انتظار برای صدایی که کمک بخواهد!
این عملیات (والفجر ۵) اولین عملیات گسترده سه تیپ از استانهای ایلام، کرمانشاه و همدان بود که برای من نیز اولین تجربه فرماندهی تیپ بود... تجربه بسیار خوبی برای خودم و کادر سپاه ایلام شد و تیپ ۱۱۴ امیرالمؤمنین (ع) با اعتماد به این تیپ متوجه شد که نیروهای آن میتوانند برای آینده مفید باشند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1397/07/18 ساعت 10:07
خاطرات رزمندگان و فرماندهانی که در دوران دفاع مقدس از نزدیک روند جنگ را نظاره میکردند و در کوران حوادث حضور داشتند یکی از بهترین منابع برای شناخت یک دوره تاریخی و تحلیل آن است. محمد کرمیراد از فرماندهان دفاع مقدس، با نگارش کتاب «روزهای پرالتهاب»، خاطراتش از عملیات، همرزمها و اتفاقات جنگ را گرد آورده است.
سرنوشت کرمیراد مثل بسیاری از همنسلانش با انقلاب و جنگ گره خورده است. او در روزهای نوجوانی به خاطر بنیه بدنی قویاش در ورزش به ویژه کشتی سرآمد بود و در تظاهرات ضدحکومت پهلوی نقش پررنگی داشت. سرعت اتفاقات برای این جوان کرمانشاهی سریعتر از هر چیزی بود. انقلاب خیلی زود به نتیجه رسید و پس از آن ناآرامیهای کردستان و مبارزه با ضدانقلاب پیش آمد. حالا تمام زور بازوی جوانی جای کشتی گرفتن صرف دفاع از آرمانها، انقلاب نوپا و وطن میشد.
دیدن دورههای رزمی و چریکی برای جوانان آرمانخواه آن سالها امر لازم بود. کرمیراد هم با شرکت در این دورهها برای آینده و جنگ با دشمنی مجهز و بزرگ آماده میشد؛ «آنجا هم آموزشهای تکمیلی مثل استفاده عملی از سلاحها، خنثیسازی میدان مین، حمله به پادگان، حمله به مقر، دفاع از مقر، کمین و ضدکمین، آرایش رزمی و رزم شبانه داده میشد؛ آموزشهایی که عملاً هم در مبارزه با ضدانقلاب در کردستان و هم بعدها در جنگ تحمیلی از آن بهره زیادی بردم.» (ص ۱۴۴)
شروع جنگ را میتوان بزرگترین و مهمترین آزمون زندگی برای همنسلان کرمیراد دانست. سؤالهای زیادی پیش روی بسیاری از آنها نسبت به آینده انقلاب و کشور قرار گرفته بود، اما آنها فارغ از هر جواب و، اما و اگری خیلی زود بند پوتینهایشان را سفتتر کردند و آماده دفاع شدند. «شب اول شب عجیبی برای من بود. گویا غم عالم در دلم ریخته بود. با خود میگفتم خدایا برای جمهوری اسلامی ایران چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در تاریکی شب وقتی صدای شلیک گلولههای توپ یا خمپاره دشمن به گوش میرسید، هر لحظه منتظر بودیم صدایی از جایی بلند شود و کمک بخواهد.» (ص ۱۹۹)
پس از مقاومتهای اولیه مردمی نوبت به انجام عملیاتهای بزرگ میرسد. کرمیراد مسئولیت واحد تخریب سپاه و کمیته خنثیسازی مین را برعهده داشت و وظیفه سنگینی را روی شانههایش احساس میکرد. در جبهه گیلانغرب با ابراهیم هادی آشنا میشود. او را بچهای بسیار بامعرفت، باخلاص و پهلوانمسلک میبیند. پس از عملیات مطلعالفجر، کرمیراد فرمانده سپاه سنقر میشود. شهرستانی در شمال کرمانشاه و در نزدیکی کامیاران و قروه که آن زمان درگیر مبارزه با ضدانقلاب بودند.
کرمیراد مدتی پس از عملیات مسلم بن عقیل جانشین ستاد سپاه ایلام میشود. عملیات والفجر ۵ اتفاقی مهم در سابقه مبارزاتی کرمیراد است. در این عملیات یگانهایی با عنوان «طرح لبیک» تشکیل شد. برای ایلام تیپ «طرح لبیک یا خمینی» شکل گرفت که مسئولیت و فرماندهیاش به کرمیراد رسید. «این عملیات اولین عملیات گسترده سه تیپ از استانهای ایلام، کرمانشاه و همدان بود که مستقل، ولی همزمان و مشترک انجام میشد و برای من نیز اولین تجربه فرماندهی تیپ بود... تجربه بسیار خوبی برای خودم و کادر سپاه ایلام شد و تیپ ۱۱۴ امیرالمؤمنین (ع) با اعتماد به این تیپ متوجه شد که نیروهای آن میتوانند برای آینده مفید باشند.»
در عملیات والفجر ۵، مجتبی، برادرزاده کرمیراد به شهادت میرسد. نوجوانی که بدون خبر کردن عمویش از طریق تیپ نبیاکرم (ص) عازم جبهه شده و به قول نویسنده گوی سبقت را از او و پدرش ربوده است. پرداختن به موضوع اختلافات در تیپ ۱۱۴ امیرالمؤمنین یکی از بخشهای مهم کتاب است که کمتر درباره آن صحبت شده است. کرمیراد از نزدیک شاهد اختلافات بوده و با نگاهی جزئینگر سعی کرده دلیل اختلافات را در کتابش بیاورد.
کرمیراد فرمانده تیپ۱۱۴ امیرالمؤمنین (ع) میشود و در سال ۱۳۶۴ در هر عملیات گسترده سالانهای که سپاه انجام میداد شرکت میکرد. عملیاتهای کربلای ۱، کربلای ۴، والفجر ۹، نصر ۸، والفجر ۱۰ و مرصاد عملیاتهای مهمی بودند که لشکر امیرالمؤمنین (ع) در آن شرکت داشت.
«روزهای پرالتهاب» اطلاعات خوبی را از روزهای جنگ به مخاطبش میدهد، ولی گاهی در حد گزارشهای روزانه میماند. شاید اگر کتاب را جای کرمیراد نویسندهای حرفهای مینوشت، این انتقاد از کتاب دور میشد. با این حال به خاطر موقعیت نویسنده و حضور او در موقعیتهای مختلف «روزهای پرالتهاب» حاوی نکتهها و جزئیات زیادی است که خواندن کتاب را جذاب میکند.
منبع: روزنامه جوان