تبیان، دستیار زندگی

از حضور در لائوس تا ایران

آخرین رگه حضور سیاسی سولیوان در ایران این بود که شاه را مجاب کرد تا هرچه سریع‌تر ایران را ترک کند و از سوی دیگر خود نیز تلاش داشت بازرگان را ترغیب کند تا برای تسهیل زمینه‌های انتقال آرام قدرت به انقلابیون، با قره‌باغی رئیس ستاد نیروهای مسلح دیدار کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
سولیوان
یکی از مشخصه‌های دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این بود که سفارتخانه‌‌های خارجی به معنای عام و سفرا به معناص خاص نقش بارزی حتی در سیاستگذاری در پازل سیاسی ایران ایفا می‌کردند و البته این نقش متاثر از توهم نفتی محمدرضا در سالهای پایانی حکومتش کمرنگ‌تر شده بود و براساس اسناد و روایات تاریخی مواردی بود که حتی محمدرضا سفرای خارجی را به حضور نمی‌پذیرفت و یا اگر هم می‌پذیرفت به آنها توصیه‌هایی برای بهبود اقتصادی کشورشان می‌داد.

و البته تمام این مسائل ناشی از این بود که ثروت نفتی بادآورده و فراوانی نصیب شاه شده بود و افزایش ۴ برابری قیمت نفت وی را در عرش قرار داده بود. در این میان نقش برخی از سفرا پررنگ‌تر از بقیه بود و شاه نمی‌توانست رفتاری مشابه با سایر سفرا با آنان داشته باشد؛ مخصوصا اگر این سفیر مربوط به کشوری بود که از نظر سخت افزاری و نرم افزاری تا آخرین لحظات رژیم شاه را مورد حمایت خود قرار داده بود و شاه نیز بخش زیادی از تسلیحات مورد نیاز خود را از آن کشور وارد می‌کرد؛ این سفیر، ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران بود که خون رنگین‌تری نسبت به سایر سفرا برای شاه داشت و البته روزهای منتهی به انقلاب را نیز مشاهده کرد.

سولیوان نیز مانند هر سیاستمدار دیگری فراز و فرودهای مشخصی در زندگی سیاسی و دیپلماتیک خویش داشته که در مقاله زیر تلاش شده تا بخشی از زندگی وی مورد بررسی قرار گیرد.

از تولد تا حضور در خاور دور

گرچه سولیوان را عمدتا به عنوان آخرین سفیر آمریکا در ایران می‌شناسند اما وی سیاستمداری کهنه‌کار در آمریکا محسوب شده و می‌شود؛ هرچند که در ۹۰ سالگی چشم از جهان فروبست اما رگه‌های مشخصی از سیاست‌ورزی وی در تاریخ این کشور باقی مانده است.

وی که متولد سال ۱۹۲۲ است نخستین تجربه سیاست‌ورزی خود را با حضور در نیروی دریایی آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم تجربه کرد و در همین قالب به خاور دور نیز اعزام شد؛ حضور در جنگ جهانی دوم تجارب ارزشمندی را برای وی رقم زد و از سوی دیگر پیشینه مناسبی نیز برای سولیوان رقم خورد تا بتواند مراتب ترقی را در دستگاه دیپلماسی آمریکا طی کند و به همین ترتیب بلافاصله پس از حضور در آمریکا وارد دستگاه وزارت خارجه این کشور شد.

نخستین تجربه‌های سفارت

سولیوان خیلی سریع مسیر سیاسی خود را انتخاب کرد و به عنوان سفیر آمریکا در کشورهایی مانند لائوس و فیلیپین شروع به کار کرد؛ اما یکی از تاثیرات مشخص و بارز سولیوان در دیپلماسی آمریکا برای نخستین بار در جریان جنگ ویتنام ظهور کرد و براساس اسناد تاریخی وی نقش بارزی در جریان مذاکرات صلح میان آمریکا و ویتنام ایفا کرد.

کسینجر؛ وزیر خارجه پیشین آمریکا در جریان جنگ میان آمریکا و ویتنام به صورت مستقیم از مشاوره‌های سولیوان برخوردار شد و وی نقشی کلیدی در این حوزه ایفا کرد تا از این طریق موقعیت خود را در دستگاه دیپلماسی آمریکا بار دیگر تثبیت کند و ارتقاء دهد.

آزمون و خطا در ایران

سولیوان در کسوت یک سیاستمدار کارکشته و مجرب به ایران آمد اما شرایط ایران شاید به نحوی بود که حضور در این کشور در سالهای پایانی حکومت محمدرضا می‌توانست حتی برای سیاستمداری مانند وی نیز حالت آزمون و خطا داشته باشد. نکته مهم این بود که سولیوان تا پیش از حضور در ایران تجربه حضور در یک کشور اسلامی را نداشت و از نظر جغرافیایی نیز نزدیک‌ترین مکانی که به عنوان محل خدمت خود به ایران گذرانده بود، کلکته هند بود. و از این نظر نیز حضور وی در ایران می‌توانست بازهم نوعی آزمون و خطا محسوب شود. جالب آنکه انتخاب وی برای حضور در ایران برای خود سولیوان نیز تا حدودی با شگفتی همراه بود.

 وی در پیامی در ماههای منتهی به انقلاب به آمریکا عنوان کرده بود که شاه کاملا بر اوضاع مسلط است اما چهار ماه بعد عنوان کرده بود که اوضاع از کنترل شاه نیز خارج شده است و این بیانگر تغییر مداوم در رویکردهای سولیوان متناسب با تغییر شرایط ایران و شاه بود.



جمله تاریخی ونس به سولیوان

سولیوان دمکرات 56 ساله که قبل از حضور در ایران با سایروس ونس وزیر خارجه وقت آمریکا دیدار داشته و در مورد حضور در ایران نظر وی را جویا می‌شود: «در نخستین ملاقات با ونس از وی پرسیدم که دلیل انتخاب من برای پست سفارت در کشوری که هیچ‌گونه تجربه و سابقه‌ای درباره آن ندارم چه بوده است؟ وزیر خارجه در پاسخ گفت: «علت انتخاب من (سولیوان) به این سمت این بوده است که برای پست سفارت ایران در جست‌و‌جوی دیپلماتی بوده‌اند که در کشورهایی با حکومتهای متمرکز و استبدادی تجربه کافی داشته و بتواند با یک زمامدار مقتدر و خودکامه کار کند».

هرچند برخی اسناد و روایات تاریخی نیز بیانگر این هستند که وی تمایل چندانی برای حضور در کشوری که برایش ناشناس بوده نداشته است، بهرحال دوران حضور دو ساله سولیوان در ایران روز۲۰ فروردین ۱۳۵۶ آغاز شد و او روز 18 خرداد در وضعیتی که سیاست شاه در سرمایه‌گذاری مالی خود برای کمک به پیروزی مجدد جمهوریخواهان آن کشور شکست خورده بود، وارد تهران شد.


سولیوان ۲۴ خرداد سال ۱۳۵۶ استوارنامه خود را به محمدرضا شاه پهلوی تقدیم کرد و رسما تبدیل به آخرین سفیر آمریکا در ایران شد و شاید خود نیز تصور نمی‌کرد بعدها در تاریخ با این عنوان شناخته شود. پیش از سولیوان، ریچارد هلمز که پیش از این مدیریت سیا را برعهده داشت سفیر آمریکا در ایران بود که حضور حدودا پنج‌ساله وی در ایران سبب شده بود که حتی در حلقه دوستان نزدیک محمدرضا نیز قرار گیرد. ناگفته نماند که سفارت آمریکا در ایران برای مدتی در حدود ۶ ماه بدون سفیر بود، زیرا هلمز به دلیل پایان ماموریتش از مدتی قبل سفارت آمریکا در ایران را ترک کرده بود و سولیوان کارکشته قرار بود این خلأ را پر کند.

سولیوان و تجربه وضعیت انقلابی ایران

قطعا مهم‌ترین برهه حضور سولیوان در ایران و یا به عبارت بهتر مهم‌ترین تجربه‌ای که وی در ایران کسب کرد این بود که انقلاب و گذار در ایران را از نزدیک مشاهده کرد و در جریان این مشاهدات با شاه نیز دارای ارتباط نزدیکی بود و دائما پیامهای واشنگتن را به وی مخابره می‌کرد. البته بازهم براساس همین اسناد سولیوان نیز دچار نوعی سرگیجه شده بود و تحلیلهایش از اوضاع ایران دائما تغییر می‌کرد.

برای مثال وی در پیامی در ماه‌های منتهی به انقلاب به آمریکا عنوان کرده بود که شاه کاملا بر اوضاع مسلط است اما چهار ماه بعد و در روزهای منتهی به انقلاب عنوان کرده بود که اوضاع از کنترل شاه نیز خارج شده است و این بیانگر تغییر مداوم در رویکردهای سولیوان متناسب با تغییر شرایط ایران و شاه بود.

تغییرات و سرعت تحولات در ایران سریع‌تر از آن چیزی بود که سولیوان تصور می‌کرد و وی عملا ایران و شاه را رویاروی انقلاب می‌دید. در روزهای پایانی حضور وی در ایران، شاه اعضای شورای سلطنت را منصوب کرده بود و البته سولیوان باید در این شرایط حامل یک پیام تاریخی برای محمدرضا نیز می‌بود و آن پیام تاریخی این بود که دولت آمریکا مصلحت شاه را در این می‌بیند که بلافاصله کشور را ترک کند و البته سولیوان خود عنوان می‌کند که وقتی با درماندگی شاه مبنی بر اینکه پس از ترک ایران باید به کجا برود؟ مواجه شد بلافاصله پیشنهاد حضور وی در آمریکا را می‌دهد و شاه و سپس آمریکا نیز از این پیشنهاد فی‌البداهه سولیوان استقبال می‌کنند.

سولیوان و تغییر مواضع چندباره

یکی از مواردی که در برهه حضور دیپلماتیک سولیوان به چشم می‌خورد و برجسته است این است که وی در آستانه انقلاب نیز مجدد تحلیلهای ارسالی خود برای آمریکا را مداوم تغییر می‌دهد. وی که معتقد بود بایستی در هر شرایطی از شاه حمایت صورت بگیرد، زیرا آمریکا باید باشاه همراه باشد بلافاصله در جریان انقلاب ایران بار دیگر تحلیل خود را به این شکل تغییر داد: «آیت‌الله خمینی احتمالاً در ایران پس از شاه نقشی همچون گاندی ایفا می‌کند و محتمل‌ترین برآیند انقلاب، دولتی اسلامی به رهبری افرادی همچون سران جبهه ملی خواهد بود که این دولت با آمریکا رابطه دوستانه خواهد داشت».

آخرین رگه حضور سیاسی سولیوان در ایران این بود که شاه را مجاب کرد تا هرچه سریع‌تر ایران را ترک کند و از سوی دیگر خود نیز تلاش داشت بازرگان را ترغیب کند تا برای تسهیل زمینه‌های انتقال آرام قدرت به انقلابیون، با قره‌باغی رئیس ستاد نیروهای مسلح دیدار کند.


پایان ماموریت در ایران

سولیوان در ۱۷ فروردین سال ۵۸ به دوران ماموریت خود در ایران پایان داد و در جریان گروگانگیری در سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام در ایران حضور نداشت و مدتی قبل از این واقعه، عطای سفارت آمریکا در ایران را به لقایش بخشیده بود و ایران را ترک کرده بود و بعدها مشغول نگارش کتابی با عنوان ماموریت در ایران شد تا بخشی از حقایق و رخدادها را از نگاه خود تحلیل کند.

سولیوان سیاستمداری کارکشته بود که در ۵۶ سالگی به ایران آمد و لقب آخرین سفیر آمریکا در ایران را به نام خود ثبت کرد. وی حضور در سفارتخانه‌های آمریکا در لائوس و فیلیپین را نیز تجربه کرده بود اما تجربه حضور در یک کشور اسلامی مانند ایران را نداشت؛ براساس اسناد وی در اواخر دوران حضور خود در ایران با برژینسکی نیز دچار اختلاف نظر جدی شده بود و حتی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا اذعان کرده بود که سولیوان اطلاعات درست و دقیقی از ایران در اختیار آنان قرار نمی‌دهد. در هر صورت سولیوان با کوله باری از تجربه به ایران آمد اما مشاوره‌های متناقض وی نیز در نهایت نتوانست مانع از اوج گرفتن موج انقلاب اسلامی ایران شود.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران