تبیان، دستیار زندگی

رویکرد کارتر پس از پیروزی در انتخابات

وی باوجود شعارهایش مبنی بر محدود کردن فروش سلاح به نظامهای دیکتاتوری، در مقام عمل به این نتیجه رسید که سیاست راهبردی و نهادینه شده آمریکا، جایی برای شعارهای روشنفکرانه وی باقی نگذاشته است، به همین دلیل در پیامی که به وسیله سولیوان به شاه ارسال می‌نماید خواستار تعمیق روابط با ایران می‌گردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
پیروزی انقلاب
شعارهای انتخاباتی جیمی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1976 (دو سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی) مبنی بر رعایت حقوق بشر و نفروختن تسلیحات به رژیمهای دیکتاتوری و تأکید بر آزادی، شاه ایران را نگران آینده سلطنت پهلوی در ایران کرده بود، به‌گونه‌ای که برخی بر این باورند که وی با دخالت مالی در انتخابات آینده آمریکا کوشیده است در روند پیروزی جیمی کارتر در مقابل رقیب جمهوری‌خواه او یعنی جرالد فورد خلل ایجاد نماید.

در مقابل شعارهای آزادیخواهانه و روشنفکرانه کارتر، جرالد فورد وارث اندیشه‌های جمهوریخواهان و به‌خصوص دکترین نیکسون قرار داشت که بر حمایت بیشتر از دولتهای نزدیک به آمریکا از جمله ایران و بر مسلح شدن بیشتر آنها تأکید داشت. سیاستی که به فروش سلاح بیشتر به ایران انجامیده و از یک سو پولهای نفت را به آمریکا باز می‌گرداند و از سویی دیگر تئوری جنگ برای آمریکا اما به دست دیگران را بیشتر جامه عمل می‌پوشاند.

حقیقت این است که گذشته از تأثیرات عملی و شاید مهمی که ممکن است شعارها و سیاستهای روشنفکرانه جیمی کارتر در اوضاع داخلی ایران، به خصوص در مبحث «فضای باز سیاسی» (که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد) در ایران بر جای گذاشته بود، سیاستهای اصولی و راهبردی آمریکا در قبال ایران هرگز با رفت‌وآمدهای کاخ سفید و با شعارهای انتخاباتی نامزدهای جمهوری‌خواه و دموکرات تغییرات چندانی پیدا نمی‌کند.

چرا کارتر نمی‌توانست شعارهای روشنفکرانه‌اش را در ایران پیاده کند؟

به نظر می‌رسد کارتر تمایل داشت، اتهامات رعایت نکردن حقوق بشر از شانه‌های شاه برداشته شود و او با معیارهای بهتری از دموکراسی در جهان شناخته شود، اما هرگز حاضر نبود ــ یا اصول سیاست خارجی آمریکا اجازه نمی‌داد پایه‌های نظامی را که از مهم‌ترین دوستان آمریکا و ذاتاً یکی از مهم‌ترین دشمنان اتحاد جماهیر شوروی بود متزلزل نماید.

واقعیت این است که نزدیکی آمریکا به ایران به‌خصوص پس از جنگ جهانی دوم براساس اهداف استراتژیکی پایه‌ریزی شده بود که جیمی کارتر نمی‌توانست و نمی‌خواست از آن منافع با اهمیت و راهبردی چشمپوشی نماید. نخست آنکه ایران پس از جنگ جهانی دوم به تعبیری «یکی از حلقه‌های زنجیر دفاعی آمریکا در برابر اردوگاه شرق به شمار می‌رفت».

ایران برای آمریکا به مانند کشوری بود که می توانست به ثبات منطقه‌ای یاری رسانده و به عنوان سدّی در برابر گسترش کمونیسم عمل نماید، و آمریکا می‌توانست با فروش تسلیحات پیشرفته و حمایتهای سیاسی دیگر تأمین امنیت منطقه را به ایران بسپارد. بر همین اساس بود که پس از به قدرت رسیدن آیزنهاور و ارائه دکترین مشهور وی، سیاست خارجی آمریکا از حمایت و یا سکوت در برابر مصدق، به تحکیم نظام پهلوی به عنوان سدی در برابر کمونیسم بدل گشت.

جمهوریخواهان برخلاف دموکراتها بر اصلاحات اجتماعی تأکید نداشتند چون بر این باور بودند که نیروهای طرفدار دموکراسی پس از به قدرت رسیدن، توان لازم برای جلوگیری از تسلط کمونیست‌ها  را دارا نیستند و ممکن است ناخواسته به عنوان جاده‌صاف‌کن شوروی عمل نمایند. بعدها نیز همان‌گونه که اشاره شد براساس دکترین نیکسون، آمریکا به‌جای حضور نظامی در منطقه تصمیم داشت امنیت منطقه را به کشورهایی چون ایران و عربستان واگذار نموده و از این راه، هم به فروش سلاح بیشتری به خاورمیانه نائل گردد و هم از تبعات حضور مستقیم در خاورمیانه برای آمریکا بکاهد.

فشار کارتر ممکن بود به ضعیف‌تر شدن شاه در مقابل انقلابیونی بینجامد که در باور اغلب آنها مبارزه با سلطه بیگانه و اهداف ضداستعماری نهفته بود و این امر به سود آمریکای جیمی کارتر با همه ژستهای دموکراتیک و آزادیخواهانه‌اش نبود. در واقع با تغییر افراد در رأس هیئت حاکمه آمریکا، به نظر می‌رسد تنها سلیقه برخوردها تغییر می‌کرد و حفظ حکومتهای همسو و ثبات بیشتر آنها به سود سیاستهای مقابله با شوروی بود.

علاوه بر آن، شاه با همسویی با اهداف آمریکا، عملاً آرمانهای کشورهای غیرمتعهد را به چالش می‌کشید، به عنوان مثال در مسئله فلسطین و ویتنام، ایران به اهداف آمریکا عملاً یاری رساند و در میان کشورهای غیرمتعهد شکاف عمیقی ایجاد کرده بود. اگر چه فضای باز سیاسی در ایران را به سیاستهای اعلانی حقوق بشر کارتر نیز می‌توان مربوط دانست، اما هیچ‌گونه فشار جدی و اعلام شده‌ای به ایران وارد نشد اماباید اذعان داشت که سردرگمی شاه و کارتر عملا تأثیر روانی خاص خود را بر اوضاع داخلی ایران برجای گذاشت!

در عرصه عمل نیز شعارهای کارتر پس از پیروزی در انتخابات، تنها در حد توصیه به مقامات ایران برای اصلاحات و تخفیف محکومیت عده‌ای از زندانیان باقی ماند. به عنوان نمونه «سایرونس ونس» در کنفرانس سالانه شورای وزیران سنتو در فروردین 1356 در تهران در خصوص بهبود فضای سیاسی و رعایت حقوق بشر توصیه‌هایی به شاه ارائه داد که با نگاه مثبت وی همراه شد، کاری که تا آن تاریخ به تعبیر «اسدالله علم» از شاه سر نزده بود.


همراهی شاه در ایجاد فضای باز سیاسی و تخفیف حکم برخی از زندانیان و اعلام اخبار تظاهرات شهرهای مختلف بیشتر از آنکه حاصل فشار کارتر باشد، اقدامی برای ایجاد روابط صمیمانه با وی و تأمین نیازهای تسلیحاتی ایران برای رقابت با عراق و عربستان بود. عزل هویدا و انتصاب آموزگار متمایل به غرب پیش از آن نیز در زمان‌ «کندی» و انتصاب علی امینی (1340) به مقام نخست‌وزیری مسبوق به سابقه بود.

کارتر نیز در عمل به‌رغم شعارهای انتخاباتی‌اش، متمایل به تعمیق رابطه و تقویت حکومت ایران بود. وی باوجود شعارهایش مبنی بر محدود کرد فروش سلاح به نظامهای دیکتاتوری، در مقام عمل به این نتیجه رسید که سیاست راهبردی و نهادینه شده آمریکا، جایی برای شعارهای روشنفکرانه وی باقی نگذاشته است، به همین دلیل در پیامی که به وسیله سولیوان به شاه ارسال می‌نماید خواستار تعمیق روابط با ایران می‌گردد.

به دنبال آن نیز در مدت کوتاهی از شاه در آمریکا پذیرایی می‌کند و سپس دو ماه بعد مشتاقانه به ایران سفر کرده و سخنان ستایش‌آمیزی نسبت به شاه بر زبان آورده و ایران را «جزیره ثبات در خاورمیانه» توصیف می‌کند: « ایران، مرهون شایستگی شاه در رهبری کشور می‌باشد زیرا توانسته است ایران را به صورت جزیره ثبات در یکی از پرآشوب‌ترین نقاط جهان درآورد. این تجلیلی است از شما اعلیحضرت و رهبری شما و احترام و ستایش و عشقی که ملت به شما دارد».

روشن است که این جملات تحسین‌برانگیز چه اندازه شاه را به آینده خود مطمئن کرده است. کدهای اشتباهی که کارتر به شاه داده بود به جای کمک به وی سلطنت ایران را به سمت «ناکجاآباد» سوق داد. به گونه‌ای که پس از آن شاه به نماینده کمیسیون بین‌المللی حقوقدانان می‌گوید که تنها «نیهیلیست‌ها» با وی مخالف هستند.

همراهی شاه در ایجاد فضای باز سیاسی و تخفیف حکم برخی از زندانیان و اعلام اخبار تظاهرات شهرهای مختلف بیشتر از آنکه حاصل فشار کارتر باشد، اقدامی برای ایجاد روابط صمیمانه با وی و تأمین نیازهای تسلیحاتی ایران برای رقابت با عراق و عربستان بود. عزل هویدا و انتصاب آموزگار متمایل به غرب پیش از آن نیز در زمان‌ «کندی» و انتصاب علی امینی (1340) به مقام نخست‌وزیری مسبوق به سابقه بود.
 
به این ترتیب هیچ‌گونه فشار جدی و مهمی از سوی کارتر برای کاستن از استبداد به شاه وارد نشد. فرمان شاه برای کاهش نظارت شدید پلیسی بیشتر از آنکه از توجه به شعارهای کارتر باشد ناشی از واقعیات داخلی، تحولات جهانی و نیز «افشاگری روزنامه‌های معتبری چون ساندی تایمز لندن در مورد شکنجه، دستگیریهای خودسرانه و زندانهای گسترده در ایران و از همه مهم‌تر ناشی از فشارهای سازمانهای حقوق بشری به ویژه نهاد بسیار معتبر کمیسیون بین‌المللی حقوقدانان بود».

در برابر افشاگریهای این کمیسیون بود که شاه قول داد سازمان صلیب سرخ جهانی به زندانهای ایران دسترسی داشته باشد و وکلای خارجی بتوانند براصل دادرسی نظارت داشته، زندانیان کم‌خطر بخشیده شده و غیرنظامیان در دادگاههای غیرنظامی و علنی و با انتخاب وکیل محاکمه شوند.

تجربه نشان داده است که همواره میان شعارهای آرمان‌گرایانه قدرتهای بزرگ به‌ویژه آمریکا، مبنی بر آزادی، دموکراسی‌خواهی و حقوق بشر برای  ملتهای جهان و منافع آنها تضاد آشکاری وجود دارد. در واقع اصول سیاست خارجی آمریکا در پیگیری منافع اقتصادی و نظامی، اهداف راهبردی و نیز حمایت از دوستان خود در جهان، جایی برای پیاده کردنِ شعارهای روشنفکرانه برخی از نامزدهای انتخاباتی آمریکا ــ پیش از رسیدن به قدرت ــ به جای نگذاشته است. ایران دوره پهلوی دوم نیز از این اصل مستثنی نبود.

حمایت شاه ایران، از اهداف آمریکا در خاورمیانه و جهان از جمله ماجرای فلسطین، ویتنام، دشمنی با کمونیسم، ایفای نقش ژاندارمی در منطقه، فروش نفت، نزدیکی جغرافیایی ایران به شوروی و بهره‌برداری اطلاعاتی آمریکا از خاک ایران، مقابله با جنبشهای مخالف آمریکا و دوستیهای شخصی میان دولتمردان ایران و آمریکاییها، نقش ایران به‌عنوان سد محکم در برابر نفوذ کمونیسم، نیازهای متقابل ایران و آمریکا در خرید و فروش سلاح برای بلندپروازیهای ایران در منطقه و مقابله با رقبای قدرتمندی همچون عراق و عربستان جایی برای جامه عمل پوشاندن به شعارهای روشنفکرانه جیمی کارتر باقی نگذاشته بود.

هرگونه فشار جدی به شاه ممکن بود وی را تضعیف کرده و او را در برابر رقبای منطقه‌ای و انقلابیون داخلی به سمت نابودی سوق دهد. نقش مهم و محوری آمریکا در سیاست، اقتصاد و امور نظامی ایران، علاوه بر همگامی با بلندپروازیهای دولتمردان ایران، منافع پایداری برای آمریکا ایجاد کرده بود. علاوه بر این براساس سیاستهای جمهوریخواهان و سایر رؤسای جمهوری آمریکا، ایران به انبار سلاحهای پیشرفته بدل شده بود و تضعیف شاه و افتادن این سلاحها به‌دست انقلابیون و استفاده از آن علیه منافع آمریکا در منطقه ــ چنانکه اتفاق افتاد ــ می‌توانست بحران عظیمی را برای آمریکای کارتر رقم بزند.

در همین راستا بود که کارتر پس از روی کار آمدن، به جای فشار جدی به شاه برای اعمال سیاستهای حقوق بشری خود، تنها به توصیه‌هایی بسنده کرد. تأثیر روانی این شعارها و نیز همگامی شاه برای نزدیکی به کارتر برای خروج از بحران و نیز فشار سازمانهای بین‌المللی و افکار عمومی جهان، تأثیر مهمی بر ایجاد فضای بازتری برای رهبران انقلابی و مبارزان ایجاد کرد.

علاوه بر آن در آن زمان تقریباً 55 هزار آمریکایی در ایران کار و زندگی می‌کردند و شاه گسترده‌ترین روابط اقتصادی، سیاسی و امنیتی را با آمریکا برقرار کرده بود، اما آنچه بیش از همه به شاه از یک سو و به منافع آمریکای تحت هدایت کارتر از سوی دیگر آسیب زد، سردرگمی گیج کننده‌ای بود که چه در سیاست خارجی آمریکا و چه در واکنشهای هیئت حاکمه ایران و به‌خصوص شاه در مقابل سیاست «حقوق بشر» آمریکا وجود داشت. دولتمردان ایران که تا دیروز کارتر و شعارهای حقوق بشر وی را در محافل خصوصی به تمسخر می‌گرفتند، پس از انتخابات کوشیدند ایران را بانی حقوق بشر جلوه دهند.

مطبوعات حامی، به تبلیغ درباره حقوق بشر مبادرت کردند، شاه نیز در سفر خود به آمریکا در 1356 ابراز داشت که سابقه ایران در حقوق بشر درخشان‌تر از غرب است. کارتر نیز که شعارهای انتخاباتی خود در زمینه حقوق بشر را با لحن سیاستمدارانه‌تری در مراسم تحلیف تکرار کرده بود و کمیته‌ای برای پیگیری شعارهای حقوق بشری خود شکل داده بود، بین شعارهای انتخاباتی و منافع راهبردی خود در ایران سردرگم بود؛ همین سردرگمی بود که او را از یک سو در مقابل اقتدارگرایی سلطنت در ایران قرار می‌داد و از سویی دیگر او را به تحسین غلوآمیز از حکومت وی برمی‌انگیخت.

بی‌تجربگی سیاسی فرد ناشناخته‌ای همچون کارتر، سردرگمی شاه را نیز بیشتر کرد و هر دو جریان را در مقابل انقلابیونی که تردیدی در اهداف خود نمی‌دیدند تضعیف کرد. ساده‌لوحانه خواهد بود، اگر پیروزی انقلابیون در ایران را تنها به پیروزی کارتر، شعارهایش و نیز اعلام فضای باز سیاسی در ایران تقلیل دهیم.

منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران