نظریههای روابط بینالملل و توافق هستهای
تحلیل برجام بر اساس بازی برد-برد
اگر کشوری تنها بخواهد به پیشرفتهای استراتژیک، تسلیحاتی، نظامی و... خود نگاه کند، امکان سنجش قدرت مطلق آن میسر میشود. یعنی میتوان گفت قدرت مطلق یک واحد سیاسی افزایش یا کاهش یافته است.
توافقنامه برجام بهمثابه توافقی بر مبنای بازی برد-برد از سوی طرفین توافق مطرح شد. این بازی دارای ریشههای نظری و تئوریک در عرصه مطالعات اصول روابط بینالملل و نظریههای روابط بینالملل دارد.
حال سؤال مطرح این است که اصولاً بازی برد-برد در چه پیشزمینهای و بر چه اصولی مبتنی است؟
در تحلیل مطالعات روابط بینالمللی،مهمترین دینامیک و محرکه سیستم بینالمللی و اصلیترین آن همان دینامیک قدرت است. درواقع این، قدرت است که باعث دستیابی به منافع که از اصول مهم دیگر در عرصه روابط بینالملل است، میشود.
در صورت بروز تعارضات و یا در هنگام برخورد منافع، در فضای بینالمللی، وارد شدن به همکاری یکی از راههای حل منازعات و کشمکشهای بینالمللی است.
توافقنامه برجام نیز در همین فضا، میان طرفین به امضا رسید. اما ایرادات حاصل و عدم دستیابی به برد-برد اکنون مشهود است.
اگر بخواهیم به بررسی بازی برد-برد بپردازیم، باید ابتدا در مفاهیم گونه شناسی قدرت، به بحث قدرت نسبی و مطلق پرداخت که درواقع اصل برجام را وارد برد-برد و مطرح کردن این تئوری در خصوص توافقنامه شد. زیرا هر دو طرف برای رسیدن به منافع خودشان نیازمند به کاهش قدرت دیگری و یا افزایش قدرت خود از طریق قدرت طرف متقابل با گرفتن امتیاز بودند.
در گونههای قدرت، قدرت مطلق در سنجش با خود واحد سیاسی به عمل میآید. بدین معنا که اگر کشوری تنها بخواهد به پیشرفتهای استراتژیک، تسلیحاتی، نظامی و... خود نگاه کند، امکان سنجش قدرت مطلق آن میسر میشود. یعنی میتوان گفت قدرت مطلق یک واحد سیاسی افزایش یا کاهش یافته است.
در روابط بینالملل عملاً قدرت مطلق نمیتواند زمینه حل تعارضات و یا جنگ و همکاری را ایجاد کند؛ زیرا فضای روابط بینالمللی در تعامل با دیگر واحدهای سیاسی و کشورهای دیگر به وجود میآید که باعث طرح مفهومی دیگر زمینه گونه شناسی قدرت به نام قدرت نسبی میگردد.
قدرت نسبی، بدین گونه است که قدرت استراتژیک، نظامی، تسلیحاتی و... یک واحد سیاسی در مقایسه با واحدهای دیگر سیاسی، چه متعارض، چه هم سو و چه در یک منطقه جغرافیایی یکسان و نزدیک به هم مقایسه میشود.
در این نوع قدرت، پیشرفت یا کاهش پارامترهای قدرت یک کشور، اهمیت آنچنانی ندارد، بلکه این قدرت در مقایسه با دیگر واحدهای در تعامل، قابلیت سنجش پیدا میکند.
حالا در تحلیل بازی برد-برد نوع قدرت مطرح شده، همان قدرت نسبی است که به گفته مقامات و امضاکنندگان دو طرف، هر دوی آنان به یک درجهای از این قدرت نسبی رسیدهاند و برد- برد حاصل و تعارضات منافع تلطیف شده است.
مشکلی که اینجا وجود دارد، نوع قدرتی است که دو طرف برجام خواستار بودند.
ایران در زمان توافق برجام، دارای قدرت امنیتی بالاتری نسبت به اکنون به لحاظ داشتن غنیسازی اورانیوم، داشتن رآکتورهای هستهای و... بود. طرف ۵+۱ نیز با فضای اعطای امتیازات اقتصادی، وارد عرصه برجام شدند. پس به لحاظ تحلیل روابط بینالمللی هر دو طرف به قدرت نسبیای که خواستار آن بودند، روی کاغذ دست یافتند. ایران امتیاز اقتصادی، بانکی، رفع تحریمها را به دست آورد و طرف دیگر کاهش قدرت امنیتی ایران را.
حال باگذشت زمان از این توافقنامه بهراحتی میتوان پایبندی ایران به این توافق به لحاظ انجام خواستههای طرف مقابل، را مشاهده کرد. گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز بیانگر همین مطلب است.
اما در زمینه اقتصادی که ایران نیازمند آن بود و در برجام حاصل گشته، بهعین در عمل طرف مقابل دیده نمیشود. در صورتیکه در فاصله کمی پس از توافق بسیاری از سراچههای هستهای کشور برای عمل به برجام از بین رفت.
به لحاظ زمانی و در فضای کنونی روابط بینالمللی، برد برای طرف مقابل ایران حاصل گشته است اما تا به این جای کار ایران، امتیاز اقتصادی چشمگیری که در برجام مدنظر بوده، را دریافت نکرده است. با خروج آمریکا از برجام نیز احتمالات به وقوع پیوستن این امتیازات و قدرت اقتصادی که وعده دادهشده بود نه بر روی کاغذ و نه به لحاظ عملی حاصل نشده است و برجام به سمت بازی برد- باخت کشیده شده است. حال باید منتظر واکنشهای هر دو طرف در عمل به این توافق پس از این مرحله بود.
حال سؤال مطرح این است که اصولاً بازی برد-برد در چه پیشزمینهای و بر چه اصولی مبتنی است؟
در تحلیل مطالعات روابط بینالمللی،مهمترین دینامیک و محرکه سیستم بینالمللی و اصلیترین آن همان دینامیک قدرت است. درواقع این، قدرت است که باعث دستیابی به منافع که از اصول مهم دیگر در عرصه روابط بینالملل است، میشود.
در صورت بروز تعارضات و یا در هنگام برخورد منافع، در فضای بینالمللی، وارد شدن به همکاری یکی از راههای حل منازعات و کشمکشهای بینالمللی است.
توافقنامه برجام نیز در همین فضا، میان طرفین به امضا رسید. اما ایرادات حاصل و عدم دستیابی به برد-برد اکنون مشهود است.
ایران در زمان توافق برجام، دارای قدرت امنیتی بالاتری نسبت به اکنون به لحاظ داشتن غنیسازی اورانیوم، داشتن رآکتورهای هستهای و... بود.
اگر بخواهیم به بررسی بازی برد-برد بپردازیم، باید ابتدا در مفاهیم گونه شناسی قدرت، به بحث قدرت نسبی و مطلق پرداخت که درواقع اصل برجام را وارد برد-برد و مطرح کردن این تئوری در خصوص توافقنامه شد. زیرا هر دو طرف برای رسیدن به منافع خودشان نیازمند به کاهش قدرت دیگری و یا افزایش قدرت خود از طریق قدرت طرف متقابل با گرفتن امتیاز بودند.
در گونههای قدرت، قدرت مطلق در سنجش با خود واحد سیاسی به عمل میآید. بدین معنا که اگر کشوری تنها بخواهد به پیشرفتهای استراتژیک، تسلیحاتی، نظامی و... خود نگاه کند، امکان سنجش قدرت مطلق آن میسر میشود. یعنی میتوان گفت قدرت مطلق یک واحد سیاسی افزایش یا کاهش یافته است.
در روابط بینالملل عملاً قدرت مطلق نمیتواند زمینه حل تعارضات و یا جنگ و همکاری را ایجاد کند؛ زیرا فضای روابط بینالمللی در تعامل با دیگر واحدهای سیاسی و کشورهای دیگر به وجود میآید که باعث طرح مفهومی دیگر زمینه گونه شناسی قدرت به نام قدرت نسبی میگردد.
قدرت نسبی، بدین گونه است که قدرت استراتژیک، نظامی، تسلیحاتی و... یک واحد سیاسی در مقایسه با واحدهای دیگر سیاسی، چه متعارض، چه هم سو و چه در یک منطقه جغرافیایی یکسان و نزدیک به هم مقایسه میشود.
در این نوع قدرت، پیشرفت یا کاهش پارامترهای قدرت یک کشور، اهمیت آنچنانی ندارد، بلکه این قدرت در مقایسه با دیگر واحدهای در تعامل، قابلیت سنجش پیدا میکند.
حالا در تحلیل بازی برد-برد نوع قدرت مطرح شده، همان قدرت نسبی است که به گفته مقامات و امضاکنندگان دو طرف، هر دوی آنان به یک درجهای از این قدرت نسبی رسیدهاند و برد- برد حاصل و تعارضات منافع تلطیف شده است.
مشکلی که اینجا وجود دارد، نوع قدرتی است که دو طرف برجام خواستار بودند.
ایران در زمان توافق برجام، دارای قدرت امنیتی بالاتری نسبت به اکنون به لحاظ داشتن غنیسازی اورانیوم، داشتن رآکتورهای هستهای و... بود. طرف ۵+۱ نیز با فضای اعطای امتیازات اقتصادی، وارد عرصه برجام شدند. پس به لحاظ تحلیل روابط بینالمللی هر دو طرف به قدرت نسبیای که خواستار آن بودند، روی کاغذ دست یافتند. ایران امتیاز اقتصادی، بانکی، رفع تحریمها را به دست آورد و طرف دیگر کاهش قدرت امنیتی ایران را.
حال باگذشت زمان از این توافقنامه بهراحتی میتوان پایبندی ایران به این توافق به لحاظ انجام خواستههای طرف مقابل، را مشاهده کرد. گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز بیانگر همین مطلب است.
اما در زمینه اقتصادی که ایران نیازمند آن بود و در برجام حاصل گشته، بهعین در عمل طرف مقابل دیده نمیشود. در صورتیکه در فاصله کمی پس از توافق بسیاری از سراچههای هستهای کشور برای عمل به برجام از بین رفت.
به لحاظ زمانی و در فضای کنونی روابط بینالمللی، برد برای طرف مقابل ایران حاصل گشته است اما تا به این جای کار ایران، امتیاز اقتصادی چشمگیری که در برجام مدنظر بوده، را دریافت نکرده است. با خروج آمریکا از برجام نیز احتمالات به وقوع پیوستن این امتیازات و قدرت اقتصادی که وعده دادهشده بود نه بر روی کاغذ و نه به لحاظ عملی حاصل نشده است و برجام به سمت بازی برد- باخت کشیده شده است. حال باید منتظر واکنشهای هر دو طرف در عمل به این توافق پس از این مرحله بود.