امیرخانی: من نه بلدم داستان کوتاه بنویسم و نه بعد از نوشتن میتوانم آن را بخوانم
شجاعی در نشست «کوتاه با داستان» گفت: باید بگویم با این که انقلاب ما فرهنگی است، تقریبا میتوان گفت که کمترین عنایت و توجه به مدیریتهای بخش فرهنگی در طول این سالها شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1397/08/07 ساعت 10:14
«کوتاه با داستان»، طرح جدیدی است که به همت فرهنگسرای اندیشه و انتشارات نیستان و با میزبانی سید مهدی شجاعی برگزار میشود. در این مجموعه جلسات که هدف از برگزاری آن ترویج داستان کوتاه است، نویسندگان نامآشنای کشور، داستانهای کوتاه خود را برای علاقهمندان میخوانند و تجربیات خود را در این زمینه با دیگران به اشتراک میگذارند.
چهارمین جلسه از این نشست با حضور رضا امیرخانی، سیروس همتی، علی فامیان و به میزبانی سید مهدی شجاعی عصر دیروز در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
سید مهدی شجاعی در ابتدای این نشست، گفت: برخلاف روال جلسات گذشته، آقای آشتیانی که همیشه به عنوان مجری این برنامه حضور داشتند، حضور ندارند. متاسفانه باید بگویم که ایشان ساعتی پیش در غم از دست دادن پدر خود سوگوار شدند و به همین جهت، این برنامه را با اجرای آقای درستکار خواهیم داشت. البته همه ما میدانیم که مجریگری یکی از وجوه درخشان آقای درستکار در کنار دیگر فضائل ایشان است. از ایشان تشکر میکنم و تریبون برنامه را به دست ایشان میسپارم.
اولین نویسندهای که برای خواندن داستان کوتاه خود به روی صحنه دعوت شد، رضا امیرخانی بود. در ابتدا کلیپی که به معرفی این نویسنده خوشنام و برجسته کشور میپرداخت پخش شد و سپس او همراه با تشویق حاضران به روی صحنه آمد.
* شجاعی: «رضا امیرخانی» از صاحبقلمان و صاحب سبکهای ادبیات داستانی است
سید مهدی شجاعی در واکنش به حضور او در این جلسه از کوتاه با داستان گفت: واقعا نمیتوانم جلوی خود را نگه دارم و نگویم که تا چه اندازه از حضور آقای امیرخانی در این جلسه خوشحال هستم. باید بگویم که ایشان از صاحبقلمان و صاحب سبکهای ادبیات داستانی هستند و از همان جلسه اول، چشم انتظار حضور ایشان بودیم. به ایشان خیر مقدم میگویم.
* امیرخانی: من نه بلدم داستان کوتاه بنویسم و نه بعد از نوشتن آن میتوانم آن را بخوانم
در ادامه، رضا امیرخانی صحبت کرد و در سخنانی کوتاه گفت: واقعیت این است که حضور من در این جلسه، هیچ ویژگی مثبتی در برابر استاد شجاعی ندارد چرا که من نه بلدم داستان کوتاه بنویسم و نه مهمتر از آن این که بعد از نوشتن آن میتوانم آن را بخوانم. در این جلسه میخواهم قطعهای را که متناسب با این ایام است را بخوانم. امیدوارم که مورد قبول واقع شود.
او پس از خواندن داستان کوتاه خود، پاسخگویی سوالات تعدادی از حاضران شد. امیرخانی در پاسخ به سوالی پیرامون رسمالخط نوشتاری در کتاب گفت: همیشه سعی میکنم که رسمالخط را رعایت کنم چرا که زبان فارسی را در معرض خطر میبینم. البته شاید چنین چیزی امروز دیده نشود اما شاید اگر کمی به عقب برگردیم و تاریخ 150 سال پیش را ببینیم، متوجه میشویم که زبان اداری و رسمی مردم، زبان فارسی بوده است حتی در عثمانی نیز بعضا از زبان فارسی استفاده میشده است. اکنون، متاسفانه همه این گویشها را از دست دادیم و از این منظر، زبان فارسی در خطر است چرا که مثلا امروز میتوانست صاحب یک میلیارد نفر آدم باشد که به این زبان صحبت میکنند اما اکنون فقط ما هستیم و برادران و خواهران افغانستانی و تاجیکی که البته تاجیکستانیها نیز رسمالخط متفاوتی دارند. بنابراین زبان فارسی در خطر است. در طرف مقابل باید به این سوال پاسخ بدهم که زبان فارسی چگونه میتواند به روز بودن خود را حفظ کند؟ یک زمان هست که تمدن، با انواع واسطهها گسترش پیدا میکند؛ مثلا یک تاجر فارس به جاهای مختلف دنیا میرود و زبان خود را در آنجا پخش میکند. ما در یک دوره قدرتمند هستیم و این کار را انجام میدهیم اما در دورهای که قدرتمند نیستیم، باید به مسائل دیگری توجه کنیم. برای مثال، ورود لغات جدید به زبان فارسی و ساخت لغات جدید مشکلساز است و از این منظر لغات جدید به سختی وارد زبان فارسی میشوند و ساخت ترکیبات نیز از آن بسیار سخت میشود. تمام این توضیحات را دادم تا بگویم که ساخت لغت در زبان فارسی سخت انجام میشود.
وی گفت: بنابراین، اگر من به لغاتی مانند کنجکاو دقت کردم به این دلیل است که شاید بنهای آن بعدا در جایی به درد من بخورد. این موضوعی است که من در جدانویسی به آن دقت میکنم. علاوه بر این، یک سری از نرمافزارها به ما کمک میکند که به درستی بتوانیم لغات را جدا یا سر هم بنویسیم. این کار یک طرح آزمایشی و پایلوت برای من بود که رسمالخطی را امتحان کنم و البته فکر میکنم که قابل خواندن بود و کسی آنچنان مشکل نداشت.
این نویسنده راجع به شیوه تعلیم و تعلم خود گفت: خاطرم هست اولین مجموعه داستانی که نوشته بودم را میخواستم در جایی منتشر کنم. آقای شجاعی در آن زمان مجله نیستان را داشتند که در زمان خود به شدت تاثیرگذار بود. مهمترین مطلب آن مجله این بود که نگاههایمان باید متفاوت باشد و البته ما هم تلاش میکردیم که این نگاه یکتا در داستانهایمان جاری باشد. من کار آموختنی خود را در برابر آقای شجاعی انجام دادم و از ایشان یاد گرفتم.
به گفته امیرخانی، به نظرم این که بگویم یک نفر به دانشگاه برود و نویسنده بیرون بیاید، شدنی نیست یعنی ما میتوانیم به دانشگاه برویم و خیلی متوسط بیرون بیاییم. در حقیقت، نوشتن از جنس علم و میدانمها نیست. به نظرم به تعبیر علما، نویسندگی از جنس «میدانم چگونه است»، میباشد. شاید بتوان از این منظر آن را با رانندگی مقایسه کرد. شما در کتابهای رانندگی، فقط میفهمید که دنده و گاز و ترمز چیست اما با دانستن آن نمیتوانید پشت ماشین بنشیند. یا مثلا، شاید بتوانید علم خودرو را از روی کتاب بفهمید اما مکانیک نمیشوید. من نوشتن را از این جنس میبینم.
* سیروس همتی: سید مهدی شجاعی گوهر نوشتن را در من دید
نویسنده دوم که برای خواندن داستان کوتاه خود حاضر شد، سیروس همتی بود. او که سابقه نمایشنامه نویسی و اجرای تئاترهای فراوانی را در کارنامه خود دارد، مهمان این جلسه بود تا داستان کوتاهش را بخواند. همتی پیش از خواندن داستان خود گفت: باید بگویم کسی که گوهر نوشتن را در من دید و من را وارد این عرصه کرد، کسی جز سید مهدی شجاعی نبود. باید از ایشان تشکر کنم.
شجاعی در مورد حضور سیروس همتی در این جلسه توضیحاتی داد و گفت: باید در مورد صحبت آقای همتی بگویم که در آن سال که ایشان کار نمایشی انجام میداد، ما با کاری آیینی روبهرو شدیم که بسیار جدید و تازه بود و همه را دچار اعجاب و شگفتی کرد. آن نمایش، «محال هم ممکن است» نام داشت. کاری که ایشان در حوزه ادبیات آیینی در قالب آن نمایش انجام داد، برای تمام داوران جشنواره بسیار اعجاببرانگیز بود. بنابراین رشد و ارتقای ایشان، ناشی از هنر خودشان بوده است و ما هم در کنار ایشان موارد مختلفی را یاد گرفتیم چرا که نگاه و منظر ایشان به این حوزه، راه ورودی ما به عرصه ادبیات آیینی با نگاهی متفاوت بود.
سیروس همتی در مورد داستان کوتاه خود گفت: حتما همهتان ماجرای آن کسی را شنیدهاید که به طمع انگشتر امام حسین علیهالسلام، انگشت ایشان را نیز برید و با خود برد. اسم داستانی که میخواهم امروز برای شما بخوانم، «پدر» است و اقتباسی از همین ماجرایی است که اشاره نمودم.
در بخش بعدی، سید مهدی شجاعی که خود میزبان جلسه «کوتاه با داستان» است، برای خواندن داستان کوتاه خود آماده شد. او جدیدترین داستان کوتاه آیینی خود به مناسبت ایام سوگواری سالار شهیدان را خواند که با تشویق حاضران همراه شد.
پس از این خوانش داستان، شجاعی، پاسخگوی سوالات حاضران در سالن شد و ضمن شنیدن دیدگاههای تعدادی از مخاطبان، به سوالات مختلف علاقهمندان پیرامون داستان خود، درونمایههای طنز در داستان و نوع پرداخت مسائل در آن پاسخ داد.
مهمان پایانی برنامه، دکتر علی فامیان بود تا داستان کوتاه خود را برای حاضران بخواند. او از مترجمان با سابقه کشور است که اخیرا سرپرستی تیم ترجمه آثار جایزه اُهنری را نیز بر عهده دارد که از انتشارات نیستان در حال چاپ است.
او پیش از خواندن داستان خود گفت: بنده از سال گذشته و در پروژه ترجمه آثار جایزه اٌهنری در خدمت انتشارات نیستان هستم. ترجمه این آثار با هدف ارائه داستانهای ارزشمند جایزه اُهنری و ترویج آن در بین علاقهمندان، آغاز شد. در این ترجمهها، آثار ارزشمندی از نویسندگان خوب خارجی وجود دارد. در این جلسه قصد دارم تا یکی از داستانهای کوتاه مجموعه «این داستان واقعیت دارد» را بخوانم. نویسنده این داستان، یک شخص انگلیسی به نام جفری آرچر است. همچنین شخصیتها و شخصیتپردازیها نیز به همینگونه است. در پایان، در مورد واژه سازیها که در این جلسه صحبت شد نیز باید بگویم که این کار به گسترش زبان، کمک زیادی میکند و از این جهت قابل اهمیت است.
* شجاعی: متاسفانه باید بگویم با این که انقلاب ما فرهنگی است، تقریبا میتوان گفت که کمترین عنایت و توجه به مدیریتهای بخش فرهنگی در طول این سالها شده است
سید مهدی شجاعی در بخش انتهایی این جلسه گفت: در جلسه رونمایی از «13 عنوان داستان کوتاه» که هفته گذشته در فرهنگسرای رسانه برگزار شد، اشاراتی کوچک به وضعیت فرهنگ و هنر و مدیران فرهنگی و هنری و سیاستگذاری آنان داشتم. در آنجا به صورت خیلی اشارهگونه، به کوتوله بودن مدیران فرهنگی اشاره کردم. متاسفانه این موضوع، برای عدهای که جناحی به قضیه نگاه میکنند و نگاهشان این دولت و آن دولت است، بازخورد خوبی نداشته است. این موضوع در حالی است که داستان فارغ از این موضوعات است. باید بگویم که نکتهی من چیز دیگری است. در این چند روز واکنشهایی صورت گرفته است که باید بگویم قصد من این برداشت نبود و حرف من چیز دیگری را بیان میکرد. متاسفانه باید بگویم با این که انقلاب ما فرهنگی است، تقریبا میتوان گفت که کمترین عنایت و توجه به مدیریتهای بخش فرهنگی در طول این سالها شده است. باید بگویم که فرهنگ مظلومترین بخش در سیاستگذاریهای کلان کشور است. آن حرفهای من به سیاستگذاریهای کلان برمیگشت و ربطی به چپ و راست و جنبههای سیاسی ندارد.
وی در توضیح بیشتر پیرامون سخنانش گفت: در آن جلسه گفتم که کشورهایی که پیشرفتهتر هستند، اهمیت توجه به مقوله فرهنگ را متوجه شدند و فهمیدند که میتوانند با بها دادن به فرهنگیان، شاهد ارتقای سطح فرهنگشان باشند. در مقابل نیز ما بعضا یا مسیر اشتباه را میرویم و یا رانندههایمان ناشی هستند. متاسفانه مشکل در این بخش و بخشهای دیگر این است که ما کمتر توجه به تربیت نیرو داشتیم و اگر در جایی هم فرد ارزشمندی نفوذ کرده است، فردی شبیه به او ساخته نشده است. در پایان نیز عرض کردم که هر کدام از ما باید آستینهایمان را بالا بزنیم و به سهم خود کاری انجام بدهیم. این حرفها نباید منجر به یاس و ناامیدی بشود و سعی کنیم تا کمبودهای دیگران را با کار بیشتر خود جبران نماییم.
منبع:فارس