مگر میشود از نفت نوشت و سیاسی نبود
قباد آذرآئین میگوید رمان تازه او با موضوع کشف نفت در ایران نوشته شده است و این سوژه به خودی خود به این داستان رنگ و بوی سیاسی میدهد هرچند که خودش به دنبال خلق اثری سیاسی نبوده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1397/08/20 ساعت 11:19
رمان «فوران» تازهترین اثر منتشر شده از قبادآذرآدین نویسنده اهل مسجد سلیمان است که از سوی نشر ققنوس روانه بازار کتاب شده است. این رمان که سیر تحول سه نسل از یک خانواده در شهر مسجد سلیمان را بازگو میکند داستانی است با محوریت و با موضوعیت نفت و اکتشاف آن در ایران و اتفاقاتی که این پدیده تاریخی جغرافیایی در ایران رقم زده است.
آذرآئین درباره این رمان گفت: در اینکه سابقه نوشتن داستان درباره نفت در ایران وجود دارد شکی نیست. ما داستانهای کوتاه زیادی داریم که با این محوریت و نیز مناطق نفتخیز جنوب نوشته شده است اما رمانی که در آن در قالب داستان سه نسل از یک خانواده بیش از صد سال حضور نفت در ایران مورد توجه قرار گرفته شده باشد را لااقل من نخوانده بودم و فکر نمیکنم تا به حال نوشته شده باشد. «فوران» بر همین اساس و بر مبنای مردمشناسی و واقعگرایی و درباره مردمی نوشته شده است که نفت ساختار زندگی آنها را تغییر داد.
وی با اشاره به اینکه نویسنده بیشک خالق تجربیات زیسته خودش است، ادامه داد: من سالها بود این ذهنیت را داشتم که باید دین و وامم را به شهرم، مسجد سلیمان ادا کنم. من در این شهر پرورش یافتم و همیشه دوست داشتم داستانش را قلمی کنم و خوشحالم که این اتفاق با این رمان رخ داده است. «فوران» از لحظه فوران چاه اول نفت ایران و تبعات آن که جامعه ایلی و عشایری ایران را در آن منطقه استحاله میکند و تضادی میان زندگی سنتی و مدرنیته حاصل حضور شرکت نفت را در این منطقه حاکم میکند، روایت میکند. این رمان روایتی است از رفاقت نیمهراه نفت با مردم منطقه جنوب از زمان کشف نفت تا امروز که هنوز این شهر همانند یک یتیم رها شده زندگی دردناکی دارد.
این نویسنده در ادامه در پاسخ به سوالی درباره میزان مستند بودن وقایعی که در این رمان روایت شده است، نیز گفت: ما باید میان واقعیت و داستان تفاوت قائل شویم. روایت عریان واقعیت، جای تخیل در رمان را میگیرد. رمان با یک مقاله پژوهشی و مردمشناسی درباره نفت متفاوت است. این کتاب سعی کرده به تاریخ روایتی داستانی و توام به تخیل بدهد. هر رمانی اگر پشتوانه پژوهشی هم داشته باشد قابلیت استناد بیشتری دارد اما «فوران» بیش از هر چیز به تجربه زیسته من و افرادی که من برای نوشتن رمان با آنها زندگی و زیست داشتهام وام دار است.
آذرآئین همچنین در پاسخ به سوالی درباره شائبه سیاسی بودن این رمان به دلیل توجهش به مساله نفت، گفت: من نمیخواهم این رمان را در چیزی محدود کنم. همه ویژگیها از جمله سیاسی بودن را سعی کردم در رمان مورد توجه داشته باشم. از سطر اول رمان این هشدار داده میشود که آنها که برای نفت به منطقه مسجد سلیمان وارد شدهاند درصدد تاراج زندگی و سنت مردم هستند و این تا آخر ادامه مییابد و البته تنها به این مساله توجه نمیشود. نفت در مسجد سلیمان بهانهای میشود که ساختار زندگی مردم تغییری آنی و ناگهانی بکند. حتی چراگاه گوسفندان را از بین میبرد و آنها را روانه گشتارگاه میکند. مگر میشود این روایتها را سیاسی ندانست. من البته در زمان نوشتن به این که رمانم سیاسی است یا چیز دیگری واقعا فکر نمیکنم اما این تبعات ناخودآگاه در چنین رمانی مینشیند.
وی افزود: نفت بافت زندگی عشایری جنوب و مسجد سلیمان را کاملا نابود کرد. من در رمانم زنی خلق کردم به نام ماهبانو که نماد مبارزه با این تغییر است. در مقابل افرادی را تصویر میکنم که به شرکت نفت پیوستند و زندگی آنها به مسیری رفت که تعبیری جز نابودی ندارد، مثلا زندگی افرادی که با دریافت سالی دو یا سه ماه حقوق از فعالیت در شرکت نفت منع شدند و به اصطلاح تعدیل شدند و زندگی آنها نابود شد. در عین حال زندگی افرادی که به شرکت نپیوستند و البته روستایی هم نبودند و به ناچار به حاشیه شهر پیوستند نیز روابت شده است. من این فضاها را از نزدیک حس کردم. پدر من خودش در لیست سیاه شرکت نفت در آن زمان قرار گرفت چون به فعالیت این شرکت اعتراض داشت.
آذرآئین با اشاره به اینکه انتشار این رمان چهار پنج سال زمان از وی گرفته است، گفت: نوشتن این رمان برای من کم حواشی نداشت و بخشی از آن ممیزی شد. البته این مساله به رمان ضربه ملی نزد. ما در ایران سه نوع ممیزی برای انتشار کتاب داریم. خودسانسوری، ناشر سانسوری و در نهایت سانسور ارشاد. من به عنوان نویسنده وقتی دست به قلم میبرم ناخودآگاه ذهنم میرود به این سمت که چی باید بنویسم که منتشر شود، برای ناشر نفره منفی نیاورد و به قول برخی از آنها همه خوان باشد و شمارگان کتاب را کم نکند. من در فوران با هر سه مورد از این مقولات روبرو شدم. قبل از هرچیز در نوشتن خودم باید خودم را سانسور میکردم و ضربه اول را اینطور خوردم. بعد از این به ناشر میرسیم. او هم باید زندگی و کار کندو این یعنی نباید طوری بنویسی که او از پذیرش کتاب سرباز بزند. این هم ضربه دوم را به ذهن نویسنده میزند و بعد هم میرسیم به ارشاد و ماجرای ممیزیاش که همه میدانیم.
منبع: مهر