تبیان، دستیار زندگی

در گفت‌و‌گوی شوکران با یثربی مطرح شد:

عرفان یک چیز است و اسلام چیزی دیگر/مسلمان جواهری باشیم و نه عرفانی و عاشقانه

اولین کاری که کردم این بود که کتابی با نام نسبت دین و عرفان نوشتم. فقط تلاشم این نیست که عرفان را رد کنم؛ تلاشم این است که عرفان یک چیز است و دین مقدس اسلام چیز دیگر.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
شوکران
عرفان اسلامی همیشه در ترازوی نقد و بررسی بزرگانی از فلاسفه و فقها وزن‌کشی شده است؛ درحالیکه برای طرفداران عرفان، کفه وجوه مثبت سنگین‌تر بوده و برای مخالفین عرفان، کفه وجوه مخالف با ظاهر دین و شریعت سنگین‌تر بوده است.

در دوازدهمین قسمت از برنامه شوکران، فضلی نژاد در مصاحبه‌ای چالشی و متفاوت پیرامون عرفان اسلامی، با دکتر سید یحیی یثربی، چهره ماندگار فلسفه به گفت‌وگو پرداخت.

ترازوی اعتبار سنجی عرفان یثربی، پس از سال‌ها نوسان، سرانجام با سنگین شدن کفه رد و انکار، او را به یک منتقد جدی نسبت به عرفان اسلامی تبدیل کرد؛ تا جایی که برخی از او به اپوزیسیون تمام تاریخ عرفان و فلسفه یاد می‌کنند.

آمادگی عرفان برای فریب اذهان خرافی

یثربی در ابتدای سخن، ضمن بیان این نکته که اسلام بیشترین تاکید را بر تعقل دارد گفت: ما در جامعه خودمان به‌قدر کافی به ترویج عقلانیت نپرداخته‌ایم و جامعه تا حدودی خرافی شده است و به همین دلیل کتابی به نام «فلسفه خرافات» منتشر کرده‌ام؛ من آنجا ریشه خرافات را تجزیه و تحلیل کرده‌ام. منشأ خرافات، سادگی ذهن انسان است که می‌خواهد حوادث جهان را تفسیر کند ولی [چون] فهم دقیق و علمی ندارد، اینها را به جادوگری و... نسبت می‌دهد. اما از منشأ خرافات که بگذریم، اصل عرفان را نمی‌شود گفت خرافی است اما اذهان خرافی آمادگی زیادی دارند که یک‌عده از عرفان به‌عنوان ابزار استفاده کرده و از آنها بهره‌کشی کنند.

عدول یثربی از نظراتش

فضلی نژاد در ادامه این مصاحبه، به سه کتاب یثربی با عناوین «فلسفه عرفان» در سال 65، «عرفان نظری» در سال 72 و «عرفان عملی» در سال 88 اشاره کرد که یثربی در هر کدام، نظرات متفاوتی را نسبت به عرفان اتخاذ کرده است.

اولین کاری که کردم این بود که کتابی با نام نسبت دین و عرفان نوشتم. فقط تلاشم این نیست که عرفان را رد کنم. تلاشم این است که عرفان یک چیز است و دین مقدس اسلام چیز دیگر.


یثربی در پاسخ به این مطلب گفت: عرفان نظری به‌عنوان آموزش محتوای عرفان است. فلسفه عرفان، دفاع از عرفان است و اینها با هم فرق دارند. در «فلسفه عرفان» می‌خواهم دفاع کنم. من از آن دیدگاه عدول کرده‌ام.

یثربی درباره علت عدول از نظراتش گفت: جریاناتی برایم پیش آمد که من از این مسیر برگشتم. ر یک سفر به مشهد حوادثی برایم پیش آمد و به دنبال آن ماجرایی با یکی از دوستانم؛ از شاگردان مرحوم علامه طباطبایی پیش آمد و بالاخره نمی‌خواهم تفصیلش را بگویم و خوب هم نیست که بگویم.

عرفان یک چیز است و دین مقدس اسلام چیزی دیگر

این مفسر قرآن و متفکر اسلامی در بیان اعتقادش نسبت به جدایی عرفان و تصوف از اسلام گفت: دیدم خیلی جاافتاده که عرفان عین اسلام است و حتی بعضی مثل غزالی، تصوف را عین اسلام می‌دانند و می‌گویند اصلاً یک کلمه نمی‌شود کم و زیاد کرد و می‌گویند تصوف [همان] اسلام است و تمام. در شیعه هم یکی مثل مرحوم سیدحیدر آملی می‌آید و عرفان را با تشیع یکی می‌کند. من به نظر آنها هم احترام قائلم ولی اینکه من به‌عنوان یک کارشناس و محقق رسیده‌ام، این است که [این درست نیست.] اولین کاری که کردم این بود که کتابی با نام نسبت دین و عرفان نوشتم. فقط تلاشم این نیست که عرفان را رد کنم. تلاشم این است که عرفان یک چیز است و دین مقدس اسلام چیز دیگر.

عرفان به دو صورت دروغ است

یثربی عرفان را به دو صورت دروغ توصیف کرد: یکی اینکه آدمی که هیچ اهل ریاضت نیست، با درس دادن ادعا کند که من عارفم. من مدتی فصوص درس داده‌ام، مثنوی درس داده‌ام، با اینها ادعا کنم من عارفم این دروغ است. عرفان بی‌سلوک دروغ است.

دروغ دیگر اینکه کسی خودش می‌داند اهلش نیست ولی دری به تخته خورده و شده «قطب». این هم خودش را به دروغ به عالم عرفان می‌زند و مردم را فریب می‌دهد. این هم دروغ است؛  قسم دومش هم در جامعه زیاد است. جوانان ما باید هوشیار باشند.

به امام خمینی عارف یا صوفی نگوییم!

شما بگو آقا عاشقانه باشیم یا «مسلمان جواهری» باشیم؟ من می‌گویم مسلمان جواهری باشیم. این به صلاح جامعه ماست

این استاد فلسفه با بیان اعتقادش نسبت به اینکه نباید از واژه عرفان و عارف در گفتمان دینی استفاده کرد گفت: بنابر این معنویتی که در قرآن هست، حسابش جداست. ولی من علاقه‌مندم که نام آن را عرفان نگذاریم. حتی نام میرزاجوادآقا ملکی‌تبریزی یا امثال علامه[طباطبایی] و مرحوم امام[خمینی] را صوفی یا عارف نگذاریم! قدیم به اینها چه می‌گفتند؟ می‌گفتند عالم الهی و عناوین دیگر. ما چه اصراری داریم که بگوییم اینها عارف بودند و بعد بگوییم عارف هم دو جور است؛ عارف بد و عارف خوب.

مسلمان جواهری باشیم نه اسلام عاشقانه

این منتقد عرفان و تصوف، ضمن بیان این نکته که هنوز هم به عرفا علاقه دارد گفت: من هنوز هم از یک غزل عرفانی لذت فوق تصور می‌برم و اشک در چشمم جمع می‌شود. اما این غیر از این است که درباره اینها، آنچه را که می‌فهمم، به زبان نیاورم. ملک سخن به مملکت جم نمی‌دهم/ یک بیت عاشقانه به عالم نمی‌دهم. اما شما بگو آقا عاشقانه باشیم یا «مسلمان جواهری» باشیم؟ من می‌گویم مسلمان جواهری باشیم. این به صلاح جامعه ماست و همین الان، چندی پیش یک‌جا یک حمله کرده بودند که ما باید عرفان را ترویج کنیم که از فقه راحت شویم.

اپوزیسیون تاریخ عرفان و فلسفه

فضلی نژاد با اشاره به یکی از مصاحبه‌های یثربی که گفته بود، ما در دویست سال گذشته فیلسوف نداشته‌ایم، او را اپوزیسیون کل تاریخ عرفان و فلسفه خواند و یثربی ضمن اینکه این اعتقاد خود را رد نکرد گفت: جامعه ایرانی که الان شاید دوهزار فیلسوف پرورش داده است.

من می‌خواهم فلسفه باشد، کامل‌تر و قوی‌تر. فلسفه به اقتصاد نظر بدهد. به سیاست نظر بدهد. به جامعه نظر بدهد. به ازدواج نظر بدهد.

این همه رشته‌های فلسفه، چه فلسفه غرب و چه فلسفه شرق یا اسلامی. آن فیلسوفی که فیلسوف زمان خود باشد و سخن جدید، طرح جدید، افق جدید در پیش رو داشته باشد و به مردم معرفی کند، ما منتظر آنیم.

از فیلسوف جالب‌تر این است که500 صفحه کتاب نوشته‌ام که ما روشنفکر نداشته‌ایم؛ حاشیه‌نویسی زیاد بوده، تعلیقه‌نویسی زیاد بوده، نقدهای حاشیه‌ای زیاد بوده ولی از نوع تحلیل‌های من و نقدهای من، من کم دیده‌ام یا ندیده‌ام. این ادعای من است. غیر از این است؟

با مکتب تفکیک اختلاف جدی دارم

یثربی با اشاره به نظر مکتب تفکیکی‌ها مبنی بر عدم اختلاف نظر با او گفت: من همچنان معتقدم که اختلاف داریم؛ فرق داریم. اساسی مبنا این است که من معتقدم آنها می‌خواهند فلسفه نباشد و من می‌خواهم فلسفه باشد، کامل‌تر و قوی‌تر. فلسفه به اقتصاد نظر بدهد. به سیاست نظر بدهد. به جامعه نظر بدهد. به ازدواج نظر بدهد.

 
دکتر یثربی بدون شک از مفاخر علمی کشور است، اما این مانع از به نقد کشیدن افکار او نمی‌شود. همانطور که فضلی نژاد در این مصاحبه عناون کرد، عقائد یثربی درباره عرفان و عرفا دچار آشفتگی و تشتت است و همین بی ثباتی او را در قامت یک اپوزیسیون نسبت به دستاوردهای عرفانی و فلسفی جهان اسلام قرار داده است.

چگونه می‌شود کسانی مانند امام خمینی، علامه طباطبایی، حاجی سبزواری، ملاصدرای شیرازی و سایر اندیشمندان شیعی، متوجه جدایی و شکاف عمیق بین عرفان و دین نشده باشند و کماکان به اهمیت برداشت‌های عرفانی از دین توجه داشته باشند؟

هیچکس مدعی نشده که تمام ساختمان عرفان مقدس است و یا عرفا معصومند، بلکه شخصیت‌هایی مانند مرحوم امام همیشه منتقد عرفان و فلسفه بوده‌اند اما نباید انتقاد را با تخریب خلط کرد.


منابع: با استفاده از متن پیاده شده این گفت‌و‌گو در روزنامه فرهیختگان.



مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.