تبیان، دستیار زندگی

لاله های روحانی؛

حافظ قرآن و مدافع حرم شهید حجت‌الاسلام احمد مکیان

«چرا ما باید همیشه شاهد عروج برادری باشیم و حسرت بخوریم که چرا ما از این قافله عقب مانده‌ایم؟! چرا فقط ما باید زیر تابوت آن‌ها را بگیریم؟ آخر صبر و تحمل تا کی؟ ما هم دوست داریم شهید بشویم.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
احمدمکیان
سخن شهید قبل از شهادت این بود: «چرا ما باید همیشه شاهد عروج برادری باشیم و حسرت بخوریم که چرا ما از این قافله عقب مانده‌ایم؟! چرا فقط ما باید زیر تابوت آن‌ها را بگیریم؟ آخر صبر و تحمل تا کی؟ ما هم دوست داریم شهید بشویم.»

▪ تولد و دوران کودکی
شهید مدافع حریم ولایت، حافظ کل قرآن، حجت‌الاسلام شیخ احمد مکیان در سال 1374ش در شهرک طالقانی بندر ماهشهر دیده به جهان گشود. آن‌ها اصالتاً اهل آبادان بودند و پدرش از روحانیون معروف شهر آبادان بود. مادر شهید از دوران کودکی پسرش می‌گوید: «پسرم احمد، از همان سه سالگی بدون هیچ آموزش و تنها با شنیدن صدای پدر در وقت خواندن نماز، قادر به خواندن نماز شد. او بسیار زرنگ و باهوش بود؛ به‌طوری که در هفت سالگی 17 جزء قرآن را حفظ کرد. او تنها حافظ نبود، بلکه در معنا و مفاهیم آیات و روایات غرق می‌شد.»

احمد به واسطه علاقه‌اش به علوم دینی، خیلی زود راه پدر عالمش را انتخاب کرد. ابتدا حدود دو سال در حوزه بندر امام خمینی تحصیل و پس از آن به همراه خانواده‌اش به قم مهاجرت کرد. او در مدرسه امام رضا علیه‌السلام که مخصوص حافظان قرآن است، به ادامه تحصیل مشغول شد.

▪ روحیات اخلاقی
مادر بزرگوارش می‌گوید: «در کردار و رفتار، عبادت و متانت، زبانزده خاص و عام بود و با رفتارش دل همگان را به‌دست می‌آورد.» همسر گرامی شهید در مورد شهید می‌گوید: «از محبت و مهربانی، ولایت‌مداری و شجاعت و غیرت و مردانگی‌اش در قاب چند جمله نمی‌گنجد. قبل از آخرین اعزامش به سوریه، تغییراتی خاص در رفتارش پدیدار شده بود؛ گویی خود می‌دانست که شاید آخرین دیدارمان باشد.»

حجت‌الاسلام تابش امام جمعه بندر امام خمینی در رابطه با شهید مکیان گفت: «او انسان محجوب، متین و رازدار بود و بسیاری از اعمال نیک خود را پنهان می‌کرد. نزدیکانش نقل می‌کردند که این اواخر بدون اطلاع به سوریه می‌رفت و از آن‌جا تمامی می‌گرفت و می‌گفت: «من به زیارت حرم حضرت زینب علیها‌السلام آمده‌ام، شما راضی باشید.»

▪ اعزام به سوریه
به‌واسطه رفاقت با نیروهای سپاه و مدافعان حرم و فعالیت در پایگاه‌های بسیج موضوع سفرش به سوریه مطرح شد. به دلایلی با اسم دیگری، در لشکر فاطمیون رزمندگان افغانی نام‌نویسی و به سوریه رفت. او به طور مکرر در جبهه مقاومت حاضر شد و حتی ازدواج هم نتوانست او را از اهدافش منصرف نماید.

▪ آرزوی شهادت
در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود که ما هم دوست داریم شهید بشویم و سرمان در دامان سرورمان حسین‌بن علی علیه‌السلام قرار بگیرد. حالا که این سعادت در خانه ما را کوبیده، سراسیمه به دیدارش خواهیم شتافت. این شیخ مجاهد چه خوش به سوی شهادت شتافت آن زمانی که در سوریه پس از نبردی جانانه از ناحیه پهلو مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت و عند ربهم یرزقون گشت.

▪ خواب مادر پس از شهادت
مادر شهید می‌گوید: «درد فراق و دوری احمد برایم رنج‌آور شده بود و گاهی سخنان اطرافیان بر دردم می‌افزود؛ تا این‌که شبی در عالم رویا، احمد را در کنار بانویی پوشیه زده، خوشحال و سبکبار دیدم. آن خانم علت بی‌تابی را جویا شد و خطاب به من گفت: فرزندت در جوار من و در آرامش قرار دارد و در همان لحظه با دستان خود، قلب سوزان مرا لمس کرد. از آن پس آرامش و طمأنینه بر من غالب شد و قلبم التیام یافت.

▪ سفارش شهید
از روی پر نور شهدای گمنام خجالت می‌کشم، لذا پیکر بی‌جان مرا غریبانه تشییع کنید و روی سنگ قبرم فقط بنویسید: «تنها پرکاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی». هستی من یک جان بود که به پای قدم رهبر عزیزم و امت حزب الله فدا کردم، ولی افسوس که یک جان بود. به نماز اول وقت پایبند باشید و برخواندن قرآن مخصوصاً معنایش تداوم و پشتیبان ولایت فقیه باشید.



منبع: افق حوزه