تبیان، دستیار زندگی

دستخطی بر قبر امام حسین (ع) که راهنمای اولین زائران اربعین شد

حسین بن علی کسی بود که پیامبر (ص) در حق ایشان فرمود: حسین منی و انا من حسین. پیامبر در طول حیات خود با این کودک به گونه ای برخورد می کرد که برای مردم شگفت آور بود. آن زمان وقتی امام حسین(ع) را به شهادت رسادند خیلی ها از آن خواب غفلت بیدار شدند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
کربلا، اربعین

"جابر به عطیه عوفی گفت که من از بچگی دوستدار حسین بن علی بودم و این فراق برای من بسیار ناگوار است بیا به کربلا برویم. راه افتادند و با مشقت در روز 20 صفر یعنی همان اربعین حسینی وارد سرزمین کربلا شدند.  رسم ادب را به جا آوردند و اول در شریعه فرات غسل زیارت کردند و از شریعه آرام آرام به سمت مرقد حسین بن علی حرکت کردند. البته در آن روز که این مرقد باشکوه نبود. روزی که امام سجاد (ع) پیکر مطهر پدر را دفن می کردد با انگشت روی خاک  قبر شریف حضرت نوشت: هذا  قبر حسین ابن علی بن ابیطالب الذی قتلوه عطشانا . قاعدتا در آن چهل روز باد باید خاک ها را جابجا می کرده و آن کلمات و نشان ها  از روی قبر پراکنده می شده اما خداوند می فرماید إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا ٱلذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَفِظُونَ. اگر خداوند بخواهد چیزی بماند آن را حفظ و نگهداری می کند و آن روز جابر این عبدلله انصاری به همراه عطیه به قبر مولایمان حسین رسیدند و آن دست خط راهنمایشان بود."

آنچه در ادامه می آید بخش اول گفتگوی خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با آیت الله سید هاشم بطحائی، استاد دانشگاه و نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری در آستانه اربعین حسینی است.

اربعین امام حسین (ع) سال به سال قلب ها را مشتاق تر و سوزاننده تر به سمت سرزمین عراق و کربلا می کشاند،  انگار که جاذبه ای رحمانی این همه قلب های عاشق را به سمت خود فرا می خواند. از آن سو می بینیم که ما فقط برای حضرت سیدالشهدا (ع) اربعین می گیریم. فلسفه این اربعین از کجا می آید؟

در آستانه اربعین و سالگرد شهادت جانکاه سیدالشهدا (ع)، برادران و اصحاب باوقار و فرزندان دلسوخته آن سید بزرگوار هستیم.  من این واقعه را به پیروان مکتب ولایت و امامت تسلیت عرض می کنم.

اجازه بدهید که پیش از ورود به بحث قدری درباره لفظ اربعین سخن بگوییم. اربعین، چهل یا چله است. این واژه در رابطه با موضوعات یک نقش قهری و طبیعی دارد. مثلا انگور را برای سرکه شدن در خمره می ریزند و آن انگورها به مرور زمان بنا می کند به جوشیدن، شراب می شود و اگر چهل روز نگه دارند  شراب، سرکه می شود اما تا چله نشود این اتفاق نمی افتد. از آن طرف می بینید که تا 40 سالگی انسان این فرصت را دارد که به خودآگاهی برسد.  چهل یک بلوغ است. اگرچه می گوییم پسران در 15 سالگی و دختران در 9 سالگی به بلوغ می رسند یعنی عقل کاربردی در آن ها پدیدار می شود اما از نظر رشد فکری، اوج پختگی در 40 سالگی است و اگر یک مرد در این سن و سال نتواند به رشد فکری برسد معلوم می شود که به بلوغ خود نرسیده است.

می دانبم که حضرت رسول اکرم (ص) قبل از 40 سالگی هم مردی شایسته، الهی و اندیشمند بود اما ابلاغ رسالت نیاز به این داشت که 40 سال از سن حضرت بگذرد تا ابلاغیه به او صادر شود.  چله در بسیاری از مسایل اجتماعی و زندگی بشر نقش موضوعی و خاص دارد حتی در مورد اموات گفته شده است که وقتی چهل روز از فوت انسان می گذرد روح و روان انسان مجدد به پیکری که یک عمر در آن سر کرده بوده سر می زند. این قاعده ای است که در عالم اسلام از نظر تجربی و عمل مشاهده شده است.

اما در فرهنگ شیعه وقتی ما سخن از اربعین بر زبان می آوریم منظورمان اربعین سیدالشهدا (ع) است و دل ها متوجه شهادت حسین بن علی بن ابی طالب (ع) می شوند. ماجرای شهادت 10 محرم سال 61 هجری که به وقوع پیوست. سال 61 هجری بود که مردم عراق، حسین ابن علی را به عنوان امامت و رهبری دعوت کرده بودند. آن وقت امام هم با همه خانواده و اهل بیت(ع) آمدند به میان مردم کوفه و عراق اما دستگاه بنی امیه از حضور امام در میان مردم عراق احساس وحشت و خطر می کرد.

اصولا دنیا از همان آغاز گرفتار یک نوع تضارب بوده، از همان آغاز و در دوره امام حسین (ع) و تا ظهور حضرت مهدی (عج) هم این تضارب و تنازع ادامه خواهد یافت. بنی امیه هم در چنین فضای فکری خود را رقیب سرسخت بنی هاشم می دانست. وقتی خبر خروج امام حسین (ع) به سمت کربلا به یزید رسید همه نیروهای همفکر خود را برای مبارزه با امام حسین (ع) بسیج کرد تا مانع از حضور حسین بن علی در کوفه شود. البته کربلا آن روز بیابان نبود. این طور نبود که کربلا شهری باشد و در آنجا آبادانی و عمرانی پیدا باشد. در بیابان امام حسین (ع) را محاصره کردند تا دسترسی به جایی نداشته باشد و صدای او را کسی نشنود . اما کاری که با امام حسین (ع) شد هیچ امتی با اولاد پیامبر خود این گونه هتاکانه و گستاخانه رفتار نکرده بود. هیچ امتی با فرزندان رهبر و مقتدای خود این گونه معامله نکرده بود تنها امت پیامبر ما بود که چنین فجیع و شنیع  و رسوابار کمر به قتل اولاد پیامبر گرفت به خیال این که قضیه قیام امام حسین (ع) را مختومه کند اما غافل از ان که حرکت حسین بن علی یک حرکت ریاستی و از روی هوا و حب نفس نبود. سیاست با ریاست فرق دارد. سیاست یعنی مدیریت، تدبیر امور جامعه و بشریت و جامعه را به طرف خیر و صلاح و سداد حرکت دادن.  آنچه حسین بن علی به دنبال‌ آن بود اجرای فرمان الهی بود و پشت این قضیه خدواند با همه نیروهایش قرار داشت.

این طرف قضیه عده ای جاهل و گمراه این گونه خیال می کردند که با شهادت امام حسین (ع) قضیه مختومه خواهد شد و زمینه اضمحلال بنی هاشم فراهم شده است آن قدر کینه ورز بودند که اسب ها را بر پیکر شهدا تاختند و از نظر تبلیغاتی هم هر آن چه که از دست شان برمی آمد انجام دادند. یعنی اهل بیت را شهر به شهر همه جا بردند و این طور تبلیغ کردند که این افراد عده ای خارجی و مرتد هستند که در برابر امام زمان خود یعنی یزید ابن معاویه دست به شورش زده اند و به جزای اعمال خود رسیدند اما حضرت زینب کبری (س) و امام سجاد (ع)  نقشه های شوم بنی امیه را در کوفه و شام برملا کردند و ورق را برگرداند و همه آن نقشه ها و زمینه چینی ها در نهایت به ضرر بنی امیه تمام شد.

حسین بن علی نوه پیامبر (ص) بود،  کسی بود که پیامبر (ص) در حق ایشان فرمود: حسین منی و انا من حسین. پیامبر در طول حیات خود با این کودک به گونه ای برخورد می کرد که برای مردم شگفت آور بود. آن وقت وقتی این طور حسین ابن علی را به شهادت رسادند خیلی ها از ان خواب غفلت بیدار شدند و حتی کسانی هم که در کربلا در برابر امام حسین (ع) صف آرایی کرده بود بعدها اظهار پشیمانی کردند و البته آن هایی هم که نقش محوری داشتند مثل شمر، سنان، عمرسعد و ابن زیاد در همین دنیا به جزای اعمال خود رسیدند.

اما وقتی 40 روز از شهادت امام حسین (ع) گذشت جابر ابن عبدالله انصاری، صحابه جلیل القدر پیامبر (ص) که در آن زمان پیرمردی نابینا و روشن ضمیر بود به همراه عطیه کوفی که مردی دانشمند و مفسر قرآن بود به عنوان اولین زائران مرقد امام حسین (ع)  به زیارت قبر مطهر ایشان رفتند. قضیه از این قرار بود که جابر به عطیه عوفی گفت که من از بچگی دوستدار  حسین بن علی بودم و این فراق برای من بسیار ناگوار است بیا به کربلا برویم. رها افتادند و با مشقت در روز 20 صفر یعنی همان اربعین حسینی وارد سرزمین کربلا شدند.  رسم ادب را به جا آوردند و اول در شریعه فرات غسل زیارت کردند و از شریعه آرام آرام به سمت مرقد حسین بن علی حرکت کردند. البته در آن روز که این مرقد باشکوه نبود. روزی که امام سجاد (ع) پیکر مطهر پدر را دفن می کردد با انگشت روی خاک  قبر شریف حضرت نوشت: هذا  قبر حسین ابن علی بن ابیطالب الذی قتلوه عطشانا . قاعدتا در آن چهل روز باد باید خاک ها را جابجا می کرده و آن کلمات و نشان ها  از روی قبر پراکنده می شده اما خداوند می فرماید إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا ٱلذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَفِظُونَ. اگر خداوند بخواهد چیزی بماند آن را حفظ و نگهداری می کند و آن روز جابر این عبدلله انصاری به همراه عطیه به قبر مولایمان حسین رسیدند و آن دست خط راهنمایشان بود.


منبع: خبرگزاری شبستان


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.