میگویم از تو می خواهم که خانه ای را که در بن بست سکوت ساخته ام ویران سازی
میگویم از تو می خواهم که عشق به خودت را همچون داغی آتش در سینه ام نگاه داری
میگویم از تو می خواهم که اشک هایم را در جویبار انتظارت بریزم
نَمی از چشم های توست چشمه ، رود ، دریا هم
کمی از ردِّ پای توست جنگل ، کوه ، صحرا هم
تو از تورات و انجیل و زبور از نور لبریزی
تو قرآنی ، زمین محو شکوهت، آسمان ها هم
رو به گندمزارها میآیی ای مولای گندمگون !
آیهی صلحند چشمان شما ـ «والتین والزیتون» ـ
ابروانت خط نستعلیق خطاطی زبردستند
آخرین بیت از غزلهایی خیال انگیز و یکدستند
کلمة «اصحاب» و «صحابه»، جمع صاحب از مادة «صحب» به معناي همراه، گروه، معاشر و ياور است (ابن منظور، بيتا: ص519؛ زبيدي، 1385: ج3، ص186). در آيات و روايات نيز اين کلمه به معناي همراه، اهل، دسته وگروه، به کار رفته است.