تبیان، دستیار زندگی

گردش با ننه خرگوشک

یکی بودیکی نبود خرگوشک آمده بود چند روز پیش ننه خرگوشه بماند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
گردش با ننه خرگوشک
 خرگوشک ، یک شب از او پرسید: مامان بزرگ، چرا همه اش توی لانه می مانی؟ خسته نمی شوی؟

ننه خرگوش آهی کشید از ته دل و گفت: من دیگر نمی تونم تنها بیرون بروم، خرگوشکم. چون راه لانه را فراموش می کنم و گم می شوم.

خرگوشک از جا پرید و با شادی گفت: قول می دهم خودم فردا شمار ا برای گردش کنار رودخانه ببرم. و به صورت ننه خرگوشه نگاه کرد که دیگر اخمو نبود و می خندید.

صبح روز بعد، سنجابک و موموشک پیش خرگوشک آمدند و گفتند: بدو بیا. می خواهیم برویم توی کلبه قدیمی جنگل، گنج پیدا کنیم.

خرگوشک خیلی گنج بازی دوست داشت آه کشید و گفت: امروز نمی توان بیام.

بچه ها هم آه کشیدند و گفتند : حیف شد. و برایش دست تکان دادند و رفتند.

خرگوشک به اتاق ننه خرگوشه رفت و پرسید: حاضری مامان بزرگ؟

ننه خرگوشه لبخندی زد و گفت: کجا خرگوشکم؟ گنج بازی؟ خودت برو.

خرگوشک با خودش گفت: مامان بزرگ قول دیشب من را یادش رفته بود پس می توانم با دوستان بروم.

خرگوشک مادر بزگش را بوسید و با شادی از لانه بیرون پرید.
گردش با ننه خرگوشک
یک راست تا کلبه قدیمی  دوید. سنجابک و موش موشک چند تیله رنگارنگ و سه سکه زنگ زده پیدا کرده بودند.

خرگوشک به دوستانش کمک کرد تا وسط  آجرها و علف ها را بگردند ولی حواسشون به گنج نبود. سنجابک پرسید: چرا اخمویی؟

خرگوشک جواب نداد. با خودش گفت" چه خوب که بچه ها نمی دانند به مادربزرگم چه قولی داده بودم. مامان بزرگ هم که یادش رفته.

اما خرگوشک نارحت بود. یک دفعه گفت: بچه ها، من باید بروم.

خرکوشک دوید و دوید تا به لانه رسید. بوی خیلی خوبی توی لنه پیچیده بود . بوی شامی شلغم  وو کلوچه تخم کدو.

ننه خوگوشه گفت: چه زود بر گشتی. نمی خواستم به خاطر من گنج بازی را از دست بدهی ولی فکر کردم اگر برای گردش برگشتی،یک غذای خوشمزه داشته باشیم که کنار رودخانه با هم بخوریم.

خرگوشک تو بغل مادر بزرگ پرید و با شادی گفت: پس زودتر برویم.

مطالب مرتبط:
اریگامی خرگوش
کلک خرگوش
خرگوش های جورابی بسازید

کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: مجله رشد نو آموز
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.