قطّام، زنى بسيار زيباروى بود؛ و عبدالرّحمن نيز از قبل مذاكراتى با او براى خواستگارى كرده بود، پس شيفته جمال او گرديد و نسبت به آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پيشنهاد ازدواج به قطّام داد.
خیاط هایی كه در كار خود دقت كافى نداشته باشند؛ و به امانات و پارچههاى مردم خيانت كنند، روز قيامت در حالى محشور مىشوند كه نوعى از همان پارچههایى را كه دوخته و در آن خيانت كردهاند، خواهند پوشيد و مورد عذاب و عقاب
و بدان كه هر كس ما را در گفتار و عمل دوست بدارد، روز قيامت با ما اهل بيت عصمت و طهارت (عليهمالسلام) محشور خواهد شد، چه اين كه در روز قيامت، خداوند هر كسى را با دوست مورد علاقهاش محشور مىنمايد.
امام على(عليهالسلام) به عنوان پاسخ، كف دست خود را جلوى عمر باز كرد و فرمود: انگشتان دست من چند عدد است ؟
عمر پاسخ داد: پنج عدد مىباشد.
امام فرمود: چرا در پاسخ عجله كردى و بدون آن كه بينديشى جواب مرا فورى دادى؟
: از حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: حوايج و خواستههاى انسان به عنوان امانت خداوندى است، كه بايد در درون او مخفى بماند؛ و براى كسى غير از خداى سبحان بازگو نكند.
و آنگاه پس از اين سخنان، دو مرتبه امام حسن مجتبى(عليهالسلام) را مورد خطاب قرار داد؛ و فرمود: و تو اى حسن! ولىّ امر مسلمين بعد از من مىباشى، و نيز ولىّ خون من خواهى بود.
ای مالک خود را از رعيت خويش پنهان مكن كه پنهان شدن واليان از رعيت نمونهاى است از تنگخوئى و كم اطلاعى در كارها، و نهان شدن از رعيت، واليان را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است باز دارد، پس كار بزرگ نزد آنان خرد به شمار آيد، و كار
ای مالک بخشى از وقت خود را خاص كسانى كن كه به تو نياز دارند. خود را براى كار آنان فارغ دار و در مجلسى عمومى بنشين كه آن تواضعى است تو را برابر خدايى كه تو را آفريده.
ماموری راستگو و وفاپيشه بر ايشان بگمار كه مراقبت نهانى تو در كارهاشان، وادار كننده آنهاست به رعايت امانت، و مهربانى است بر رعيت، و خود را از كاركنانت واپاى!
بدترين وزيران تو، كسى است كه پيش از تو وزير بدكاران بوده و آن كه در گناهان آنان شركت نموده. پس مبادا چنين كسان محرم تو باشند كه آنان ياوران گناهكارانند، و ستمكاران را كمك كار،
به خشمى كه توانى، خود را از آن برهانى مشتاب، و مگو مرا فرمودهاند و من مىفرمايم، و اطاعت امر را مىپايم. چه اين كار دل را سياه كند و دين را پژمرده و تباه و موجب زوال نعمت است و نزديكى بلا و آفت،
پسركم! فراوان به ياد مردن باش و ياد آنچه با آن برمىآيى و آنچه پس از مردن روى بدان نمايى، تا چون بر تو درآيد ساز خويش را آراسته باشى و كمر خود را بسته، و ناگهان نيايد و تو را مغلوب نمايد. مبادا فريفته شوى كه بينى دنياداران به دنيا دل