صحرای بلا به وسعت تاریخ است و كار به یك یا لیتنی كنت معكم ختم نمی شود. اگر مرد میدان صداقتی، نیك در خویش بنگر كه تو را نیز با مرگ انسی این گونه هست یا خیر! اگر هست كه هیچ، تو نیز از قبله داران دایره طوافی، و اگر نه، دیگر به جای آنكه با زبان «زیارت عاشورا»
در آن هنگام كه قدرت نامشروع، با ناآگاهى اكثريت مردم، با تلقينپذيرى عاميان و ناتوانى و زبونى و مصلحت انديشىِ عدهاى كه استعدادِ اصلاحِ مديريتِ جامعه را دارند، دست به دست هم داد، فرزندى به نام يزيدبن معاويه مىزايد كه دستور كشتن مردى به نام حسينبن على علي
این که آمدن سیدالشهدا علیه السلام به کربلا و کشته شدن آن حضرت، وظیفه ای اختصاصی برای شخص اباعبدالله علیه السلام بود تا به برکت آن مردم نجات پیدا کنند و به بهشت بروند، دیدگاهی باطل و اعتقادی غیرقابل پذیرش است. این که عده ای مرتکب گناه شوند و بعد ما به شخصی
بر این اساس کاروان اسیران، در بازگشت از شام، قطعا این مسیر را پیموده اند و چنانچه در ضمن حرکت، به کربلا هم رفته باشند، مسیرِ بسیار طولانى ترى را سپرى کرده اند. حرکت پُررنج خانواده امام علیه السلام و همراهان، از مدینه آغاز شد و به مدینه نیز ختم گردید و حدّ
بودند بزرگانى که وقتى سلام مىکردند جوابش را مىشنیدند. بیچاره ما که کر و کوریم. اگر بخواهیم از این زیارتها درست استفاده کنیم، باید این اعتقادهامان را جدى بگیریم. باید باور کنم که واقعاً اینجا کسى هست که مرا مىبیند و صداى مرا مىشنود. باید اجازه بدهند ت
رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیهٴ نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهید
اگر حسين عليه السلام از آن ما بود، در هر سرزميني براي او بيرقي بر مي افراشتيم و در هر روستايي براي او منبري بر پا مي داشتيم و مردم را با نام حسين عليه السلام به مسيحيّت فرا مي خوانديم.
در منابع عامه و خاصه آمده است: جریان شهادت امام حسین علیه السلام در حدود بیست مورد به پیامبر گفته شد، که رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از شنیدن آن سوگواری کردند.
به شما سفارش میکنم، به جلسهها و هیأتهای غریبه، زیاد بروید. در جلسههای غیرآشناها، نه آنها شما را میشناسند، نه شما آنهارا. به همین خاطر، اخلاص و حضور قلب، خیلی بیشتر خواهد بود.
گريه براي سالار شهيدان ثواب فراوان دارد، ولي بخشي از برنامه امت اسلامي است. قسمت مهمتر رسالت امت، مسلح شدن و به جنگ دشمنان دين رفتن است كه احياناً شهادت، اسارت و جراحت را به همراه دارد.
مردم خوارج را وسیله هرج و مرج میدانستند. از اين رو، ممكن نبود كسی خوارج را دوست بدارد. وقتی گفته میشد خوارج، همهچیز پایانیافته تلقی میشد. این سخن وسیله تبلیغات و پنهانکاری و دور ساختن مناقشه از مراکز اسلامی بود. اما زینب علیهاالسلام این توطئهها را
چهل روز از خاموشى لب هاى عطشناک مى گذرد و اکنون وارثان آن داغ را باید که منادى حق شوند.
خاطره اى تلخ، روى دست تاریخ شعله مى کشد و حرف هاى ناگفته، گلوى لحظه ها را در هم مى فشارد. اکنون باید پیراهن چاک چاک خورشید را علم کرد، تا قلب ها را بسوزاند، تا چشم ها
ایستادم، برادر؛ همانگونه که سزاوار خواهر چون تویی است.
ایستادم؛ سربلند، در اوج شکستگی.
ایستادم و یک به یک پردههای نیرنگشان را چون تار عنکبوتی سست، پاره کردم.
ایستادم و مصیبت حنجرههای خشک را به گوشهای غفلتزده رساندم. ایستادم و چشمهای کور را به سوخ
نیست که روى خاک تشنه بیفتد و یاد عموى سقا، سینه اش را بخراشد. دخترک نازنین حسین، کبوتر سپید «ارجعى» را زودتر از دیگران دید و به دنبالش پرید... و چه خوب! حالا که کاروان، به نقطه صفر زمین برگشته، نیست که از غصه نبودن بابا، دوباره دق کند!
اینان وارثان کربلایند، چراکه کربلا در کربلا پایان نیافت؛ در دشت طَف شعله کشید و در کوفه و شام، در میان هیاهوی مردم و صاعقه کلامِ زنی علی تبار، زنی علی وار، آتش به خرمن ظلم افکند. اکنون از کوفه تا شام و از شام تا هر شامی دیگر، صلای آن زن علی وار، طلیعه صبح