پشت صحنه سینما چه خبر است؟
خیال خام بازیگری
سراب یا واقعیت؟ این پرسشی است که همچنان درباره آموزشگاه های بازیگری و دیگر مسیرهای رسیدن به سینما مطرح می شود.
ظاهر ماجرا ساده است؛ میروی در یک آموزشگاه بازیگری اسم مینویسی و به امید بازیگر شدن هزینهای سرسامآور پرداخت میکنی. بقیهاش را هم میدانید و بارها شنیدهاید: نباید به کلاس بازیگری امید بست... این جمله یک تکمله دارد که در محافل خصوصی زیاد به گوش میخورد: پشتصحنه سینما پیچیدهتر از این حرفها است... .
میپرسید دلیل این یادآوری چیست؟ چند روز پیش با یکی از کارگردانهای مطرح همکلام بودم. داشتیم درباره پدیدهای تازه یعنی جذب چهرههای مطرح اینستاگرام به سینما حرف میزدیم. صحبتش که تمام شد گفت اسمی از من نبر؛ حوصله درگیر شدن با بازیگران را ندارم. حرفش گزنده است؛ کاش اجازه داشتم اسم کارگردان را هم بگویم تا اصالت گفتارش دوچندان شود. همینقدر بدانید که این حرفها از زبان یک کارگردان روشنفکر بیرون آمده نه کسی در تراز زندهیاد فرجالله سلحشور. فکر کردم این حرفها شاید نهیبی است تا اگر در مسیر بازیگری گام برمیداریم، چشممان بازتر باشد:
* بازیگری پدیده غریب و عجیبی است. پشت آن داستانهای عجیبی است؛ از قیمت بالا، پول دادنها و ... نمیشود گفت و بیخودی خودمان را با بازیگران درگیر نکنیم.
*من سالها است کلاس بازیگری دارم؛ خیلیها مقابل دوربین میروند و بازی میکنند. خب اینها با مدیران آموزشگاهها ارتباطاتی دارند و درواقع بعضیهایشان در فیلمها بازی میکنند. ولی نه نقشهای بزرگ بلکه نقشهای کوچک. بعضیهایشان پول میدهند و نقشهایی را میخرند.
*داستان بازیگری بدبختی و بیچارگی نسل جوانی است که با امید میآید و با نومیدی به خانه میرود. آنهم در شرایطی که پول کلان به این آموزشگاهها دادهاند. قیمت کلاسهای بازیگری بالا است. اتفاقی هم نمیافتد. مگر کسی مثل هومن سیدی یکی دو تا را کشف کند.
* پشتش ارتباط است. الآن کارگردانی که میخواهد فیلمی شروع کند ده نفر زنگ میزنند که ما یک بازیگر داریم. همه هم که زنگ میزنند میخواهند بازیگر زن معرفی کنند! مثلاً تو میخواهی کار شروع کنی یک کارگردان که بنام هم هست میگوید نقش داری بازیگر معرفی کنم؟ تو احترام میگذاری و میبینی یک خانم میآید دفتر... الآن بازیگری خیلی قاطی مسائل خارج از سینما شده. اگر گزارش تهیه میکنید بخشی را نمیشود نوشت و فضا مناسب نیست که همهچیز را گفت.
*میگفتند فلان بازیگر اینقدر فالوئر دارد و فیلمش میفروشد اما به میزان یک بازیگر معمولی فروش هم نداشت. گفتم عزیزان من این فالوئرها را جدی نگیرید. بعضیهایشان قلابی است. فضای مجازی تأثیر زیادی روی فروش ندارد؛ 50 درصد بینندههای سینما اهل فضای مجازی نیستند، هنوز سنت قدیمی دهانبهدهان معمول است. هنوز در قرن بیست و یکم این شیوه کار میکند...
*الآن یک سرمایهگذار شش تا فیلم باهم پیش میبرد. اینها را نمیتوان لو داد چون مافیای اقتصادی قدرت زیادی دارد.
*سینما خیلی پیچیدهتر از این است. مناسبات پیچیدهای دارد. تماشاگر سینمای ایران یکدست نیست. الآن بازیگری که در گیشه کار کنند معدود هستند و این به شخصیت بازیگر برمیگردد مثل فردین.
*سینمای کمدی آمده فضای اجتماعی را شکسته و تابوها را از بین برده. اصلاً سینمای کمدی معترض شرایط موجود است که در آن رقص است و آواز وجود دارد. کارگردان یک عده را برمیدارد میبرد خارج از کشور، چهارتا موسیقی خارجی و رقص مرد و بازیگر زن بیحجاب هم استفاده میکند تا تابو را بشکند.
میپرسید دلیل این یادآوری چیست؟ چند روز پیش با یکی از کارگردانهای مطرح همکلام بودم. داشتیم درباره پدیدهای تازه یعنی جذب چهرههای مطرح اینستاگرام به سینما حرف میزدیم. صحبتش که تمام شد گفت اسمی از من نبر؛ حوصله درگیر شدن با بازیگران را ندارم. حرفش گزنده است؛ کاش اجازه داشتم اسم کارگردان را هم بگویم تا اصالت گفتارش دوچندان شود. همینقدر بدانید که این حرفها از زبان یک کارگردان روشنفکر بیرون آمده نه کسی در تراز زندهیاد فرجالله سلحشور. فکر کردم این حرفها شاید نهیبی است تا اگر در مسیر بازیگری گام برمیداریم، چشممان بازتر باشد:
* بازیگری پدیده غریب و عجیبی است. پشت آن داستانهای عجیبی است؛ از قیمت بالا، پول دادنها و ... نمیشود گفت و بیخودی خودمان را با بازیگران درگیر نکنیم.
*من سالها است کلاس بازیگری دارم؛ خیلیها مقابل دوربین میروند و بازی میکنند. خب اینها با مدیران آموزشگاهها ارتباطاتی دارند و درواقع بعضیهایشان در فیلمها بازی میکنند. ولی نه نقشهای بزرگ بلکه نقشهای کوچک. بعضیهایشان پول میدهند و نقشهایی را میخرند.
*داستان بازیگری بدبختی و بیچارگی نسل جوانی است که با امید میآید و با نومیدی به خانه میرود. آنهم در شرایطی که پول کلان به این آموزشگاهها دادهاند. قیمت کلاسهای بازیگری بالا است. اتفاقی هم نمیافتد. مگر کسی مثل هومن سیدی یکی دو تا را کشف کند.
* پشتش ارتباط است. الآن کارگردانی که میخواهد فیلمی شروع کند ده نفر زنگ میزنند که ما یک بازیگر داریم. همه هم که زنگ میزنند میخواهند بازیگر زن معرفی کنند! مثلاً تو میخواهی کار شروع کنی یک کارگردان که بنام هم هست میگوید نقش داری بازیگر معرفی کنم؟ تو احترام میگذاری و میبینی یک خانم میآید دفتر... الآن بازیگری خیلی قاطی مسائل خارج از سینما شده. اگر گزارش تهیه میکنید بخشی را نمیشود نوشت و فضا مناسب نیست که همهچیز را گفت.
*میگفتند فلان بازیگر اینقدر فالوئر دارد و فیلمش میفروشد اما به میزان یک بازیگر معمولی فروش هم نداشت. گفتم عزیزان من این فالوئرها را جدی نگیرید. بعضیهایشان قلابی است. فضای مجازی تأثیر زیادی روی فروش ندارد؛ 50 درصد بینندههای سینما اهل فضای مجازی نیستند، هنوز سنت قدیمی دهانبهدهان معمول است. هنوز در قرن بیست و یکم این شیوه کار میکند...
*الآن یک سرمایهگذار شش تا فیلم باهم پیش میبرد. اینها را نمیتوان لو داد چون مافیای اقتصادی قدرت زیادی دارد.
*سینما خیلی پیچیدهتر از این است. مناسبات پیچیدهای دارد. تماشاگر سینمای ایران یکدست نیست. الآن بازیگری که در گیشه کار کنند معدود هستند و این به شخصیت بازیگر برمیگردد مثل فردین.
*سینمای کمدی آمده فضای اجتماعی را شکسته و تابوها را از بین برده. اصلاً سینمای کمدی معترض شرایط موجود است که در آن رقص است و آواز وجود دارد. کارگردان یک عده را برمیدارد میبرد خارج از کشور، چهارتا موسیقی خارجی و رقص مرد و بازیگر زن بیحجاب هم استفاده میکند تا تابو را بشکند.