تبیان، دستیار زندگی

معرکه متفاوت یک شهید

یادم است پشت بلندگو می‌گفت: «رزمندگان اسلام از جبهه‌ها بگریزید عملیاتی در پیشه. مواظب باشید نفتی نشین.» مقرشهید تابش را در جنگل‌های بلوط بین بانه وسردشت روی سرش گذاشته بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جعفر طهماسبی از تخریب‌چیان لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) درباره معرکه گیری یکی از همرزمانش در جبهه رویات می‌کند: ‌در چندین عملیات که همراه رسول فیروزبخت رفتم، همیشه اعلام آمادگی‌اش برای عملیات با یک مقدمه خاص آغاز می‌شد. یادم است یک روز پیش از اجرای عملیات «کربلای۵» هرچه لباس درون ساکش داشت بین بچه‌ها تقسیم کرد که یک پیراهن چهارخانه هم به من رسید. کتانی‌هایش را به ناصراسماعیل یزدی داد. از بذل و بخشش وسایل‌اش که فارغ شد شروع کرد به داد و فریاد با صدای بلند و کف دست‌هایش را به هم می‌زد و می‌گفت:«شفاعت. شفاعت. هرکسی شفاعت می‌خواد بیاد جلو...» همه را دور خودش جمع می‌کرد و اسباب شادمانی را برای بچه‌ها فراهم می‌کرد و حرف‌های جدیش را با شوخی بیان می‌کرد.
وقتی قرار شد با رسول برای عملیات «نصر۴» برویم به گردان‌هایی که باید به آن‌ها مأمور می‌شدیم  تا معبر بزنیم، معرکه رسول شروع شد. دیدم صدای رسول می‌آید و دارد با لب و زبانش «مارش» عملیات می‌زند. یادم است پشت بلندگو می‌گفت: «رزمندگان اسلام از جبهه‌ها بگریزید عملیاتی در پیشه. مواظب باشید نفتی نشین.» مقرشهید تابش را در جنگل‌های بلوط بین بانه و سردشت روی سرش گذاشته بود. همه که توجه‌شان جلب شد شروع کرد سخنرانی کردن. و آخرش به شوخی می‌گفت: «برادرها! کسی شفاعت نمی‌خواد. شفاعت. شفاعت.» در این عکس معلوم است که من و شهید زعفری هم به کمکش آمدیم و شهید زعفری صدا می‌زد: «بدو ...بدو ...ششششفاعت.  ارررزونش کردیم.» شهید زعفری زبانش می‌گرفت و قبل از اعزام بچه‌ها به گردان‌ها حاج رسول همه را شارژ کرد.


رزمندگان جبهه
سردشت؛ تابستان ۶۶ از سمت راست شهید حاج رسول فیروزبخت، جعفر طهماسبی،شهید زعفری،مجتبی قاسمی،سیدحمید موسوی‌زاده

رسول در عملیات «کربلای ۵» جزو غواص‌هایی بود که به «دژ شلمچه» زدند. در این عملیات مجروح شد و تیر به سرش خورد و در عملیات «نصر۴» هم تیر به پای راستش اصابت کرد و تا شهادتش پایش را روی زمین می‌کشید. اما شب قبل از شهادتش من همراهش نبودم. همرزمانمان روایت کرده‌اند که  این بارهم وسایل ساکش را بین بچه‌ها تقسیم کرد و برای آخرین بار، معرکه شفاعت گرفت.

خوش به حال رزمندگانی که شب شهادت و روز شهادت رسول از او قول شفاعت گرفتند و یقین بدانند که رسول به قولش عمل می‌کند. از دوستانی که شب آخر همراهش بودند شنیدم که رسول گفت:«دوست دارم موقع شهادتم یک جوری شهید بشوم که یک لحظه‌ای را زنده باشم و با زبان بریده بتوانم بگویم یا زهراء(سلام الله علیها).»

منبع: ایسنا