تبیان، دستیار زندگی

یک حاشیه‌نگاری فرهنگی از فینال لیگ قهرمانان آسیا

موجودات عجیبی به نام ژاپنی‌ها!

مسابقه برگشت فینال لیگ قهرمانان آسیا که بین پرسپولیس و کاشیما آنتلرز برگزار شد را می‌توان از جنبه‌های مختلف بررسی کرد. آنچه سوژه این گزارش ‌شده، برداشتی است از مشاهدات عینی رفتار هواداران ژاپنی و ایرانی که ریشه در دو فرهنگ متفاوت دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
کاشیما آنتلرز

برداشت اول/ ما ایرانی‌ها

1. می‌گویند برای سنجش فرهنگ هر کشور، سری به استادیوم‌های ورزشی بزنید. رفتار تماشاگران را ببینید تا متوجه بشوید چه میزان پایبندی به نظم، کنترل خشم، احترام به حریف، مراعات حقوق دیگران، تحمل شکست و ... دارند.

2. تماشای مسابقه برگشت فینال لیگ قهرمانان آسیا در استادیوم آزادی، آرزوی خیلی از هواداران بود. آن‌ها برای تهیه بلیت فقط یک‌راه داشتند و آن اقدام از طریق سایت بلیت‌فروشی بود. سامانه اما خیلی زود از دسترس خارج شد و مشکل زیرساختی اجازه نداد خرید بلیت بدون دردسر انجام شود. جرقه اول بی نظمی همین‌جا زده شد و این نقد پیش کشیده شد که متأسفانه هنوز برخی متولیان توان کار بزرگ ندارند و در لحظه کم می‌آورند. اتفاق منفی دوم هم افزایش قیمت بلیت‌ها بود.

3. اعلام شد برای حضور در ورزشگاه لازم است کارت ملی همراه هواداران باشد. در گیت‌های ورودی اما چیزی که خواست نشد، کارت شناسایی بود!

4. خیلی‌ها ازجمله خود نگارنده، سه ساعت پیش از آغاز مسابقه به ورزشگاه رسید. جایگاهی که برای آن بلیت تهیه‌کرده بودیم اما پرشده بود. جواب‌های توأم باخشم مسئولان فقط یک‌چیز بود: بروید جای دیگر.

5. در «جای دیگر» ازدحام حرف اول را می‌زد. چند مأمور دلسوز قوی‌هیکل، فریاد می‌زدند و «ما» را به عقب می‌راندند. درنهایت یک نفر از مأموران متوجه شد که اگر با آرامش به مردم توضیح داده شود، اوضاع خیلی زود روبه‌راه می‌شود: «جا هست؛ فقط توی یک صف بایستید.» به همین راحتی! این مأمور می‌دانست کسی که فرسنگ‌ها آمده و 80 هزار تومان پول بلیت داده و از جایگاه محروم شده، حداقل سهمش یک صندلی از ورزشگاه است.

6. وقتی به استادیوم می روی، خوش‌خیالی است که مثل سینما روی شماره صندلی خودت بنشینی. کسانی که استادیوم رو هستند می‌دانند، این شماره‌ها فرمالیته است. تازه، صندلی‌ها تبدیل به پیاده‌رو شده‌اند و باید کاغذی، چیزی برای نشستن زیرت بگذاری.

7. دوستی می‌گفت امروز بازی فینال آسیا است و احتمالاً اجازه نمی‌دهند کسی با خود سیگار بیاورد. حتماً می‌دانید دربازی‌های بین‌المللی ناظران بارها ما را جریمه کرده‌اند و هشدار داده‌اند که نباید سیگار کشید. در بازی کاشیما و پرسپولیس اما بساط به راه بود و سیگار و متعلقاتش اسباب لذت دوچندان برخی هواداران!

8. غیر از مخدر، عادت تخمه شکستن هنوز در ورزشگاه برپا است. چندنفری پوست آن را توی کیسه می‌ریزند و با خود بیرون می‌آورند ولی غالباً از کف استادیوم به‌عنوان زباله‌دان استفاده می‌کنند!

9. کمتر به یاد داریم تیمی نتیجه نگیرد و فحش نخورد! در بازی پرسپولیس با کاشیما خبری از ناسزا نبود. تماشاگران یکریز تیم را تشویق کردند و در پایان هم تشکر خود را به زبان آوردند. احترام حریف هم نگه داشته شد و کسی به ژاپنی ها توهین نکرد. از ترقه و مشتقات آن هم خبری نبود و کسی چیزی به زمین مسابقه پرت نکرد.

10. بعد از پایان بازی، بین صندلی‌ها و اطراف استادیوم پر بود از پوست تخمه و پفک و پلاستیک ساندویچ و ... درعین‌حال سطل آشغال هم وجود نداشت که کسی بتواند از آن استفاده کند.

این روایت را خواندید؛ به نظر شما ورزشگاه می‌تواند ملاکی برای سنجش فرهنگ ما باشد؟ احتمالاً نمی‌توان حکم قطعی صادر کرد ولی از چند نکته هم نمی‌توان گذشت. مهم‌ترین آن، مبحث «زیرساخت» است که باید توسط مسئولان فراهم شود. مثلاً چرا سامانه بلیت‌فروشی بعد از سال‌ها ایراد دارد؟ چرا نمی‌توان مدل بلیت‌فروشی سینما را برای استادیوم اجرا کرد؟ اگر این ایراد رفع شود، هرگز شاهد «هجوم» مردم و «خشم» مأموران در ورودی استادیوم نیستیم. این تجربه‌ای است که کشورهای دیگر اجرایی‌اش کرده‌اند و علاوه بر نظم، باعث می‌شود هویت هر هوادار روشن باشد. وقتی کسی بلیت خرید و اطلاعات خود را وارد سامانه کرد، هویتش ثبت‌شده و اگر خطایی از او سر بزند از روی شماره صندلی قابل‌ردیابی است.

متأسفانه ما در بدهیات گیرکرده‌ایم و حتی یک سطل زباله در استادیوم بزرگ آزادی تعبیه نمی‌کنیم. تا اینجا به مردم حرجی نیست و حتی باید به خاطر صبر و حوصله‌شان تحسین شوند. آن‌ها می‌دانند اگر تیمی مثل پرسپولیس قهرمان نمی‌شود، تلاشش را کرده و کم نگذاشته؛ پس ایستاده تشویقش می‌کنند. همین تماشاگر اگر با قانون سفت‌وسخت مواجه شود، دیگر توی استادیوم به‌عنوان یک مکان عمومی سیگار نمی‌کشد.

یک مقایسه با سال های نه چندان دور ثابت می کند، اگر کار فرهنگی انجام شود، هوادار هم همراهی می کند و مثل همین بازی اخیر نه ترقه ای زده می شود و نه چیزی به سمت بازیکن ها پرتاب.

برداشت دوم/ ژاپنی‌ها

1. حتی اگر پی گیر فوتبال نباشید، احتمالاً تصاویر ژاپنی‌ها را در استادیوم‌های مختلف دیده‌اید که بعد از پایان بازی زباله‌ها را جمع می‌کنند. این رفتار، ریشه در فرهنگشان دارد و مهم نیست توی ورزشگاه سطل زباله وجود داشته باشد یا نداشته باشد.

2. طرفداران کاشیما، در مسابقه فینال لیگ قهرمانان آسیا چیزی حدود 300 نفر بودند که در طبقه دوم ورزشگاه تیمشان را تشویق می‌کردند. تا لحظاتی پیش از مسابقه ساکت نشسته بودند و گمان می‌رفت تحت تأثیر جو 80 هزارنفری هستند. تا این‌که تشویق ایسلندی فرصت خوبی برایشان فراهم کرد. می‌دانید که برای این تشویق لازم است در لحظاتی استادیوم ساکت باشد. آن‌ها از ثانیه‌ها بهره بردند و گوش را کر کردند!

3. انصافاً تشویق نوددقیقه‌ای یک تیم کار سختی است. پس اگر کسی خسته شود حق دارد. پرسپولیسی‌ها در لحظاتی کم آوردند ولی باور کنید ژاپنی‌ها یک‌بند تشویق کردند؛ چه بنیه‌ای دارند این‌ها! تازه، تشویقشان یکنواخت نبود و هر بار شیوه‌ای متفاوت بکار می‌گرفتند.

4. ما هشتاد هزار نفر، بدون نظم تشویق می‌کردیم. یعنی همیشه همین‌طور بوده که هر جایگاه شعار و شیوه متفاوتی در تشویق کردن دارد. این اتفاق باعث می‌شود تشویق‌ها یکدست نباشد و از هارمونی پیروی نکند. ژاپنی‌ها اما طبق یک الگوی واحد عمل می‌کردند و همین باعث می‌شد صدای 300 نفری در لحظاتی بر استادیوم غالب شود! چقدر کار تیمی و نظم دارند این ژاپنی‌ها.

5. لحظه خروج ژاپنی‌ها را ندیدیم ولی ما یک ترافیک سنگین دیگر که حاصل توی هم پیچیدن ماشین‌ها بود را تجربه کردیم.

چه کسی فرهنگ هواداران ژاپن را به‌جایی رسانده که زبانزد است؟ چرا ما که صاحب تاریخی غنی هستیم همچنان باید از بدیهیات گله کنیم؟