تبیان، دستیار زندگی

سنجش کارآمدی فلسفه اسلامی در گفت‌و‌گوی تبیان با فیلسوفان اسلامی؛

چرا فلسفه اسلامی حضور ملموسی در حیات اجتماعی ما ندارد؟

فلسفه اسلامی گرچه باید پاسخگوی بسیاری از نیاز های فکری بشر باشد، اما انتزاعی بودن مباحث آن و کم توجهی برخی فیلسوفان اسلامی به دغدغه های حیات اجتماعی، فلسفه اسلامی را منزوی کرده است؛ حال باید چگونه فلسفه را از انزوا خارج کنیم؟
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فیلسوفان اسلامی

اگر از توده مردم یا از دانشجویان درباره فلسفه اسلامی سؤال کنید، احتمالاً می‌گویند، فلسفه عباراتی پیچیده و الفاظی پرطمطراق است که فقط به‌کار سمینارها می‌آید. فلسفه اسلامی نسبت به فلسفه غرب شاید بیشتر با این چالش روبرو باشد؛ چراکه ورود موفقی به حیات اجتماعی انسان نداشته و دانشی برای افراد خاص بوده است. اما این انزوای فلسفه اسلامی از مباحث اجتماعی-سیاسی از کجا نشأت می‌گیرد؟ آیا فلسفه اسلامی پتانسیل اجتماعی شدن را ندارد و یا فیلسوفان کم‌کاری کرده‌اند؟

فلسفه اسلامی در انحصار انتزاعیات

یکی از دلایل عدم ورود فلسفه اسلامی به مباحث اجتماعی که منتقدین فلسفه اسلامی هم به آن پرداخته‌اند، انتزاعی و ذهنی صرف بودن مسائل این علم است.

محمد فنایی اشکوری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در مصاحبه با تبیان در این‌باره بیان کرد: این مشکل  به خود فلسفه بر‌می‌گردد؛ چراکه تمرکز فلاسفه ما بیشتر در مابعدالطبیعه بوده و کمتر درباره مسائل عینی زندگی در فلسفه اسلامی بحث شده است. بیشتر مباحث فلسفه، ذهنی و انتزاعی است، درنتیجه محدود به اقلیت خواص است.

نقص فلسفه‌ی ما این است که امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد در حالیکه فلسفه‌های غربی برای همه‌ی مسائل زندگی مردم، کم‌وبیش تکلیفی معیّن می‌کند.


به اعتقاد فنایی اشکوری، فلسفه را به این مسائل محدود کردند، درحالی‌که فلسفه فقط مباحث ماورایی نیست، گرچه این مباحث هم لازم است و البته فلسفه اسلامی ازاین‌جهت قوی است، ولی فلسفه به الهیات محدود شده و وارد مباحث اجتماعی و زندگی نشده است؛ فلاسفه غرب بیشتر به این جنبه توجه کردند و حالا فلسفه اسلامی اگر بخواهد وارد مباحث اجتماعی شود، باید در آن یک تحولی رخ دهد.

همان‌طور که گفته شد این نقد همیشه در آسیب‌شناسی فلسفه اسلامی مطرح بوده است. مقام معظم رهبری درباره این مشکل گفته بودند که نقص فلسفه‌ی ما این است که امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد در حالیکه فلسفه‌های غربی برای همه‌ی مسائل زندگی مردم، کم‌وبیش تکلیفی معیّن می‌کند.[1]

البته اینکه مسائل فلسفه انتزاعی است، نباید مانع از تلاش برای توسعه آن به حیات اجتماعی بشر شود؛ چراکه فلسفه غرب هم دارای مسائل انتزاعی است، اما به همه شئون زندگی ورود کرده است.
 

تکفیر فلاسفه، عامل عقب ماندگی فلسفه اسلامی

یکی از دلایل دیگری که می‌توان برای ناکام ماندن فلسفه اسلامی در پاسخ به مسایل مختلف زندگی انسانی بیان کرد، مخالفت و مقابله جریان سنتی و یا اخباری مسلک، با فلسفه و فلاسفه اسلامی در طول تاریخ است.

در غرب وقتی می‌خواهند یک دیدگاه فلسفی را به توده مردم ارائه دهند، از داستان و رمان استفاده می‌کنند.


سید عبدالله انوار در سیزدهمین قسمت‌ از برنامه شوکران گفت: «یکی از دلایلی که موجب عقب‌ماندگی و دیده نشدن عقل‌گرایی اسلامی شد، تکفیر فلاسفه اسلامی به پرچم‌داری غزالی بود.»

بنابراین شاید اگر ترس از تکفیر نبود، فلاسفه اسلامی تا این حد گرفتار انتزاعیات نمی‌شدند و کتب فلسفی لبریز از عبارات دشوار و کم‌کاربرد نمی‌شد و با دغدغه‌های مردم بیشتر مواجه می‌گشت.

شاید این داستان مؤید این منظور باشد که گفته شده؛ ملاصدرا استادش میرداماد را در خواب دید و از او پرسید چرا با اینکه من با تو هم‌مذهب بودم مرا تکفیر کردند، ولی تو را تکفیر نکردند؟ و میرداماد در پاسخ گفت که من مطالب حکمت را چنان نوشته‌ام که علما از فهم آن عاجزند و غیر اهل حکمت کسی آن‌ها را نمی‌تواند فهمید.[2]
 

فارابی فلسفه اسلامی را وارد سیاست کرد

حجت‌الاسلام حسن معلمی، استاد گروه فلسفه دانشگاه امام باقر(ع) معتقد است عدم ورود فلسفه اسلامی به زندگی مردم، ناشی از ضعف ذاتی آن نیست؛ او در مصاحبه با تبیان، درباره اینکه آیا فلسفه اسلامی می‌تواند وارد مباحث اجتماعی شود یا نمی‌تواند گفت: به نظر من چون در تاریخ یک بار این اتفاق در نظریه مدینه فاضله فارابی صورت گرفته، بنابراین امکان ورود فلسفه اسلامی به علوم اجتماعی و سیاسی وجود دارد.

یکی دیگر از راهکارهای کاربردی‌تر کردن فلسفه اسلامی، پرداختن به فلسفه‌های مضاف نظیر فلسفه هنر، فلسفه اقتصاد و... است


نکته دیگر اینکه در دهه سوم و چهارم انقلاب کتاب‌ها، مقاله‌ها و پایان‌نامه‌های زیادی نوشته شد و نشان داد که فی‌الجمله فلسفه چه نمودی در مسائل اجتماعی و سیاسی دارد. اما ما باید نشان دهیم که اگر می‌گوییم دارای فلسفه‌ای با مبانی اسلامی هستیم، این فلسفه چه تاثیری در سبک زندگی ما یا دیگر شئون اجتماعی ما دارد.

این محقق و مدرس فلسفه درباره راهکار ملموس‌تر شدن فلسفه برای مردم گفت: در غرب وقتی می‌خواهند یک دیدگاه فلسفی را به توده مردم ارائه دهند، از داستان و رمان استفاده می‌کنند. به‌طور مثال فیلسوفان اگزیستانسیالیست، تز پوچ‌گرایی الحادی را در کتاب‌هایشان منعکس کردند که در ایران صادق هدایت این کار را می‌کرد و در غرب سارتر یا کامو فلسفه را از این طریق برای مخاطب ملموس می‌کردند. بنابراین ما هم باید از روش‌هایی که در ساده‌سازی فلسفه مؤثر است استفاده کنیم.

کاربردی کردن فلسفه اسلامی با فلسفه‌های مضاف

یکی دیگر از راهکارهای کاربردی‌تر کردن فلسفه اسلامی، پرداختن به فلسفه‌های مضاف نظیر فلسفه هنر، فلسفه اقتصاد و... است که از چندین سال قبل به‌خصوص توسط نوصدراییان مطرح شد. حجت‌الاسلام خسروپناه در مصاحبه‌ای گفته بود: «شاهد این هستیم که در این دوران فلسفه‌های مضاف در غرب مطرح شد و به همین جهت، فلسفه کاربردی می‌شود.»

کاربست نظریه فلسفی در عرصه هنر، خیلی می‌تواند در زندگی مردم تاثیر بگذارد.


عبدالحسین خسروپناه، رییس موسسه حکمت و فلسفه در مصاحبه با تبیان درباره تأثیر غیرمستقیم فلسفه‌های مضاف در زندگی مردم گفت: گاهی آنچه که تحت علوم انسانی - اجتماعی مطرح می‌شود، ممکن است به‌طور مستقیم با توده مردم ارتباط پیدا نکند، بلکه باواسطه تأثیر بگذارد. کاری که در فلسفه‌های مضاف شروع شد، در واقع تاثیرگذاری بر تحول علوم انسانی و علوم دیگر است. یعنی فلسفه‌های مضاف به ما کمک می‌کنند نگاهمان به علوم دقیق‌تر باشد. علما و دانشمندان باید در حوزه علوم، نظریه‌پردازی کنند و بعد در این نظریه‌های علمی ساختارهای اجتماعی، اداری، و سازمان‌ها ورود کنند تا بعد اثر آن را در زندگی مردم ببینیم.

همچنین او در ادامه به دو راهکار دیگر برای ارائه فلسفه به مردم اشاره کرد و گفت: یک راه آشنا کردن مردم با فلسفه این است که مسائل فلسفی را در قالب‌های رمان بیاوریم؛ یک راه دیگر این است که فلسفه در عرصه‌های هنر، معماری، موسیقی و سینما حضور پیدا کند. کاربست نظریه فلسفی در عرصه هنر، خیلی می‌تواند در زندگی مردم تاثیر بگذارد.

فلسفه قدما در حیات اجتماعی بشر موثر بود

در بین فلاسفه اسلامی کسانی هستند که کمی متفاوت به موضوع کارآمدی فلسفه اسلامی نگاه می‌کنند. نقطه نظرهای این گروه شاید مورد پسند منتقدین قرار نگیرد، اما توجه به آن‌ها موجب می‌شود هم در نقد جانب انصاف را رعایت کنیم و هم فلسفه اسلامی را در مقایسه با فلسفه غرب تخریب نکنیم.

دکتر قاسمعلی کوچنانی، مدیر گروه فلسفه و حکمت دانشگاه تهران در مصاحبه با تبیان به نوعی به دفاع از فلسفه اسلامی پرداخت.

از نظر ارسطو هم این‌طور بود که فلسفه خودش یک علمی است که مطلوبیت ذاتی دارد و واسطه‌ای برای علم دیگر نیست؛


او معتقد است، قدما وقتی می‌گفتند فلسفه، منظورشان کلیه علوم عقلی بود که درباره موجودات حقیقی در مقابل علوم اعتباری مثل زبان، فقه و حقوق بحث می‌کرد. شما اگر کتاب شفای ابن‌سینا را نگاه کنید، یک دایره‌المعارف است که حتی درباره موسیقی هم بحث کرده. کلیه علوم امروزی مثل ریاضی، فیزیک، شیمی و پزشکی جزیی از فلسفه بوده، بنابراین فلسفه کاملاً بر حیات اجتماعی بشر مؤثر بوده است.

او درباره این اشکال که فلسفه اسلامی منحصر در انتزاعیات است گفت: یک‌بار آقای دکتر خسرو باقری هم در تلویزیون به آقای قراملکی اشکال کرد که همه این بحث‌های شما انتزاعی است من می‌گویم خود شما هم که این بحث‌های علوم اجتماعی را مطرح می‌کنید، ناچارید از انتزاعیات استفاده کنید. بنابراین اینطور نیست که فقط فلسفه از انتزاعیات استفاده کند.

این دانشیار دانشگاه تهران درباره اینکه آیا فیلسوفان اسلامی در گسترش فلسفه به مردم موفق بوده‌اند گفت: یک فیلسوف مثل پیامبران نیست که "طبیب دوار بطبه" باشد. از نظر ارسطو هم این‌طور بود که فلسفه خودش یک علمی است که مطلوبیت ذاتی دارد و واسطه‌ای برای علم دیگر نیست؛ مگر آنکه فیلسوفی مثل امام خمینی که یک رسالتی احساس کرد و آن هم از دیانتش برخواسته بود و نه فلسفه‌اش.

بنابراین لازم است در راه تکامل فلسفه اسلامی به این نکته توجه شود که فلاسفه اسلامی هم کاملاً بی‌تفاوت از علوم مختلف نبودند و مسائل فلسفه نیز مباحث کاملاً بی کاربرد و بی‌مصرف نیست. نباید به این جهت که فلسفه غرب در این موضوع موفق‌تر عمل کرده به دستاوردهای فرهنگی خودمان پشت کنیم، بلکه باید ساختارهای کهنه را اصلاح کنیم و نه تخریب.

پی‌نوشت‌ها:
[1]بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی؛ ۱۳۸۲/۱۰/۲۹ 
[2] قصص العلماء، ص ۳۳۵
 

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.