تبیان، دستیار زندگی

چه هدفى در شناخت انسان نهفته است؟

شناخت انسان، راهى است به شناخت خدا، و در حقیقت راه خداشناسى از انسان شناسى عبور مى كند و در این مورد به برخى از نصوص اسلامى اشاره مى كنیم.قرآن مجید پیوند انسان را با مقام ربوبى آنچنان محكم و استوار مى اندیشد كه غفلت از خدا را مایه غفلت از خود انسان مى داند و براى نخستین بار قرآن از این مطلب پرده برداشته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
خودشناسی
شناخت انسان، راهى است به شناخت خدا، و در حقیقت راه خداشناسى از انسان شناسى عبور مى كند و در این مورد به برخى از نصوص اسلامى اشاره مى كنیم.قرآن مجید پیوند انسان را با مقام ربوبى آنچنان محكم و استوار مى اندیشد كه غفلت از خدا را مایه غفلت از خود انسان مى داند و براى نخستین بار قرآن از این مطلب پرده برداشته است.

انسان شناسى از نظر اسلام غالباً به خاطر یكى از دو صورت انجام مى گیرد.

1. شناخت انسان، راهى است به شناخت خدا، و در حقیقت راه خداشناسى از انسان شناسى عبور مى كند و در این مورد به برخى از نصوص اسلامى اشاره مى كنیم.

قرآن مجید پیوند انسان را با مقام ربوبى آنچنان محكم و استوار مى اندیشد كه غفلت از خدا را مایه غفلت از خود انسان مى داند و براى نخستین بار قرآن از این مطلب پرده برداشته ومى فرماید:

(وَلا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ).([1])
«از آن گروه نباشید كه خدا را فراموش كرده و در نتیجه به خودفراموشى دچار شده اند».

قرآن بر خلاف اندیشه ى «ماركس» كه خداشناسى و علایق مذهبى را مایه از خودبیگانگى مى اندیشد، حفظ پیوندهاى دینى را مایه ى خویشتن گرایى دانسته و بى توجهى به این اصل را، وسیله از خود بیگانگى مى داند و گواه او بر این مطلب بسیار روشن است، زیرا انسان به حكم اینكه معلول و مخلوق خدا است واقعیتى جز وابستگى به علت وپدید آورنده خود ندارد ونادیده گرفتن این اصل، جز نادیده گرفتن حقیقت خویش ندارد وحذف این پیوند، معادل باحذف خود انسان است و به قول عارف:

در اندرون من خسته دل ندانم كیست؟                                            
كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست

رسول گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«أَعْلَمُكُمْ بِنَفْسِهِ، أَعْلَمُكُمْ بِرَبِّهِ».([2])
«آگاهترین شما بر خویش، داناترین شما به پروردگار خود مى باشد».

روزى یكى از همسران پیامبر از او پرسید: چه زمان انسان خدا را مى شناسد؟ حضرت فرمود: إذا عَرَفَ نَفْسَه([3]): آنگاه كه خود را بشناسد.

مى گویند عارفى به همتاى خود مى گفت: تو مى گویى : «إلهى عَرِّفْنى نَفْسَكَ» :خدایا خود را براى من بشناسان، ولى من مى گویم «إلهى عَرِّفْنى نَفْسى» : خودم را بر خودم بشناسان.([4]) از «بوعلى» در رساله ى «حجج عشره» نقل شده است كه مى گوید: از پیشواى پیشوایان على بن أبى طالب (علیه السلام)  نقل شده است كه مى فرمود:«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْعَرَفَ رَبَّهُ». ورئیس الحكما ارسطو، نیز مى گوید: آن كس كه از شناخت خود ناتوان است ناچار از شناخت خداى خود نیز ناتوان خواهد بود و چگونه مى توان به شناخت یك نفر اعتماد كرد آنگاه كه خود را نشناسد.([5])

سخنى را كه بوعلى از امام نقل مى كند در غرر الحكم در باب سخنانى كه با لفظ «من» وارد شده است آمده است.([6])

امام صادق (علیه السلام)  در تفسیر حدیث پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) كه دانش را هر چند در كشور چین باشد بیاموزید، چنین مى فرماید: «هُوَ مَعْرِفَةُ عِلْمِ النَّفْسِ وَفیها مَعْرِفَةُ الرَّبّ».([7]) مقصود شناخت انسان است كه در آن، شناخت پروردگار نیز نهفته است.

به طور مسلم هدف امام صادق (علیه السلام)بیان فرد شاخص و مهمّ و با ارزش علم است كه انسان باید آن را به هر نحوى كه باشد بیاموزد، ولى كلام حضرت رسول از گستردگى خاصى برخوردار است.

2. شناخت انسان به خاطر برآوردن نیازهاى مادى ومعنوى او ـ این بخش از شناخت است كه مى تواند مقدمه تصمیم گیرى، ووسیله شناخت بایستى ها ونبایستى ها وجهت بخشیدن به ایدئولوژى انسان باشد و هیچ مكتبى بدون شناخت انسان نمى تواند، براى او تكلیف ووظیفه اى معین كند، امر ونهى نماید، براى او نظام حقوقى، سیاسى، اقتصادى، پى ریزى كند و یا نظام خانوادگى خاصى و شیوه حكومتى را پیشنهاد نماید، تا مكتبى انسان را نشناسد چگونه مى تواند درباره ى حیات فردى و اجتماعى او، طرح صحیح و جامعى بریزد و روش و فرهنگ خاصى را، بر او عرضه كند مگر نه این است كه هر نوع طرح نوین درباره ى انسان، و هر نوع باید و نباید براى تعالى و بالا بردن مقام او است در چنین صورت شناخت انسان به صورت پایه براى تعیین برنامه زندگى او لازم و ضرورى است.

در احادیث اسلامى به این نوع از شناخت اشاره هایى وجود دارد كه برخى را یادآور مى شویم:

امیرمؤمنان فرمود:
«أَعْظَمُ الْجَهْلِ، جَهْلُ الإِنْسانِ أَمْرَ نَفْسِهِ، أَعْظَمُ الْحِكْمَةِ مَعْرِفَةُ الإِنْسانِ نَفْسَهُ وَوُقُوفِهِ عِنْدَ قَدْرِهِ ».([8])
«بزرگ ترین ناآگاهى، خویشتن نشناسى است و بالاترین دانش ها شناخت خویشتن، تا از اندازه خود تجاوز نكند».

جمله«ووقوفه عند قدره» دستور مى دهد كه برنامه هاى زندگى انسان باید مطابق حد و مرزى باشد كه از انسان به دست مى آید، مثلاً اگر در شناخت خود از انسان به یك درخواست درونى، مانند خداجویى، و دانش طلبى، و یا از قبیل گرایش جنسى، واقف شدیم باید در برنامه زندگى ما، عبادت و نیایش، و علم و دانش جویى، ارضاى غریزه ى جنسى به صورت یك وظیفه و امور بایستى مطرح شود.

در دیگر سخنان امام على (علیه السلام)چنین آمده است:
«اَلْعارِفُ مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَها وَنَزَّهَها عَنْ كُلّ ما یُبَعّدُها وَیُوبِقُها» .([9])
«عارف كسى است كه خود را بشناسد و خود را از بردگى برهاند، و از آنچه او را از كمال دور مى سازد پاكیزه گرداند».([10]) ( [11])

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . حشر/19.
[2] . امالى مرتضى:2/329، ط مصر.
[3] . مدرك سابق:1/274.
[4] . میان این دو نوع درخواست اختلاف نیست، زیرا یكى از وسایل شناخت خدا، شناخت خویشتن است، آن كس كه مى گوید خدایا خود را براى ما بشناسان تو گویى سبب آن را كه همان شناخت خویشتن است نیز مى خواهد ولذا در ذیل سخن آن عارف آمده است:
«فانّ مَعْرِفَةَ النَّفْسِ مِرْقاةُ مَعْرِفَة الرَّبّ»: «شناخت خویش نردبانى براى شناختن خدا است».
[5] . رساله «انه الحق» نقل از رساله حجج عشره بوعلى.
[6] . غرر الحكم، ص 282، ط نجف چاپ نعمانى.
[7] . مصباح الشریعه وغیره.
[8] . غررالحكم، ص 77.
[9] . مدر ك سابق.
[10] . منشور جاوید، ج4، ص 185 ـ 188.
[11] اندیشه های جاوید، ج 2، ص 39. 


منبع: وبسایت رسمی حضرت آیت الله سبحانی