تبیان، دستیار زندگی

پاسخ به شبهاتی پیرامون اهداف سردار گیلان

میرزا‌کوچک‌خان؛ قهرمان مشروطه‌خواه یا کمونیست تجزیه‌طلب؟

در زمانیکه چپ‌ها تازه سر بلند کرده بودند و شعار آزادی خواهی، عدالت‌خواهی و رسیدگی به محرومین سر می‌دادند، میرزا اوایل به اینها خوش‌بین شد ولی با گذشت زمان با هم به چالش خوردند؛ چراکه نهضت جنگلی‌ها در ذات خودشان نوعی تفکر دینی داشتند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
میرزاکوچک‌خان
تمام زندگی میرزا کوچک‌خان جنگلی، وقف مبارزه در عرصه‌های مختلف شد. حضور مؤثر میرزا در جریان مشروطه و یا مبارزه با اشغالگران روس و انگلیس، از مواردی است که تاریخ به نفع شهامت و شجاعت او گواهی می‌دهد. اما صفحات تاریخ نسبت به قصد و نیت میرزا از مبارزه مبهم است و همین امر موجب شده برخی به اشتباه یا مغرضانه چهره او را تخریب کنند.

اعتقادات و باورهای کوچک‌خان را می‌توان از مهمترین ابهامات تاریخ زندگی او تلقی کرد. عده‌ای معتقدند او به باورهای کمونیستی متمایل شده بود و پیمان او با کمونیست‌ها این فرضیه را تقویت می‌کند. برخی دیگر از مخالفین میرزا، او را تجزیه‌طلب و شیفته قدرت معرفی می‌کنند که هدفش تصاحب حکومت بر شمال ایران بود.

در مقابل رویکرد مثبتی به حرکت میرزا وجود دارد که او را قهرمانی ملی و دینی، درراه مبارزه با استبداد و استعمار معرفی می‌کند. به‌طور مثال آیت الله سید حسن مدرس، از جمله مدافعان میرزا بود که به نوعی قیام او را مشروعیت بخشید. آیت الله مدرس درباره میرزا می‌نویسد: «حقیر از آقا میرزا کوچک‌خان جنگلی و اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم‌آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم، بلکه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدس... »

و یا مقام معظم رهبری فرموده بودند: «ما در دوران مبارزه خودمان، هر وقت نام میرزا کوچک خان را به یاد می‌آوردیم و شرح حال او را می‌خواندیم، نیرو می‌گرفتیم.»

برای آنکه بتوانیم داوری صادقی درباره این شخصیت مؤثر تاریخ معاصر داشته باشیم، باید به صد سال گذشته برویم و باورها و آرمان‌های میرزا را در پس فعالیت‌هایش کشف کنیم.

میثم عبداللهی، پژوهشگر تاریخ معاصر که تاریخ مشروطه گیلان را به طور تخصصی مورد مطالعه قرار داده، به سؤالات تبیان درباره میرزا کوچک‌خان پاسخ داده است. عبداللهی عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات مبارزات اسلامی گیلان و مؤلف  کتاب «سردار شهید جنگل در گذر زمان» است. مشروح این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید؛

تبیان: یکی از ابهاماتی که درباره میرزا وجود دارد این است که تفکر کمونیستی داشته؛ شاید لازم باشد برای پاسخ به این سوال پیشینه‌ای از فعالیت‌های او را بدانیم. بنابراین به عنوان سوال اول بفرمایید کوچک‌خان جنگلی در جریان مشروطه چه نقشی داشت و رابطه او با علما در این خصوص چگونه بود؟
میرزا در دوران مشروطه، مبارزات و فعالیت‌های مسلحانه مفصلی داشت و در این مبارزات جانباز هم شد و در واقع جانباز قضایای مشروطه بود.

به دلیل همین اسلام‌گرایی است که می‌بینیم میرزا کوچک خان با روشنفکرانی مثل میرزا کریم خان رشتی، سردار معین و کسانی که رئوس مشروطه گیلان بودند، درگیری داشته است.


میرزا روی ارزش‌های دینی خود تعصب داشت و در امور مشروطه هم محکم روی مسائل دینی تاکید می‌کرد. این موضوع شاید به دلیل این باشد که او طلبه علوم دینی بود و سال‌ها در رشت و تهران تحصیل می‌کرد و طلبه فاضلی به حساب می‌آمد. به همین جهت در سال 1285 و در زمان مشروطه اول، انجمن روحانیون ایران را در رشت تأسیس کرد که هشت نفر از مجتهدین معروف و بزرگ گیلان، با سابقه مفصل در قضایای مشروطه در آن حضور داشتند. میرزا بازوی اجرایی این جریان بود و این آقایان 5 سال رهبری نهضت جنگ را برعهده داشتند. این انجمن که به نام هیات اتحاد اسلام شهرت داشت، هسته فکری و مغز متفکر نهضت جنگل نیز بود.

این نکته مهمی است که میرزا کوچک، با چند آخوند مجتهدِ شناخته‌شده بین مردم که همه دارای سابقه مبارزات گسترده در مشروطه هستند کارش را آغاز می‌کند و با همین‌ها قیامش ادامه می‌دهد، یعنی رابطه او با روحانیت بسیار خوب بوده است.

تبیان: پس شما میرزا را در مقابل مشروطه‌خواهان سکولار قرار می‌دهید؛ به نظر شما میرزا تا چه حد با شیخ فضل‌الله هم‌فکر بود؟
بله. نظر آنها این بود که باید اسلام پیاده شود و خط قرمز آنها اسلام بود. از این نظر با شیخ فضل الله اتفاق نظر دارند، ولی نمی‌توان میرزا را هم مشروعه خواه یا شریعت خواه معرفی کرد.

در حقیقت میرزا کوچک خان با مشروطه‌خواهان نجف، مثل آقا نجفی، علامه نایینی و با مشروطه‌خواهانی که در ایران بودند، نظیر آیت الله بهبهانی و مدرس و آقا نورالله اصفهانی و یا مبارزانی همانند ستارخان و باقر خان همفکر بود.

 به دلیل همین اسلام‌گرایی است که می‌بینیم میرزا کوچک خان با روشنفکرانی مثل میرزا کریم خان رشتی، سردار معین و کسانی که رئوس مشروطه گیلان بودند، درگیری داشته است.

میرزا کریم خان رشتی که فاتح تهران هست و همکارانش اینها رئوس جریان مشروطه‌خواهی بودند. میرزا هم به اینها مدتی علاقه داشت و تحت فرمان اینها فعالیت می‌کرد و وقتی به اینها نزدیک شد، دید اینها افرادی هستند که ناسالم‌اند و حرف‌هایی که می‌زنند و چیزهایی که می‌خواهند و عملکردی که دارند، خیلی فاسد است و به اینها به شدت تذکر می‌داد و موضع‌گیری می‌کرد.

چه می‌شود که این میرزا و این نهضتی که تا این حد اسلامی و دینی است و با علما برای شکل‌گیری مشورت می‌کند، در خرداد 1299 که اعلام جمهوری می‌کنند میرزا پیامی به لنین می‌دهد و استمداد می‌طلبد؟ یا همکاری با کمونیست‌هایی دارد که علما متفق هستند که تفکر آن‌ها در تقابل با اسلام است؟
برای اینکه بدانیم چرا میرزا با کمونیست‌ها همکاری می‌کرده، باید شرایط آن دوره را مرور کنیم. در سال 1299 اتفاقاتی رخ می‌دهد و اوضاع در نهضت جنگل دگرگون می‌شود. انگلیسی‌ها در سال 1298 وارد رشت شدند و جنگ وحشتناکی را با جنگلی‌ها آغاز کردند. بسیاری از جنگلی‌ها در راه مخالفت با انگلیسی‌ها شهید شدند. انگلیس‌ها می‌خواستند به سمت قفقاز بروند و از گیلان عبور کنند، تا به چاه‌های نفت بادکوبه که خیلی مهم بود دست پیدا کنند.

انگلیسی‌ها موفق شده بودند با تانک، هواپیما و تجهیزاتی که جنگلی‌ها اصلاً ندیده بودند و امکانی هم برای مقابله با آن‌ها نداشتند، حمله کنند. هواپیمای انگلیسی در آن زمان از عوامل اصلی پیروزی محسوب می‌شد و نیروهای جنگل، توان مبارزه با این تجهیزات را نداشتند.

مطالبات میرزا این بود که به هیچ وجه در ایران جمهوری کمونیستی ایجاد نشود.کی دیگر از مطالبات میرزا این بود که هر نوع تبلیغ مرام کمونیستی و هر نوع مصادره اموال ممنوع است در حالیکه اینها جزو اصول غیرقابل خدشه کمونیست‌ها بود.


منطقه اصلی جنگل که زیر نظر میرزا کوچک‌خان بود، دائم با هواپیماهای انگلیسی بمباران می‌شد و همین باعث شد نیروهای زیادی از دست بروند و نهضت جنگل خیلی متزلزل شود.

از طرفی هم حاج احمد کسمایی که شخصیت دوم نهضت بود و کل امور مالیه نهضت زیر نظر او اداره می‌شد، در سال 1298 تسلیم وثوق الدوله شد و این کمر نهضت را شکست و کاری کرد که میرزا کوچک خان در این سال ناچار شد، کل بساط نهضت را از جنگل فومن که پایگاه همیشگی او بود جمع کند و  به سمت لاهیجان و شرق مازندران برود.

انگلیسی‌ها مسلط بر منطقه بودند تا اینکه در خرداد ماه 1299 بولشوییک‌ها وارد ساحل انزلی شدند و مواضع انگلیسی‌ها را بمباران کردند که باعث شد آن‌ها عقب نشینی کنند.

بعد از ورود نیروهای شوروی به بندر انزلی، میرزا ابتدا نماینده‌ای فرستاد که بداند روس‌ها برای چه چیزی به ایران آمده‌اند، از آن طرف روس‌ها هم پیام دادند که ما می‌خواهیم با شما صحبت کنیم. گرچه میرزا قبول نمی‌کرد با آن‌ها دیدار کند و پیغام می‌فرستاد که ما به کمک شما نیازی نداریم، اما با حملاتی که روس‌ها به شهرهای گیلان می‌کردند، مجبور شد با آن‌ها مذاکره کند و این اولین مواجه ملت ایران با روس‌های شوروی بود.

تبیان: نحوه مواجهه میرزا با روس ها چگونه بود؟
بالاخره میرزا با چند نفر دیگر از دوستانش برای مذاکره با روس‌ها از فومن به بندر انزلی می‌رود و مردم انزلی استقبال چشمگیری از آن‌ها می‌کنند.

نکته جالب درباره مذاکره این است که در آن شرایط و اوضاعی که میرزا داشته، چگونه مذاکره کرده و محتوای این مذاکره چه بوده است؟ چه تعهداتی داده و آنها چه تعهداتی دادند؟

آنها می‌گفتند دو هزار نیرو داخل ایران آوردیم و این نیروها باید به داخل ایران بیایند و بیشتر شوند. کل ایران را بگیریم و یک حکومت بولشوئیکی و کمونیستی در ایران راه اندازی کنیم. این‌ گزینه‌ها مدنظر آنها بود، خیلی هم در این موضوعات تند بودند و  برای اینکه جمهوری کمونیستی تشکیل دهند عجله داشتند.

تبیان: رویکرد میرزا به این درخواست چه بوده است؟
میرزا کوچک خان به کمونیست ها می‌گوید من کسی هستم که شما من را می‌شناسید و سابقه مبارزات من را از مشروطه می‌دانید و می‌دانید که من آدمی نیستم که برای خودم کاری کنم، کارهایی که می‌کنم برای آزادی مردم ایران و استقلال آنها است. میرزا به روس‌ها گفت که مردم ایران با توجه به دینشان و باورهایی که دارند، نمی‌توانند قبول کنند حکومت شوروی و کمونیستی و بولشوئیکی داخل ایران باشد. روس‌ها با گفتن این مسئله پریشان شدند.

میرزا در رشت اعلام می‌کند جمهوری ایران تشکیل شده است. این جمهوری ایران همان جمهوری است که آقا در سال 91 فرمودند این جمهوری میرزا کوچک خان مینیاتوری از جمهوری اسلامی ما بوده است.


اعتقاد و باورهای کمونیست ها تند بود و با میرزا بسیار بحث کردند و دو الی سه روز این بحث‌ها طول کشید و در نهایت آنها با اعتمادشان به میرزا و سابقه‌ای که از او سراغ داشتند قبول کردند که میرزا هر چه می‌گوید را بپذیرند و از میرزا حمایت کنند.

مطالبات میرزا این بود که به هیچ وجه در ایران جمهوری کمونیستی ایجاد نشود. جمهوری در ایران تأسیس شود؛ ابتدا در گیلان باشد و سپس به تهران توسعه پیدا کند. در حقیقت حرفی از جمهوری گیلان نیست، بلکه حرف از جمهوری ایران است، در همه جا امضا این چنین است.

یکی دیگر از مطالبات میرزا این بود که هر نوع تبلیغ مرام کمونیستی و هر نوع مصادره اموال ممنوع است، در حالیکه اینها جزو اصول غیرقابل خدشه کمونیست‌ها بود.

نکته جالب این قرارداد این بود که میرزا شرط کرد اصول اسلامی باید در کشور پیاده شود و در این قرارداد، اصول اسلامی باید مبنا قرار بگیرد. این قراردادی بود که میرزا با کمونیست‌ها امضا کرد.

تبیان: بنابراین تهمت کمونیست بودن که برای تخریب  میرزا استفاده می‌کنند مردود است.
دقیقا همینطور است. موضوع جالب این قرارداد این است که چطور میرزا این قرارداد را در حالیکه در موضع ضعف بوده بسته است.

بعد از انعقاد این قرارداد و قبول ظاهری روسیه، میرزا وارد رشت می‌شود و مردم رشت استقبال عجیبی از میرزا می‌کنند. میرزا در رشت اعلام می‌کند جمهوری ایران تشکیل شده است. این جمهوری ایران همان جمهوری است که مقام معظم رهبری در سال 91 فرمودند این جمهوری میرزا کوچک خان مینیاتوری از جمهوری اسلامی ما بوده است.

این نکته جالبی است که این جمهوری چه بود که مینیاتوری از انقلاب اسلامی ما است. اولین جمهوری که داخل ایران تأسیس شده است. این جمهوری هم عمر کوتاهی داشت و تقریباً دو ماه هم نشد.

 با وجود این قرارداد پس چرا روس ها به میرزا پشت کردند؟
روس‌ها بعد از گذشت دو ماه متوجه ضعف قراردادی می‌شوند که میرزا کوچک خان در موضع ضعف و در حالیکه هیچ قدرت و نیرویی نداشته با آن‌ها بسته بود.

اولین کار روس‌ها، این بود که گروهی از نیروهای تبلیغی را از شوروی وارد ایران کردند. دستور دادند در ایران روزنامه تشکیل دهند و چهار یا پنج روزنامه کمونیستی در ایران راه انداختند. یکی از همین روزنامه‌ها را سید جعفر جواد‌زاده خلخالی راه انداخت که این آقا بعدها به پیشه‌وری مشهور شد و در ماجرای تجزیه‌طلبی سال 1325 شمسی، رهبر فرقه دموکرات آذربایجان شد. این آقا در رشت روزنامه‌ای به نام 《کامونیست》 چاپ می‌کرد که با مشی تندی مبلغ اندیشه کمونیست‌ها بود.

در زمانیکه چپ‌ها تازه سر بلند کرده بودند و شعار آزادی خواهی، عدالت‌خواهی و رسیدگی به محرومین سر می‌دادند، میرزا اوایل به اینها خوش‌بین شد ولی با گذشت زمان با اینها به چالش برخورد.


میرزا کوچک اولین کاری که کرد، این بود که توسط دو نفر از نیروهای خودش به نام میرصالح مظفرزاده و گائوک آلمانی نامه‌ای برای لنین فرستاد. در آن نامه این را نوشت که آقای لنین شما کسی هستید که ادعای آزادی مستضعفین جهان را دارید و با این کاری که نیروهای شما می‌کنند و با خیانتی که نیروهای شما انجام می‌دهند و با کارهای تبلیغی مسمومی که نیروهای کمونیستی انجام دادند و خیانت‌هایی که اینها انجام دادند و تعهداتی که زیرپا گذاشتند و یکی یکی اینها را زیرپا می‌گذارند قرار است به کجا برسیم؟

 این دو فرستاده خود لنین را ندیدند و معاون وزیر امور خارجه را دیدند و نامه را دادند و نهایتاً جواب گرفتند و برگشتند. نکته مهم برای این ماجرا این است که میرزا کوچک دربرابر تبلیغات کمونیست‌ها خودش با آن‌ها مقابله کرد و تذکر داد که حق ندارید تبلیغات کمونیستی کنید و بحث تبلیغ مرام مارکسیستی اینجا ممنوع است. طبق قرارداد خود ما هم نباید این کار را انجام دهید.

در نهایت میرزا کوچک گفت من با وجود این اوضاع در رشت نمی‌مانم، این جمهوری که تحت نظر من باشد و در آن تبلیغ کمونیستی شود را قبول نمی‌کنم. سپس به جنگل گیلان و فومن عقب نشست و گفت این جمهوری را نمی‌خواهم.

شما ببینید میرزا جمهوری و حکومتی را رد می‌کند که برای رسیدن به آن هفت هشت سال زحمت کشیده بود، اما به جهت حفظ ارزش‌های دینی آن جمهوری را رد می‌کند.

میرزا به کمونیست ها خوشبین بود

 نگاه دیگری هم درباره ارتباط میرزا با روس‌ها وجود دارد و آن اینکه میرزا در ابتدا به روس‌های کمونیست خوشبین بود، ولی در ادامه نظرش تغییر کرد.

محمدرضا کایینی پژوهشگر تاریخ معاصر در مصاحبه با تبیان گفت: در زمانیکه چپ‌ها تازه سر بلند کرده بودند و شعار آزادی خواهی، عدالت‌خواهی و رسیدگی به محرومین سر می‌دادند، میرزا اوایل به اینها خوش‌بین شد ولی با گذشت زمان با هم به چالش خوردند؛ چراکه نهضت جنگلی‌ها در ذات خودشان نوعی تفکر دینی داشتند. اصلاً یکی از ایراداتی که به میرزا می‌گیرند و او را بابت آن مسخره می‌کنند این است که برای کارهایش استخاره می‌کرده.

بنابر این در آغاز کار به روس ها به عنوان هم‌پیمان خوش‌بین بود چون شعارهایشان را همسو با اهداف خودش می‌دید. ولی همکاری آن‌ها آنقدر نبود که بشود نسبت بولشویکی به نهضت جنگل داد. اما در ادامه به مشکل برخوردند، آن‌ها هم از میرزا حمایت نکردند تا کشته شد، اگر  بنا بود میرزا به آن‌ها گرایش داشته باشد روس‌ها باید از او حمایت می‌کردند.

 



مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.