نگاهی به مفاهیم اخلاقی و سبک زندگی در دو اثر ارزشمند شیخ اجل
توصیههای سعدی برای ازدواج کار و
بدون شک آن چیزی که سعدی را تبدیل به یک چهره معتبر جهانی کرده است، دو اثر مهم و تأثیرگذار او یعنی بوستان و گلستان است. آوازه سعدی در خارج از مرزهای ایران مدیون بلاغت و شیوایی نثر و شعر او در این دو کتاب است.
سعدی نامه یا بوستان، نخستین کتابی است که شیخ شیراز در زمان سفر سروده است. مثنوی سعدی قالب و وزنی حماسی دارد و همه آنچه مربوط به اخلاق، تربیت، سیاست و جامعه است را در ده باب به خواننده عرضه میکند.گلستان سعدی، دومین اثر او در عرض یک سال بعد از بوستان، هنر بلاغت و نثر مسجع او را تکمیل میکند. کتابی در هشت باب که مملو از داستانها و پندهای اخلاقی است.
خواننده بوستان و گلستان نهتنها با یک اثر مکتوب روبهروست، بلکه دانشگاهی از حکمت و معرفت عملی را پیش روی خود دارد. دانشگاهی که دانشجویانش توده مردم هستند و درس استاد سخن را سالهاست در کوچه و بازار نقل میکنند.با توجه به اینکه بحث سبک زندگی چند سالی میشود که در ادبیات و فضای گفتمانی جامعه مطرحشده است، شاید بازخوانی آنچه دغدغه سعدی در هفت قرن پیش بوده و قیاس آن با برخی آسیبهای اخلاقی وزندگی امروزی خالی از لطف نباشد.
کار
هرچند فرهنگ کار جمعی به شکل امروزی در شعر سعدی وجود ندارد، اما او اشاراتی مستقیم به اصل کار کردن دارد:
برو کار میکند، مگو چیست کار
که سرمایه جاودانی است کار
***
نابرده رنج، گنج، میسّر نمیشود
مزد آن گرفت ـ جان برادر ـ که کارکرد
***
آن کو عمل نکرد و عنایتْ امید داشت
دانه نکشت ابله و دخلْ انتظار کرد
طلاق
افزایش طلاق و جداییها یک آسیب جدی در حوزه خانواده است. سعدی در قالب پند و اندرز به جوانان راهحل سازش را برای پیشگیری از جداییها توصیه میکند:
جوانی ز ناسازگاری جفت
بر پیرمردی بنالید و گفت
گران باری از دست این خصم چیر
چنان میبرم کسیا سنگ زیر
بهسختی بنه گفتش، ای خواجه دل
کس از صبر کردن نگردد خجل
به شب سنگ بالاییای خانهسوز
چرا سنگ زیرین نباشی به روز؟
چو از گلبنی دیده باشی خوشی
روا باشد آر بار خارش کشی
درختی که پیوسته بارش خوری
تحملکن آن گه که خارش خوری
سعدی گاهی عروسان جوان و شاکی از همسر را اینچنین مورد خطاب قرار داده و توصیههای اخلاقی برای سازگاری باهم دارد:
شکایت کند نوعروسی جوان
به پیری ز داماد نامهربان
که مپسند چندین که با این پسر
به تلخی رود روزگارم بسر
کسانی که با ما در این منزلاند
نبینم که چون من پریشاندلاند
زن و مرد باهم چنان دوستاند
که گویی دو مغز و یکی پوستاند
ندیدم در این مدت از شوی من
که باری بخندید درروی من
شنید این سخن پیر فرخنده فال
سخندان بود مرد دیرینه سال
یکی پاسخش داد شیرین و خوش
که گر خوبروی است بارش بکش
دریغ است روی از کسی تافتن
که دیگر نشاید چون او یافتن
چرا سرکشی زان که گر سرکشد
به حرف وجودت قلم درکشد؟
یکم روز بر بندهای دل بسوخت
که میگفت و فرماندهش میفروخت
تو را بنده از من به افتد بسی
مرا چون تو دیگر نیفتد کسی
آیا در گفتگوها و معاشرتهای روزانه راستگو هستیم؟ سعدی در اشعارش همه را بهراستی و راستگویی تشویق میکند:
ره راست رو تا به منزل رسی
تو در ره نه ای زین قبل واپسی
چو گاوی که عصار چشمش ببست
دوان تا به شب، شب همانجا که هست
به صدق و ارادت میانبسته دار
ز طامات و دعوی زبانبسته دار
راستی موجب رضای خداست
کس ندیدم که گُم شد از ره راست
دروغگویی
دروغ بهعنوان یک صفت اخلاقی ناپسند در ادبیات مورد مذمت قرارگرفته است. دروغگویی عملی غیراخلاقی است که همه نویسندگان و شاعران آن را تقبیح کردهاند. سعدی دراینباره با قرار دادن راستی در مقابل دروغ به آفت و عاقبت آنهم اشارهکرده است:
تا نیک ندانی که سخن عین صواب است
بایـد که به گفتن دهـن از هم نگشایی
گر راست سخنگویی و دربند بمانی
به ز آنکه دروغت دهد از بند رهایی
***
یکی را که عادت بود راستی
خطایی رود، در گذارند از او
وگر نامور شد به قول دروغ
دگر راست باور ندارند از او
صبر
سعدی در مدینه فاضله خود داروی پرهیز از پرخاشگری و نابردباریها را صبر و شکیبایی میداند:
چـو خـشم آیدت بر گناه کسی
تأمـّل کنـَش در عقوبت بـسـی
که سهل است لعل بدخشان شکست
شکسته نـشاید دگربـاره بســـت
***
کسـان مـرد راه خدا بـودهانـد
کـه بـُرجاس تـیر بلا بـودهانـد
***
تکبّر کنـد مــرد حشمتپرست
نداند که حشمت به حلم اندر است
ربا
چه کنیم تا ریشه رِبا قطع شود؟ بر اساس روایات و احادیث عذاب رباخواری، آتش جهنم است. سعدی با استناد به همین مسئله عاقبت رباخوار در دنیا و آخرت را شرح میدهد.
رباخواری از نردبانی فتاد
شنیدم هم اندر زمان جان بداد
پسر چند روزی گرستن گرفت
دگر با حریفان نشستن گرفت
به خواب اندرش دید و پرسید حال
که چون رستی از حشرونشر سؤال
بگفت ای پسر قصه بر من مخوان
به دوزخ درافتادم از نردبان
حقوق زن
سعدی درباره زنان سخن بسیار گفته است، اما در بعضی حکایتها و اشعارش، حضور زن پررنگتر و ملموستر است. حقوق زن و کرامت زن در خانواده نخست از جایگاه مادری معلوم میشود. درسی که سعدی برای تکریم مادر میآموزد:
جوانی سر از رأی مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
کهای سستمهر فراموش عهد
نه در مهد نیروی حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟
تو آنی کزان یک مگس رنجهای
که امروز سالار و سرپنجهای
به حالی شوی باز در قعر گور
که نتوانی از خویشتن دفع مور
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دلآزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگافکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا
که تو شیر مردی و من پیرزن
نقش زن
سعدی در بوستان و در باب تربیت ویژگیهای زن خوب را بیان میکند و به عبارتی جایگاه زن را در محدوده خانواده میداند. هرچند نگاه سعدی متأثر از وضعیت اجتماعی دوره خویش است، اما با نگاهی دقیقتر، آنچه سعدی ذکر میکند، حاکی از نقش مهم زن در خانواده است که با رفتار و خصوصیات خود باعث خوشبختی یا ناکامی خانواده میشود:
زن خوب فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشا
***
برو پنج نوبت بزن بر درت
چو یاری موافق بود دربرت
***
همه روز اگر غم خوری غم مدار
چو شب غمگسارت بود در کنار
***
چو مستور باشد زن خوبروی
به دیدار او در بهشت است شوی
***
کسی برگرفت از جهان کام دل
که یکدل بود با وی آرام دل
***
اگر پارسا باشد و خوشسخن
نگه در نکویی و زشتی مکن
***
زن خوشمنش دلنشانتر که خوب
که آمیزگاری بپوشد عیوب
ببرد از پریچهره زشتخوی
زن دیو سیمای خوشطبع گوی
***
دلارام باشد زن نیکخواه
ولیکن زن بد، خدایا پناه!
***
بر آن بنده حق نیکویی خواسته است
که با او دل و دستزن راست است
آیا مصرفگرایی باعث افتخار است؟ سعدی درست نقطه مقابل اسراف را نشانه میرود و بارها در بوستان و گلستان قناعت را توصیه میکند:
چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن
که میگویند ملاحان سرودی
اگر باران به کوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشکرودی
ده آدمی بر سفرهای بخورند و دو سگ بر مرداری باهم بسر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفتهاند توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت.
روده تنگ به یک نان تهی پُر گردد
نعمت روی زمین پُر نکند دیده تنگ
***
که شهوت آتشست از وی بپرهیز
بخود بر آتش دوزخ مکن تیز
***
بهیکبار بر دوسـتان زر مپاش
وز آسیب دشمن به اندیشه باش
***
اگر هرچه یابی به کف برنهی
کـفت وقـت حاجت بـماند تهُی
***
خدا را ندانست و طاعت نکرد
که بر بخت و روزی قناعت نکرد
خواننده بوستان و گلستان نهتنها با یک اثر مکتوب روبهروست، بلکه دانشگاهی از حکمت و معرفت عملی را پیش روی خود دارد. دانشگاهی که دانشجویانش توده مردم هستند و درس استاد سخن را سالهاست در کوچه و بازار نقل میکنند.با توجه به اینکه بحث سبک زندگی چند سالی میشود که در ادبیات و فضای گفتمانی جامعه مطرحشده است، شاید بازخوانی آنچه دغدغه سعدی در هفت قرن پیش بوده و قیاس آن با برخی آسیبهای اخلاقی وزندگی امروزی خالی از لطف نباشد.
کار
هرچند فرهنگ کار جمعی به شکل امروزی در شعر سعدی وجود ندارد، اما او اشاراتی مستقیم به اصل کار کردن دارد:برو کار میکند، مگو چیست کار
که سرمایه جاودانی است کار
***
نابرده رنج، گنج، میسّر نمیشود
مزد آن گرفت ـ جان برادر ـ که کارکرد
***
آن کو عمل نکرد و عنایتْ امید داشت
دانه نکشت ابله و دخلْ انتظار کرد
طلاق
افزایش طلاق و جداییها یک آسیب جدی در حوزه خانواده است. سعدی در قالب پند و اندرز به جوانان راهحل سازش را برای پیشگیری از جداییها توصیه میکند:جوانی ز ناسازگاری جفت
بر پیرمردی بنالید و گفت
گران باری از دست این خصم چیر
چنان میبرم کسیا سنگ زیر
بهسختی بنه گفتش، ای خواجه دل
کس از صبر کردن نگردد خجل
به شب سنگ بالاییای خانهسوز
چرا سنگ زیرین نباشی به روز؟
چو از گلبنی دیده باشی خوشی
روا باشد آر بار خارش کشی
درختی که پیوسته بارش خوری
تحملکن آن گه که خارش خوری
سعدی گاهی عروسان جوان و شاکی از همسر را اینچنین مورد خطاب قرار داده و توصیههای اخلاقی برای سازگاری باهم دارد:
شکایت کند نوعروسی جوان
به پیری ز داماد نامهربان
که مپسند چندین که با این پسر
به تلخی رود روزگارم بسر
کسانی که با ما در این منزلاند
نبینم که چون من پریشاندلاند
زن و مرد باهم چنان دوستاند
که گویی دو مغز و یکی پوستاند
ندیدم در این مدت از شوی من
که باری بخندید درروی من
شنید این سخن پیر فرخنده فال
سخندان بود مرد دیرینه سال
یکی پاسخش داد شیرین و خوش
که گر خوبروی است بارش بکش
دریغ است روی از کسی تافتن
که دیگر نشاید چون او یافتن
چرا سرکشی زان که گر سرکشد
به حرف وجودت قلم درکشد؟
یکم روز بر بندهای دل بسوخت
که میگفت و فرماندهش میفروخت
تو را بنده از من به افتد بسی
مرا چون تو دیگر نیفتد کسی
راستگویی
آیا در گفتگوها و معاشرتهای روزانه راستگو هستیم؟ سعدی در اشعارش همه را بهراستی و راستگویی تشویق میکند:
ره راست رو تا به منزل رسی
تو در ره نه ای زین قبل واپسی
چو گاوی که عصار چشمش ببست
دوان تا به شب، شب همانجا که هست
به صدق و ارادت میانبسته دار
ز طامات و دعوی زبانبسته دار
راستی موجب رضای خداست
کس ندیدم که گُم شد از ره راست
دروغگویی
دروغ بهعنوان یک صفت اخلاقی ناپسند در ادبیات مورد مذمت قرارگرفته است. دروغگویی عملی غیراخلاقی است که همه نویسندگان و شاعران آن را تقبیح کردهاند. سعدی دراینباره با قرار دادن راستی در مقابل دروغ به آفت و عاقبت آنهم اشارهکرده است:تا نیک ندانی که سخن عین صواب است
بایـد که به گفتن دهـن از هم نگشایی
گر راست سخنگویی و دربند بمانی
به ز آنکه دروغت دهد از بند رهایی
***
یکی را که عادت بود راستی
خطایی رود، در گذارند از او
وگر نامور شد به قول دروغ
دگر راست باور ندارند از او
صبر
سعدی در مدینه فاضله خود داروی پرهیز از پرخاشگری و نابردباریها را صبر و شکیبایی میداند:چـو خـشم آیدت بر گناه کسی
تأمـّل کنـَش در عقوبت بـسـی
که سهل است لعل بدخشان شکست
شکسته نـشاید دگربـاره بســـت
***
کسـان مـرد راه خدا بـودهانـد
کـه بـُرجاس تـیر بلا بـودهانـد
***
تکبّر کنـد مــرد حشمتپرست
نداند که حشمت به حلم اندر است
ربا
چه کنیم تا ریشه رِبا قطع شود؟ بر اساس روایات و احادیث عذاب رباخواری، آتش جهنم است. سعدی با استناد به همین مسئله عاقبت رباخوار در دنیا و آخرت را شرح میدهد.رباخواری از نردبانی فتاد
شنیدم هم اندر زمان جان بداد
پسر چند روزی گرستن گرفت
دگر با حریفان نشستن گرفت
به خواب اندرش دید و پرسید حال
که چون رستی از حشرونشر سؤال
بگفت ای پسر قصه بر من مخوان
به دوزخ درافتادم از نردبان
حقوق زن
سعدی درباره زنان سخن بسیار گفته است، اما در بعضی حکایتها و اشعارش، حضور زن پررنگتر و ملموستر است. حقوق زن و کرامت زن در خانواده نخست از جایگاه مادری معلوم میشود. درسی که سعدی برای تکریم مادر میآموزد:جوانی سر از رأی مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
کهای سستمهر فراموش عهد
نه در مهد نیروی حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟
تو آنی کزان یک مگس رنجهای
که امروز سالار و سرپنجهای
به حالی شوی باز در قعر گور
که نتوانی از خویشتن دفع مور
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دلآزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگافکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا
که تو شیر مردی و من پیرزن
نقش زن
سعدی در بوستان و در باب تربیت ویژگیهای زن خوب را بیان میکند و به عبارتی جایگاه زن را در محدوده خانواده میداند. هرچند نگاه سعدی متأثر از وضعیت اجتماعی دوره خویش است، اما با نگاهی دقیقتر، آنچه سعدی ذکر میکند، حاکی از نقش مهم زن در خانواده است که با رفتار و خصوصیات خود باعث خوشبختی یا ناکامی خانواده میشود:زن خوب فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشا
***
برو پنج نوبت بزن بر درت
چو یاری موافق بود دربرت
***
همه روز اگر غم خوری غم مدار
چو شب غمگسارت بود در کنار
***
چو مستور باشد زن خوبروی
به دیدار او در بهشت است شوی
***
کسی برگرفت از جهان کام دل
که یکدل بود با وی آرام دل
***
اگر پارسا باشد و خوشسخن
نگه در نکویی و زشتی مکن
***
زن خوشمنش دلنشانتر که خوب
که آمیزگاری بپوشد عیوب
ببرد از پریچهره زشتخوی
زن دیو سیمای خوشطبع گوی
***
دلارام باشد زن نیکخواه
ولیکن زن بد، خدایا پناه!
***
بر آن بنده حق نیکویی خواسته است
که با او دل و دستزن راست است
قناعت
آیا مصرفگرایی باعث افتخار است؟ سعدی درست نقطه مقابل اسراف را نشانه میرود و بارها در بوستان و گلستان قناعت را توصیه میکند:چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن
که میگویند ملاحان سرودی
اگر باران به کوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشکرودی
ده آدمی بر سفرهای بخورند و دو سگ بر مرداری باهم بسر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفتهاند توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت.
روده تنگ به یک نان تهی پُر گردد
نعمت روی زمین پُر نکند دیده تنگ
***
که شهوت آتشست از وی بپرهیز
بخود بر آتش دوزخ مکن تیز
***
بهیکبار بر دوسـتان زر مپاش
وز آسیب دشمن به اندیشه باش
***
اگر هرچه یابی به کف برنهی
کـفت وقـت حاجت بـماند تهُی
***
خدا را ندانست و طاعت نکرد
که بر بخت و روزی قناعت نکرد