تبیان، دستیار زندگی

روزمره نوشت های کمی تا قسمتی جدی

دل نوشته
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : ندا داودی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
  
دل نوشته های تبیان


چند سال قبل انگشتری که خیلی دوستش داشتم رو گم کردم ، یادم بود که بار اخر اون رو روی میز آرایشم گذاشتم و دیگه هیچ وقت ندیدمش. چند روز اول اطاق خواب رو زیرو رو کردم. مطمین بودم یک جا همین گوشه کنارها افتاده . اما هرچی گذشت بیشتر فهمیدم که امید الکی داشتم.حتی جاهایی رو گشتم که هیچ ربطی بهش نداشت. جاهایی مثل صندوق عقب ماشین ، کابینت ها. اون گمشده بود و من نمی دونستم کدوم روز و کجا گمش کردم و این حس بدی بهم می داد. هنوزهم گاهی وقتی ته یکی از کیفها دستم به چیزی می خوره که نمی دونم چیه فکر می کنم انگشترمه که پیدا شده. هنوز هم....مدتها بعد انگشتر دیگه ای هم از دست دادم منتها این یکی درست جلوی چشمم افتاد توی چاه و نتونستم درش بیارم. قیمتش بیشتر بود، این رو هم دوست داشتم اما در نهایت خیلی زودتر با نبودش کنار اومدم چون به چشم خودم دیدم که چرا و کجا برای همیشه از دستش دادم. لازم نبود هی فکر کنم اخرین بار کجا دیدمش.چیکار کردم و ممکنه کجا باشه. امیدنداشتم که یه روز جایی که اصلا فکرشو نمی کنم ، دوباره ببینمش. کاش آدمایی که باید از زندگیمون برن رو گم نکنیم،از دست بدیم. وقتی از دست می دیم ، می دونیم به فلان علت دیگه نیست. حتی اگه ما و عشقمون رو فروخته باشه به کمترین قیمت بازاین خودش یه دلیله برای از دست دادن. اما اونی که گم میشه تا ابد می مونه.
من فکر می کنم اینکه می گن خاک سرده یعنی همین که می دونی دیگه نیست و کاری نمی تونی بکنی مجبوری آروم تر باشی.خیلی از ما مادرایی رو می شناسیم که بعد از سی سال هنوز امیددارن بچشون برگرده چون مفقوده و در حقیقت گمش کردن.این امیدواری ناامیدانه خیلی سخته.شاید بعضی از شما هم آدمی رو دارید که گمش کردید ، بدون دعوا بدون دلخوری بدون دلیل .آدمی که هنوزم تو کوچه هاو کافه ها منتظرین یهو پیداش بشه .یجور امیدواری ناامیدانه . اگه آدم گمشده ای دارید خدا صبرتون بده تو این مرگ تدریجی
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.