد حتی در عبادات و زندگی مادی، در ارتباط با خداوند و مردم دچار اختلال و کسالت خواهیم بود. از سویی ممکن است که شما در مفاهیم و آموزه های دینی به صورت مستقیم با واژه شادی مواجه نشوید اما اگر عمیق تر نگاه کنید متوجه می شوید که رابطه ای میان ایمان و شادی وجود دارد که قابل انکار نیست. در حقیقت شما اگر تجسم ایمان را در مومن ملاحظه کنید خواهید دید که وجود مومن وجود لبریز از پویایی و انرژی و نشاط و همت بلند است و از چنین وجودی چه چیزی جز خدمت به خلق و خانواده می تراود و آیا همین وجود اساسا یک تولیدکننده شادی نیست؟ آیا امکان دارد که انسان رنجور، افسرده و مبتلا و ناشاد بتواند از عهده تکالیف زندگی خود برآید؟

البته ممکن است که ما در تعریف شادی نظرگاه های یکسانی نداشته باشیم همچنان که می بینید  عامه مردم از شادی یک منظور و مصداقی را در ذهن می پرورانند یا مظاهر شادی در تمدن غرب مبتنی بر یک سری مولفه هاست در حالی که منظور و مراد دین از شادی ممکن است آن مصادیق و منظورها نباشد اما در عین حال وقتی به فطرت انسان رجوع کنیم این مرزها کاملا روشن می شود چون به عینه می بینیم که شادی این نیست که لحظه ای و آنی بر اساس یک رخداد  بیرونی به شادی برسی و بعد بلافاصله دوباره آن وجود افسرده و پر از تضاد و  کشمکش بر تو مسلط شود. انسان مومن این گونه است؟ وقتی ما به وجود انسان مومن که ایمان در قلب و وجود او نهادینه شده نگاه می کنیم می بینیم که سرزندگی و پویایی و عشق به یک حیات متعالی در وجود او سرریز می کند. این شادی عمیق و نه آنی به واسطه ایمان در او ظاهر شده است و شما وقتی به آن ایمانی که در نزد اهل بیت (ع) و اولیاست مراجعه می کنید چنین چیزی را کاملا و بالعیان می بینید اما آن هایی که دین را دین زهد و کناره گیری می یابند و از لذت های دنیا و شادی ها اعراض می کنند در حقیقت هنوز به آن حقیقت نرسیده اند بنابراین دچار افراط و تفریط می شوند چون همان دینی که دعوت می کند که شما دنیاپرست نباشید و در سطح لذت های آنی متوقف نشوید همان دین و در آیات قرآن می بینید که از انسان پرسیده می شود چه کسی زینت های حلال و نعمت های طیب و پاک را بر شما حرام کرده است؟

این نشان می دهد که انسان مومن به حالت اعتدال در درون رسیده است که نه یک سره لذت ها و شادی های این دنیا را بر خود حرام می کند و نه از آن سو می افتد که نداند دلبستگی به همان نعمت ها عامل اندوه خواهد بود. می بینید که قرآن ما را دعوت می کند که از زیبایی ها و زینت ها استفاده کنید اما از اسراف و زیاده روی و زیاده خواهی ها برکنار بمانید. این اعتدال است که می تواند شادی و لذت را به انسان پیشکش کند.

شما به درستی بر نقش اعتدال در رسیدن به یک شادی و نشاط عمیق و پایدار تاکید می کنید. پرسش این است که چگونه می توان به این اعتدال رسید؟

خداوند خلقت انسان را به گونه ای رقم زده که ترکیبی از جسم و روح است بنابراین اگر انسان صرفا متوجه بُعدی از وجود خود شود و آن بُعد دیگر را انکار کند از اعتدال خارج خواهد شد بنابراین خروج چنین انسانی از اعتدال زمینه های خروج او را از شادی هم فراهم خواهد کرد. در نظر بگیرید انسانی که صرفا در سطح لذات جسمی متوقف شود و وقتی از خوراک صحبت می شود تمام توجه او به خوراک تن و جسم معطوف شود و در حقیقت اهتمامی به خوراک روح نداشته باشد آیا جز این است که چنین وجودی به واسطه پرداختن به یک وجه از وجود خود از اعتدال خارج شده است؟ انسانی که پیوسته به دنبال بهترین نوشیدنی ها و غذاها و گشت و گذارهاست ظاهر قضیه این است که چنین انسانی باید به شادی رسیده باشد اما وقتی عمیق نگاه می کنیم می بینیم همین انسان برخوردار به آن رضایت عمیق نرسیده  و وجود او ناشاد است همچنان که در خبرها می خوانیم  مثلا فلانی  بهترین متخصص و در رشته خود نامدار بوده و هرچه در زندگی می خواسته از لذت های دنیوی در دسترس ش قرار می گرفته اما همان انسان دست به خودکشی می زند. می بینیم که در همین تمدن غربی انسان هایی که برخوردار از نعمت ها و وسایل مادی بوده اند با قرص های آرامبخش و ضد افسردگی روزگار می گذرانند یا نیاز به مواد توهم زا دارند این یعنی که چنین فردی وجود ناشادی دارد. مگر می شود کسی عمیقا شاد باشد و به خودکشی پناه ببرد مگر می شود کسی به معنای زندگی رسیده باشد و رابطه موثقی با خداوند داشته باشد و احساس افسردگی عمیق کند؟

چرا توقف در لذت های دنیوی نمی تواند سطحی از شادی عمیق را به انسان بدهد؟

فرض کنید من در زندگی ام سطح بالایی از لذت های مادی را برای خود فراهم کرده ام اما این لذت ها چگونه فراهم شده است به قیمت این که من حقی از دیگران را زیر پا گذاشته ام تا به قدرتی و مقامی برسم و به واسطه آن مقام و قدرت حال به سطح بالایی از لذت ها دسترسی دارم  اما این دستیابی به مقام به واسطه رشوه دادن به این و آن و راه های غیر مشروع به دست آمده است.  در حقیقت من شادی را از دیگران سلب کرده ام سر دیگران کلاه گذاشته ام منابع دیگران را غارت کرده ام و از اختیارات خود سو استفاده کرده ام که بتوانم برای خود شادی تولید کنم و این یک تناقض است. نمی شود با تولید غم برای دیگران به شادی رسید. اساسا این کار از همان آغاز بر مدار غم چرخیده است و نمی تواند برای من لذت عمیقی ایجاد کند. من حق انسان های دیگران را پایمال کرده ام  شادی را از آن ها سلب کرده ام فردی که می توانست در یک بده و بستان مالی سالم سود معقولی ببرد و آن سود را صرف خانواده و لذت های حلال کند حالا این فرد به واسطه خیانت من درگیر انواع رنج ها شده است آیا چنین لذتی برای من تولید شادی خواهد کرد؟ اساسا ظلم نمی تواند شادی ایجاد کند این رفتار منصفانه و عادلانه است که می تواند کانون شادی باشد.

منبع : خبرگزاری شبستان
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.