تبیان، دستیار زندگی

با جسارت می‌توان اثری پرمخاطب ساخت

«می‌خواهم بگویم تهیه‌کننده علاوه بر اشراف به تمام ارکان تولید اثر باید جسارت داشته باشد و طی این جسارت‌هاست که می‌توان اثری پرمخاطب ساخت.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 
ایرج محمدی


در میان تهیه‌کنندگان سینما و تلویزیون ایرج محمدی یکی از معدود اشخاصی است که عرصه تصویر را می‌شناسد و با مقوله درام آشناست و گاهی نیز خود دست به قلم برده و فیلمنامه نوشته است. ایرج محمدی از آن دسته تهیه‌کنندگانی است که همواره تمایل دارد با کارگردان‌‌ها و عوامل جوان سینما و تلویزیون همکاری کند. او طی سال‌های فعالیتش در عرصه تلویزیون با همکاری کارگردان‌‌های مطرح، سریال‌های ماندگاری را در ژانرهای مختلف تولید کرده که اغلب آن‌ها به‌عنوان پرمخاطب‌ترین آثار تلویزیون شناخته می‌شوند.

«قصه‌‌های تا به تا» و «کتاب‌فروشی هدهد» ساخته مرضیه برومند، «خانه پدری» ساخته فریدون حسن‌پور، «طلسم شدگان» ساخته داریوش فرهنگ، «خانه به دوش»، «متهم گریخت»، «ترش و شیرین» و «بزنگاه» ساخته رضا عطاران، «ترش و شیرین» و «زن بابا» ساخته سعید آقاخانی تنها برخی از آثار موفقی هستند که ایرج محمدی تهیه‌کنندگی آن‌ها را به عهده داشته است. ایرج محمدی امسال دو سریال «آرماندو» ساخته احسان عبدی‌‌پور و «دلدادگان» ساخته منوچهر هادی را به روی آنتن داشت که اولی پرمخاطب‌ترین سریال امسال شد و دومی ملودرامی پرطرفدار بود که عدم حضور بازیگر اصلی آن در زمان ضبط پایان دیگری را برایش رقم زد و حاشیه‌‌هایی آفرید.

ایرج محمدی طی گفت‌وگویی جامع با «صبا» از روال تهیه‌کنندگی‌‌اش گفت و فعالیت چندساله‌اش در عرصه تلویزیون را مورد واکاوی قرار داد.

در همین ابتدا بفرمایید که کلا تهیه‌کنندگی چه تعریفی دارد؟

تهیه‌کنندگی شغلی تخصصی است. تهیه‌کننده بیزینس من نیست. او باید بر اثر تصویری(خواه سینمایی یا تلویزیونی) و عناصر آن اشراف داشته باشد.

به‌طور واضح تهیه‌کننده باید بر چه عناصری اشراف داشته باشد؟

تهیه‌کننده باید با مقوله فیلمنامه‌نویسی آشنا باشد و عناصر درام را بشناسد. او همچنین باید نسبت به مقوله کارگردانی و شغل کارگردانی آشنا باشد؛ و البته تهیه‌کننده باید در عرصه‌‌های تخصصی دیگر نیز واجد اطلاعات لازم باشد؛ بخش‌هایی چون طراحی صحنه و لباس، تدوین و فیلمبرداری. تهیه‌کننده چرا باید با این مقولات آشنا باشد؟ به این دلیل که خروجی مورد نظر از استانداردهای لازم برخوردار باشد. تهیه‌کننده اگر صرفا مادرخرج باشد و از فیلمنامه شناختی نداشته باشد نمی‌تواند کارگردان را به‌درستی انتخاب کند تا طی تعامل با او عوامل حرفه‌ای را به‌درستی گرد هم آورد تا آن اثر هنری از کیفیت لازم برخوردار باشد.

در میان همه این مواردی که گفتید برای شما کدامیک از بقیه ارجح‌تر است؟

طی سال‌های فعالیتم با نویسندگان، کارگردان‌ها، بازیگران و فیلمبرداران مطرح همکاری کرده‌ام.تاکید من بر این است که حرف اول را فیلمنامه می‌زند. هر کارگردانی آرزو دارد که فیلمنامه‌ای خوب را کارگردانی کند و هر بازیگری آرزو دارد نقشی خوب در فیلمنامه‌ای خوب داشته باشد.همین‌طور یک فیلمبردار، صدابردار و طراح صحنه نیز آرزو دارند به فیلمنامه‌ای خوب و باکیفیت دست پیدا کنند تا به این ترتیب هنر خودشان را نشان دهند. طی این سی‌وچند سال تهیه‌کنندگی‌ام اگر آثارم توانسته‌اند از استانداردهای لازم برخوردار باشند و مورد استقبال مخاطبان قرار گیرند، آن‌جایی است که پای فیلمنامه ایستاده‌ام. هرچند گاه نویسندگان از دست من خسته می‌شوند اما دست همه آن‌ها را می‌بوسم، زیرا زمانی که فیلمنامه با گفتمان و تعامل نوشته می‌شود و اثر تولید می‌شودو به پخش می‌رسد خستگی از تن آن‌ها به‌ در می‌رود.

اصولا خودتان با نویسندگان چقدر تعامل دارید و روال همکاریتان با نویسندگاندر چه حد است و به چه صورت است؟

سریال‌هایی که تاکنون تولید کرده‌ام عمدتا به دو بخش تقسیم می‌شوند؛ در بخشی از آن‌ها طراحی ابتدایی قصه به مفهوم ایده‌پردازی با خودم بوده است. مانند سریال «دلدادگان» که پس از این مرحله از نویسندگان برای پرداخت طرح و موضوع اصلی کمک گرفته‌ام و آن‌ها بر روی طرح و ایده کار کرده‌اند. معمولا در این مرحله چندین و چند جلسه با نویسندگان گفت‌وگو می‌کنم و این جلسات گاهی تا نیمه‌‌های شب طول می‌کشد. پس از آن‌که سیناپس اثر به سرانجام رسید به سراغ نگارش و طراحی سیناپس‌‌های قسمت‌‌ها دیگر اثر می‌پردازیم و سپس نگارش فیلمنامه آغاز می‌شود. نویسندگانی که با من همکاری کرده‌اند شاهد و ناظرند که در تمامی این مراحل حضور داشته‌ام.

زمانی که میان شما و نویسندگان اختلاف نظر به وجود می‌آید چگونه با آن‌ها تعامل می‌کنید؟

بله، گاهی اختلاف سلیقه نیز وجود دارد. اما وقتی به این نقطه می‌رسیم سلیقه نویسنده را بر سلیقه خودم ارجح می‌دانم زیرا نویسندگی یک تخصص است و تخصص من تهیه‌کنندگی است؛ البته گاهی دست به قلم می‌برم و جسارت می‌کنم و چیزهایی می‌نویسم و یکی دو اثر نوشته‌ام که به مرحله تولید و ساخت رسیده‌اند. اما مهم این است که به سلیقه و نظر نویسنده احترام می‌گذارم و نظر او برایم اولی‌تر است. گاهی نویسندگان موضوعاتی را مطرح می‌کنند که شاید نتوان آن‌ها را مقابل دوربین برد که اصطلاحا به آن‌ها خطوط قرمز می‌گویند اما با این حال نویسندگان را آزاد می‌گذارم تا ذهنیت خود را بیان کنند و پس از آن‌که ذهنیت و خواسته آن‌ها بیان شد، اثر مکتوب را برای جلوی دوربین تصحیح و ویرایش می‌کنم.

منظور شما از خطوط قرمز چیست و برای شخص شما خطوط قرمز چه معنایی دارد؟

کلا خطوط قرمز برای من مسائلی هستند که مخاطب نسبت به آن‌ها مقابله نشان می‌دهد، زیرا ما برای مخاطب برنامه می‌سازیم. آنچه به‌عنوان خطوط قرمز در ذهن من است مواردی هستند که به‌طور کلی فرهنگ عامه جامعه و خانواده‌‌ها آن‌ها را نمی‌پسندند. مردم بی‌اخلاقی‌‌ها را دوست ندارند. با همه این‌ها چه در آثار ملودرام چه در آثار طنز، نقدهای مختلف اجتماعی و خانوادگی و جسارت در بیان نقد را لازم و ضروری می‌دانم و این اجازه را به نویسنده می‌دهم که به چنین مسائلی بپردازد و همیشه از آن‌ها می‌خواهم خودسانسوری نکنند تا بتوانند موضوع مورد نظر را به چالش بکشند. موضوع مهم دیگری که همیشه طی گفتمانم با نویسنده‌‌ها وجود دارد و برایم اهمیت بسیاری دارد این است که اثر بوی کهنگی ندهد و کلیشه نباشد.

کلیشه به چه معنا؟

کلیشه اگر خوب نبود کلیشه نمی‌شد و منظورم از کلیشه این نیست که آنرا به کلی کنار بگذاریم. بی‌شک همان کلیشه‌‌ها با پرداختنو و بدعت‌های لازم می‌توانند به باورهای مردم نزدیک شوند تا درنهایت فیلمنامه قابل قبولی خلق شود و خروجی آن رضایت مخاطب را جلب کند.

درباره خطوط قرمز تلویزیون نیز کمی توضیح دهید و چگونه با این موارد کنار می‌آیید؟

از طرف تلویزیون هیچ خط قرمزی اعلام نشده و بخشنامه‌ای در این‌باره وجود ندارد. یادم هست در زمان تولید سریال «نرگس» که اولین ملوردارم هرشبی بود و جزو پرمخاطب‌ترین سریال‌ها به حساب می‌آید، پنج شش قسمت اول را برای بازبینی ابتدایی به تلویزیون فرستادیم و به ما گفتند این اثر غیرقابل پخش است! تا این‌که کار به دست مدیران ارشد سازمان رسید و آن‌ها چند قست اثر را دیدند که باهم درباره آن‌ها گفت‌وگوی کاملی داشتیم. با این‌که فیلمنامه «نرگس» توسط مسئولان ذی‌ربط خوانده شده بود و تصویب شده بود و در طول تولید نیز ناظر کیفی داشتیم اما این اتفاقات افتاد. لذا فکر می‌کنم اجرای اثر از هر موضوعی مهم‌تر است. در آن زمان که دکتر میرباقری معاونت سیما را به عهده داشتند، من و آقای مهران مهام که در آن زمان همکار من بود با آقای سیروس مقدم کارگردان اثر و مسعود بهبهانی‌نیا نویسنده فیلمنامه، جلسات مبسوطی داشتیم و درباره اثر بسیار گفت‌وگو کردیم و در پایان پس از نتیجه‌گیری یادم هست آقای میرباقری گفتند تابستان داغی را خواهیم داشت! درنهایت با درایت‌‌های لازم، سریال «نرگس» پس از بازی‌‌های جام جهانی به پخش رسید و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. می‌خواهم بگویم آن‌هایی که با سیاست‌گذاری‌‌های تلویزیون آشنا نیستند و با این رسانه همکاری نکرده‌اند فکر می‌کنند که خطوط قرمز وجود دارد در صورتی که این‌گونه نیست و هرچه هست بی‌اخلاق‌‌هایی است که نمونه آن‌ها را در سینما می‌بینیم و مخاطبان نیز نسبت به این مسئله ناراضی‌اند. طبیعتا نمی‌توانیم در تلویزیون بی‌اخلاقی‌‌ها را به تصویر بکشیم زیرا تنها رسانه فراگیر کشور صداوسیماست. در زمان پخش یک سریال معمولا همه اعضای خانواده اعم از خردسالان و پسران و دختران جوان به دیدن آن می‌نشینند پس نباید آن سریال به مسائلی بپردازد که بی‌اخلاقی محسوب می‌شوند.

بله، درست می‌فرمایید.

بگذارید دراین‌باره خاطره‌ای بگویم. در بخشی از سریال «نرگس» به موضوع سقط جنین و تقبیح آن پرداختیم که آقای سیروس مقدم آن را به زیبایی خلق کردند. پس از آن‌که مسئولان این بخش‌ها را دیدند گفتند پخش این سکانس‌‌ها امکان‌پذیر نیست و کار به آن‌جا رسید که ریاست وقت سازمان آقای ضرغامی اثر را بازبینی کردند و نکته‌ای را متذکر شدند که به ذهن ما نرسیده بود و آن این بود که چون بچه‌‌ها هم مخاطب سریال هستند باید اثر را به گونه‌ای پخش کنید که موضوع سقط جنین برای آن‌ها وحشتناک نباشد. دیدیم که حرف ایشان منطقی است هرچند بچه‌‌ها نباید سریال بزرگسال‌ها را ببینند اما کودکان نیز گاهی در کنار پدر و مادرشان به دیدن سریال‌ها می‌نشینند. درنهایت اثر را طوری تدوین کردیم که آن وحشت و خوف موجود، در سکانس مورد نظر وجود نداشته باشد.

معنای این روال سانسور نیست؟

خیر. معنای این روند احترام به مخاطبان است. در تلویزیون به‌یکباره مثلا چهل میلیون نفر اثر را می‌بینند. تلویزیون از این لحاظ با سینما متفاوت است. مخاطب سینما اثر مورد نظرش را انتخاب می‌کند و بعد به دیدن آن می‌نشیند. اما تلویزیون این‌گونه نیست و ما باید این موضوع را همواره مد نظر قرار دهیم. لذا مخاطب‌شناسی یکی از الزامات فعالیت در تلویزیون است و تهیه‌کننده باید به این قضیه اهمیت دهد. یادم هست در یکی از سریال‌هایم که نامش را نمی‌گویم و نمی‌دانم در دوران کدام مدیریت به روی آنتن رفت، پس از چند قسمت گفتند جلوی پخش سریال را بگیرید. من به‌عنوانتهیه‌کننده به مرکز مربوطه رفتم و اتفاقا طی گفت‌وگوهایی که داشتیم گفتند چرا این مسئله پیش آمده و من نیز در جواب گفتم این مسئله خط قرمز به حساب نمی‌آید که پس از آن جلسه، پخش آن سریال ادامه پیدا کرد. می‌خواهم بگویم تهیه‌کننده علاوه بر اشراف به تمام ارکان تولید اثر باید جسارت داشته باشد و طی این جسارت‌هاست که می‌توان اثری پرمخاطب ساخت.

شما در اغلب آثارتان گویش‌‌های مختلف را مد نظر قرار داده‌اید و این در حالی است که پرداختن به قومیت‌‌های مختلف ازجمله مواردی است که همواره حساسیت‌برانگیز است.

بله، ما کشوری هستیم با قوم‌‌ها و لهجه‌‌ها و گویش‌‌ها و زبان‌‌های مختلف؛ و اگر قرار باشد قوم و نژادی را به تمسخر بگیریم از خط قرمزها عبور کرده‌ایم. اما در این زمینه آثار موفقی داریم به‌عنوان مثال سریال «پایتخت» ساخته سیروس مقدم به‌درستی از لهجه و زبان اهالی مازندران استفاده کرده و نمونه دیگر، سریال «روزی روزگاری» ساخته آقای احمدجو است که در پرداختن به قوم‌ها و گویش‌‌ها به‌درستی عمل کرده است.

تهیه‌کننده چقدر باید تجربه‌گرا باشد تا با ایجاد ساختار و محتوای جدید اثری متفاوت را تولید کند؟

همان‌طور که گفتم باید به نویسندگان، کارگردان‌‌ها و دیگر عوامل یک پروژه فرصت داده شود تا در ایده‌پردازی و پرداخت موضوع و ایجاد فرم و ساختار جدید جسارت به خرج دهند. معمولا در اغلب سریال‌ها نوع روایت به گونه‌ای است که قصه یا به زمان گذشته می‌رود یا به زمان حال می‌پردازد. حال اگر بخواهیم هردوی این موارد را داشته باشیم باید به‌صورت «فلاش‌بک» به قصه بپردازیم. در سریال «دلدادگان» ما فرم جدیدی ایجاد کردیم. من به اتفاق نویسندگان به این نتیجه رسیدیم که برای روایت قصه به سراغ «فلاش‌بک» نرویم؛ به همین خاطر طی پانزده قسمت به گذشته شخصیت‌‌ها پرداختیم که همین روال باعث شد آدم‌های قصه متفاوت باشند به‌طور مثال خانم پانته‌آ بهرام نقش زمان حال خانم لیندا کیانی رابازی کرد، یا بازیگر زمان حال نقش مرضیه که خانم سمیرا حسن‌‌پور ایفاگرش بود، خانم مهین‌ترابی بود. یا آقای مسعود رایگان ایفاگر نقشی بود که گذشته آن را آرش مجیدی بازی می‌کرد. طی این روال برخی از همکاران و مسئولان نظرشان این بود که این فرم جدید نتیجه نخواهد داد. البته من نیز در این‌باره دچار شک و تردید بودم و می‌گفتم شاید مخاطب این فرم را نپذیرد و بابت این موضوع حدود دو هفته با آقای کایدان و محمدنژادیان بحث و چالش داشتیم. با این‌که قانع شده بودم که این اتفاق باید رخ دهد اما با این حال بحث را به چالش می‌کشیدیم و زوایای مختلف را بررسی می‌کردیم تا به خطا نرویم و با گفتمانی که میان ما وجود داشت تلاش داشتیم که این درصد خطا را کم کنیم.

واقعیت این است که شما تهیه‌کننده جسوری هستید.

نظر لطف شماست. یادم هست در زمان تولید سریال «نرگس» پس از اتفاق ناگواری که برای خانم پوپک گلدره افتاد و منجر به فوت ایشان شد مدیران وقت نظرشان این بود که سریال از نو ساخته شود. اما من و آقای مهام به اتفاق سیروس مقدم به این نتیجه رسیدیم که اثر هنری پوپک گلدره را از بین نبریم به همین خاطر ادامه نقش را به کس دیگری واگذار کردیم زیرا نظرمان این بود که مخاطب ما باهوش است و می‌داند که یک بازیگر نیز انسان است و ممکن است درگیر اتفاقاتی شود.

انتخاب بازیگری که به جای خانم گلدره ایفای نقش کند برایتان سخت نبود؟

سخت بود زیرا خیلی از بازیگران نمی‌پذیرفتند که جای محروم گلدره بازی کنند. در همان زمان خانم ستاره اسکندری با جسارت این نقش را پذیرفت؛ هرچند کمی دلهره داشت که چه خواهد شد و آیا مخاطب او را می‌پذیرد یا خیر!

شما در کارنامه هنریتان همه نوع اثری دارید از طنز و فانتزی گرفته تا ملودرام‌‌های اجتماعی و خانوادگی. به این ترتیب می‌توان گفت ژانر و گونه اثر برایتان اهمیتی ندارد. در نوع انتخاب آثار آنچه که برایتان از ژانر مهم‌تر است چیست؟

دلم نمی‌خواهد از خودم تعریف کنم. اما موتور ذهنی من هیچ‌گاه خاموش نمی‌شود. زمانی که از کار فارغ می‌شوم به خانه می‌روم تازه موتور ذهنی‌ام روشن می‌شود. کنجکاوی می‌کنم و مطالعه می‌کنم و فکر می‌کنم مطالعه خیلی در نوع انتخاب‌هایم موثر است. خواندن کتاب‌‌ها و مقالات مختلف همیشه برایم اهمیت دارد. رمان می‌خوانم و به کتاب‌های فلسفی علاقه‌مندم و آثار تاریخی را مطالعه می‌کنم.

چقدر فیلم‌ها و سریال‌های خارجی روز دنیا را دنبال می‌کنید؟

یکی از شاخصه‌‌های خوب یا بدم این است که کمتر سریال‌های خارجی می‌بینم. سعی می‌کنم آنچه به ذهنم می‌رسد نوعی خلاقیت باشد که از مطالعه و گفتمان با دوستان به دست می‌آورم. همه ژانرها برایم جذاب هستند. به‌طور مثال خیلی دوست دارم آثار پلیسی تولید کنم اما در ژانر پلیسی موفق نبودم. با این‌که یکی دوبار به سمت این ژانر رفتم اما موفق نبودم. در ژانر وحشت نیز دو سه کار تولید کردم اما هنوز نتوانسته‌ام آن‌گونه که باید در این عرصه موفق باشم و اثری مقبول را تولید کنم. اما در این میان موضوع مهمی وجود دارد و آن این است که نظر و خواسته مخاطبان نیز مهم است. بحث، بحث عرضه و تقاضاست. مخاطب تلویزیون عام است و شاید من بیشتر نظر این دسته از مخاطبان را مد نظر قرار داده‌ام. به هرحال تلویزیون می‌تواند دو ژانر را به‌خوبی پوشش دهد. یکی ژانر ملودرام و دیگری ژانر طنز. بنابراین تلاشم این بوده که در تولید این دو ژانر فعالیت کنم. در بخش فانتزی «قصه‌‌های زی‌زی‌گولو» ساخته مرضیه برومند را کار کرده‌ام. با آقای مسعود شاه‌محمدی در بخش تولید آثار فانتزی همکاری کرده‌ام و در بخش تولید آثار طنز رئالیستی با آقای عطاران، سعید آقاخانی، برزو نیک‌نژاد و حامد محمدی و برخی دیگر همکاری کرده‌ام. در بخش تولید آثار ملودرام نیز آثار متعددی تولید کرده‌ام. در این ژانر اثری دارم با عنوان «خانه پدری» که فریدون حسن‌‌پور کارگردانش بوده است. حال که از این سریال نام بردم بگذارید درباره آن خاطره‌ای برایتان بگویم.

چقدر عالی. بفرمایید.

در زمان تولید «خانه پدری»، در یکی از روزها که قرار بود زنده‌یاد مهدی فتحی مقابل دوربین برود خیلی منتظر ایشان شدیم و درنهایت به لوکیشن نیامدند. دستیار کارگردان را فرستادیم که از او خبر بگیرد و ایشان پیگیری کردند و فهمیدند که زنده‌یاد فتحی سکته کرده است که بعدش اورژانس آمد و مراحل درمانی ایشان طی شد تا این‌که حالشان بهتر شد. کسی که سکته مغزی می‌کند باید یکی دو ماهی استراحت کند تا به روال عادی برگردد اما مهدی فتحی برای این‌که پروژه نخوابد گفت درلوکیشن برایم مکانی جهت استراحت آماده کنید تا به آن‌جا بیایم و ادامه نقشم را بازی کنم. این موضوع برایم عجیب بود زیرا مهدی فتحی بازیگر بزرگی بود که نقش عمروعاص را در سریال «امام علی(ع)» ساخته داوود میرباقری بازی کرد. یادم هست در میزگرد سریال «امام علی(ع)» مهدی فتحی گفت فقط من می‌توانستم در ایران این نقش را بازی کنم که راست می‌گفت. مهدی فتحی با آن حال حدود دوهفته‌ای با ما بود و عوامل به او رسیدگی می‌کردند و نقشش را به‌خوبی بازی کرد.

بگذارید کمی جلوتربیاییم. شما پیش از سریال «دلدادگان» به کارگردانی منوچهر هادی، کمدی «آرماندو» را به روی آنتن داشتید که احسان عبدی‌‌پور کارگردانش بود و نسبت به دیگر سریال‌های طنزتان فضا و حال و هوای متفاوتی داشت. کمی درباره چگونگی تولید این سریال توضیح دهید.

پیش از سال۱۳۹۵، فکر می‌کنم در سال۱۳۹۴ بود که آقای عباس نعمتی ایده و طرحی را با من مطرح کرد که زیبا بود. شخصی هنرور یا همان سیاهی‌لشکر برای رسیدن به عشق خودش که همان بازیگری است به چند چهره متفاوت تبدیل می‌شد. او شخصی بود که به ابزار گریم دسترسی داشت. این موضوع اولیه سریال بود که آن را دوست داشتم. زمان گذشت و این ایده به بار ننشست تا این‌که به سال۱۳۹۵ رسیدیم و تلویزیون از من اثری برای پخش در ایام عید می‌خواست. به این ترتیب فیلمنامه نوشته شد. البته من همان فیلمنامه ابتدایی را دوست داشتم. آن اثر، طنزی رئالیستی بود.

چه شد که احسان عبدی‌‌پور را به‌عنوان کارگردان انتخاب کردید؟ زیرا قطعا می‌توانستید از کارگردان‌‌هایی استفاده کنید که به‌نوعی امتحان خودشان را در زمینه سریال‌سازی پس داده‌اند.

پس از نگارش و بازنویسی لازم بود که شخصی آن را کارگردانی کند. دورادور با احسان عبدی‌‌پور آشنا بودم و ایشان را به‌لحاظ دیدن آثار سینمایی‌شان می‌شناختم. ایشان به دفترم آمدند و دیدم که جوانی پرانرژی و اکتیو هستند و شخصیتی خوش‌رو و خوش‌مشرب دارند و در عین حال ساده‌اند و مانند خودم شهرستانی هستند. به نظرم در کلام و بیان عبدی‌‌پور طنازی ویژه‌ای وجود دارد و صداقت او را می‌توان در آثارش دید. در آن زمان خیلی‌‌ها به من می‌گفتند ایشان نگاهش نگاهی رئالیستی نیست و بهتر است در تولید اثری طنز با ایشان همکاری نکنید که من جسارت به خرج دادم و او را به‌عنوان کارگردان انتخاب کردم.

در زمان پخش مخاطبان چقدر از این اثر استقبال کردند؟

طبق آماری که تلویزیون و مسئولان ارائه داده‌اند سریال «آرماندو» تا این لحظه یکی از پرمخاطب‌ترین سریال‌های امسال شبکه یک است و امیدوارم سریال بعدی بینندگان بیشتری داشته باشد.

در کل نظرتان نسبت به سریال «آرماندو» چیست؟

در زمان تولید تضادی وجود داشت و آن این بود که دنیای قصه و فیلمنامه، رئالیستی بود که در حین تولید تبدیل به دنیایی شد بین رئالیسم و فانتزی، که من نام آن را «رئالیست جادویی» گذاشتم.در کل فیلمنامه را نسبت به کل اثر بیشتر می‌پسندیدم و خیلی دوست داشتم که برای پرداختن به چالش فیلمنامه زمان بیشتری صرف شود و فاصله نگارش فیلمنامه تا تولید طولانی‌تر شود.

در زمان تولید نگاه و نظر احسان عبدی‌‌پور چقدر با شما همسو بود و چه چالش‌‌هایی را پشت سر گذاشتید؟

برخی از کارگردان‌‌ها به‌اصطلاح مولف هستند. یعنی اشخاصی که خودشان می‌نویسند و کمتر می‌توانند یا شاید نتوانند فیلمنامه شخص دیگری را به اجرا درآورند. با همه احترامی که برای آقای احسان عبدی‌‌پور قائلم احساس می‌کنم بهتر است که احسان عزیز آثاری را کارگردانی کند که فیلمنامه آن‌ها را خودش نوشته است، تا به این ترتیب لطمه‌‌ها و مشکلات احتمالی میان نویسنده و کارگردان وجود نداشته باشد و در این میان توازنی برقرار شود.

می‌توان گفت سریال «آرماندو» تکمیل‌کننده نگاه شما به آثار طنز است و به‌لحاظ فرم و ساختار نسبت به دیگر آثار طنزتان یک سرو گردن بالاتر است. کاش «آرماندو» تعداد قسمت‌‌های بیشتری داشت زیرا پتانسیل فیلمنامه اثر این اتفاق را می‌طلبید.

من نیز دوست داشتم تعداد قسمت‌‌ها بالا برود. اما «آرماندو» از ابتدا برای شبکه سه ساخته شده بود و اگر از این شبکه به روی آنتن می‌رفت مخاطبان بیشتری را جذب می‌کرد. نه این‌که شبکه یک بد باشد اما جنس سریال «آرماندو» به گونه‌ای بود که پخش آن از شبکه سه می‌توانست تاثیرگذارتر باشد. به هرحال مصلحت سازمان این بود که «آرماندو» از شبکه یک پخش شود و ساعت ده‌ونیم شب به بعد به روی آنتن برود. اما آن سریال مفرح باید زودتر از این ساعت پخش می‌شد.

کمی درباره نحوه تولید سریال «دلدادگان» و حاشیه‌‌های پیش آمده و درنهایت تغییر ناخواسته پایان این اثر پرمخاطب توضیح دهید.

خیلی دلم نمی‌خواهد درباره حاشیه‌‌های این سریال صحبت کنم.

پس درباره سختی‌‌ها و جزییات تولید «دلدادگان» توضیح دهید.

باید از عوامل تولید سریال «دلدادگان» خیلی سپاسگزار باشم. از کوچک‌ترین فرد که کارهای خدماتی انجام می‌دهد تا عضو ارشد گروه که کارگردان است. در زمان تولید سریال با بحران مالی مواجه بودیم و در پرداخت دستمزدها با مشکلاتی مواجه شدیم اما عوامل و بازیگران همیاری و همکاری کردند و دلسوزیکردند. در گفت‌وگوی مطبوعاتی نیز گفتم که خیلی از عوامل در حق من و مخاطبان لطف داشتند و با تعامل پیش رفتیم.

که درنهایت عدم حضور یکی از بازیگران اصلی یعنی خانم پانته‌آ بهرام پایان سریال را تغییر داد.

به‌هرحال اتفاقی افتاد و ما با واکنش متفاوتی روبه‌رو شدیم و فکر می‌کنم هم من و هم خانم پانته‌آ بهرام و همچنین باقی عوامل از این اتفاق متأسف هستند و امیدوارم در تلویزیون و پروژه‌‌های مختلف چنین اتفاقاتی رخ ندهد و سریال‌ها با بحران‌‌های این‌چنینی مواجه نشوند. با وجود همه حاشیه‌‌ها و اتفاقات، حس خوبی به سریال «دلدادگان» دارم؛ زیرا توانستیم شصت شب در خدمت مردم باشیم و طی آن شب‌ها مخاطب با «دلدادگان» دلدادگی کرد.

اگر ممکن است درباره پایان نامتعارف سریال «دلدادگان» کمی توضیح دهید.

بگذارید مطلبی را برایتان روشن کنم. پایان‌بندی سریال‌ها و حتی فیلم‌های سینمایی کار دشواری است و زمانی که اثر مورد استقبال مخاطبان قرار می‌گیرد به همان میزان پایان‌بندی دشوارتر می‌شود زیرا مخاطبان نظرهای متفاوتی درباره پایان‌بندی دارند. یادم هست در زمان پخش سریال «دلنوازان» بحث‌‌های مختلفی درباره پایان‌بندی آن وجود داشت و در سریال «ترانه مادری» نیز چنین بحث‌‌هایی وجود داشت. سریال «نرگس» نیز با چنین نظرهایی درباره پایان‌بندی مواجه بود. اما واقعیت این است من و بقیه عوامل بابت تولید «دلدادگان» خوشحالیم حتی خانم پانته‌آ بهرام نیز در یکی از گفت‌وگوهایشان نسبت به تولید «دلدادگان» اظهار خوشحالی کرده بود.

بله، درست است. نوع پایان‌بندی سریال «دلدادگان» از ارزش‌‌های آن کم نکرده است.

پیروزی سریال «دلدادگان» خیلی خیلی بیش از حواشی آن ارزش دارد و به‌دنبال حاشیه گشتن و حواشی ساختن دردی از دردهای ما را دوا نمی‌کند. اگر دردی داریم باید نزد درمانگربرویم و آن را مداوا کنیم.

با همه این‌ها سریال «دلدادگان» پخش نامنظمی داشت و به نظرم سازمان صداوسیما باید در بستن کنداکتور برنامه‌‌ها توجه بیشتری به خرج دهد.

شبکه سوم سیما همیشه با این مشکل مواجه بوده است زیرا تولید برنامه‌‌ها بالاست و این موضوع باعث می‌شود که بستن کنداکتور کار بسیار سختی باشد. گاه پیش می‌آید که به زمان پیک ورزش و مسابقات و مناسبات ورزشی برمی‌خوریم. درباره «دلدادگان» نیز این اتفاق افتاد و در پخش قسمت‌های اول با مشکلاتی مواجه شدیم اما آقای فروغی ریاست شبکه سوم سیما به این مسئله رسیدگی کردند و بازپخش‌‌ها را منظم کردند و بازپخش‌‌های منظم سریال باعث شد که مخاطبان بتوانند آن را دنبال کنند. به هرحال از تمام عوامل سریال «دلدادگان» تشکر ویژه دارم. آقای مسعود رایگان و خانم مهین‌ترابی به‌شدت ما را همراهی کردند. در زمان تولید فصل گذشته سختی‌‌های بسیاری کشیدیم. در دمای چهل-پنجاه درجه شهرک سینمایی دشواری‌‌های بسیاری را تحمل کردیم. در بیابان‌های ورامین نیز همه این سختی‌‌ها وجود داشت. به هرحال سریال «دلدادگان» از آن دسته آثاری است که خاطرات خوشم خیلی بیش از خاطرات بد آن است.

و سخن آخر؟

سریال «دلدادگان» یکی از پربازدید‌ترین سریال‌های تلویزیون طی امسال و سال گذشته است. بر همین مبنا فکر می‌کنم می‌توان بخش خصوصی رابه‌گونه‌ای وارد تلویزیون کرد. به نظرم نباید در تلویزیون میان بخش خصوصی و دولتی فاصه وجود داشته باشد تا به این ترتیب چالش‌‌های مالی کمتر شوند و توانایی تلویزیون در تولید آثار بهتر بالا برود و اگر این اتفاق بیفتد خیلی از عوامل و بازیگران حرفه‌ای جذب تلویزیون خواهند شد.


منبع: خبرگزاری صبا/وحید خانه‌ساز