تبیان، دستیار زندگی

به مناسبت روز بزرگداشت حافظ

حافظ تنها یک شاعر و هنرمند نبود رازی که حافظ را نزد همه اقشار مردم ماندگار کرده است

شعر حافظ خواننده را در یک مسیر مستقیم یک اندیشه معین خواه زمینی خواه آسمانی قرار نمی‌دهد کلام حافظ نه اسیر حال و هوای عارفانه می‌شود و نه تن به اسارت قیل‌وقال مفاهیم مادی و مجازی می‌دهد. همین امتیازات عامل جذب اقشار مختلف مردم می‌شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
بزرگداشت حافظ
از قدیم ایران مهد تمدن‌ها و سخن‌سرایان ارزشمندی بوده است. سخنوران بزرگی که در هر زمان به فراخور نیاز جامعه ظهور کرده و مردم آن دوران را از تلاطم‌های موجود نجات می‌دادند. در میان این شعرای برجسته شاهد هستیم که حافظ در جذب و کشش اذهان عمومی به سوی خود در رتبه نخست قرار دارد که در این رابطه سخنی از مقام معظم رهبری است که می‌فرمایند: «همه قشرها از عرفای مجذوب جلوه‌های الهی تا ادیبان و شاعران خوش ذوق، تا مردم معمولی، هرکدام در حافظ سخن دل خود را یافته و به زبان او شرح وصف خود را سروده‌اند؛ شاعری که لفظ و معنا و قالب و محتوا را با هم به اوج رسانده است و در هر مقوله‌ای زبده‌ترین و موجزترین و شیرین‌ترین گفتار را دارد.» (1)

ایشان در جایی دیگر سخنان حافظ را در هر دوران نو و تازه قلمداد کرده و فرمودند: «حافظ، هفتصد سال پیش طوری حرف می زند که ما امروز وقتی آن سخنان را باز می‌گوییم اصلاً احساس غربت نمی‌کنیم و اصلاً زبان، زبان امروز است.» و به واقع نیز شاهد هستیم همین تازگی کلام حافظ است که موجب شده سخن حافظ پس از قرن‌ها همچنان در دل و جان خوانندگانش نفوذ کرده و دیوان او جزو پر‌ فروش‌ترین کتاب‌ها باشد.

نکته‌ای که باز درباره حافظ مورد غفلت قرار گرفته است، طعنه زدن‌های او به زهدان و عابدان و برخی از صوفیه زمانه‌اش است. این اشتباه القاء شده که گویی حافظ زهد، عبادت و تصوف را نفی می‌کند در حالیکه اصلاً اینطور نیست.



این کشش و جذب تا جایی پیش رفته که به گفته بسیاری از اهالی فن آوازه این حکیم، ادیب و عارف والا مقام از مرزها گذشته و نه تنها صاحبان اندیشه و ایران و ایرانی را مجذوب خود کرده، بلکه سخنوران غربی چون گوته آلمانی شیفته او شده به طوری که به خود می‌بالد که لقب «مریدی» حافظ را یدک بکشد.

دکتر حمیدیان، حافظ‌پژوه و نویسنده کتاب «شرح شوق» در رابطه با کشش و مجذوبیت حافظ در میان اقشار مختلف مردم با هر تفکر و مذهبی، به هنر حافظ اشاره کرده و می‌گوید: حافظ در حقیقت شعر را به‌گونه‌ای می‌گوید که در عین وجود آن‌همه مباحث دشوار فلسفی ادبی، کلامی و...، حتی عوام که ارتباطی با نقد و پژوهش ندارند می‌توانند به‌قدر ظرف خودشان از این دریا آب بردارند. افراد عوام شعر حافظ را به‌صورت سطحی می‌فهمند و از آن فال می‌گیرند، اما روشنفکران و فرهیختگان به ظرایف زبانی و معنایی به عمق مباحث فلسفی در این شعرها توجه دارند.

به تعبیر دیگر شعر حافظ خواننده را در یک مسیر مستقیم یک اندیشه معیّن ،خواه زمینی خواه آسمانی قرار نمی‌دهد. کلام حافظ نه اسیر حال و هوای عارفانه می‌شود و نه تن به اسارت قیل‌وقال مفاهیم مادی و مجازی می‌دهد. همین امتیازات عامل جذب اقشار مختلف مردم می‌شود.

حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران این جذب را محصول استعداد خدادادی حافظ می‌داند و می‌گوید: واقعیت این است که حافظ استعدادی خدادادی دارد؛ در این زمینه که حقیقت را آنچنان می‌گوید که خاص و عام و باسواد و بیسواد آن را درک می‌کنند؛ حتی اگر نتوانند درکی معرفتی بدست بیاورند، دستکم به درکی عاشقانه خواهند رسید و این مسئله شأن و بزرگی حافظ بر بزرگانی مانند ابن‌عربی و محصول مواجهه بی‌واسطه و عارفانه حافظ با وجود حقیقت است.

وقتی مقالات و کتبی که در رابطه با شناخت حافظ مطالعه می‌شود، می‌بینیم نویسندگان و پژوهشگران هر یک نسبت به حافظ و دیوان او بر طبق نوع ابزاری که برای شناخت حافظ انتخاب نموده‌اند، با بیان نظرات متفاوت، مسائلی پیرامون ویژگی ها و شخصیت او تشریح کرده‌اند که در این فرصت بر آن هستیم گزارشی در این رابطه تقدیم کنیم.

آیا حافظ اهل عرفان بوده است؟

بحث درباره‌ی «عرفان حافظ»، سخن مفصلی است که نظرات مختلفی پیرامون آن گفته شده به طوری که وقتی در اکثر قریب به اتفاق مقالات امروزی را در جراید، مجلات، روزنامه‌ها درباره‌ی حافظ مطالعه شده و بخواهیم آن‌ها را مقیاس شناسایی حافظ قرار دهیم، خواهیم دید حافظ به هر چیزی شبیه است جز یک عارف.

چنانچه اگر بخواهیم به لحاظ تاریخی حافظ را بشناسیم، خواهیم دید که او در زمان خودش به گونه‌ای شناخته می‌شده که جنبه‌های دیگر او، بر جنبه‌ی شاعری‌ و هم بر جنبه‌ی عارف بودن و درویش بودنش غلبه داشته است؛ کسانی که حافظ را در زمان خودش یا نزدیک به زمان خودش توصیف کرده و القابی برایش ذکر کرده‌اند، نه لقب شاعری به او داده‌اند و نه لقب عرفانی، بلکه گویی اصلاً یک فقیهی را، یک حکیم و ادیبی را تعریف می‌کنند.

مرحوم قزوینی می‌گوید: از القابی که کاتبان بسیار نزدیک به عصر خواجه و شاید معاصر خواجه در حق او نگاشته بدون اینکه هیچ عبارتی دیگر دالّ بر اینکه وی از مشاهیر عرفا و صوفیه‌ی عصر خود بوده از قبیل قطب السالکین، فخرالمتألهین، ذخرالاولیاء، شمس العرفاء، عارف معارف لاریبی، واقف مواقف اسرار غیبی، و امثال ذلک که در حق او استعمال کرده باشد، شاید بتوان استنباط کرد كه خواجه در عصر خود بیشتر از زمره‌ی علما و فضلا و دانشمندان به قلم می‌رفته تا از فرقه‌ی عرفا و صوفیه، یعنی جنبه‌ی علم و فضل و ادب او بر جنبه‌ی عرفان و تصوف او غلبه داشته است.

مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی سید علی آقا قاضی، حافظ شیرازی را هم عارفی کامل می‌دانستند و اشعار مختلف او را شرح منازل و مراحل سلوک تفسیر می‌فرمودند؛ ولی معتقد بودند که: ابن فارض که شاگرد محی‌الدین است از وی اکمل است.(2)

الهامات و حدیث قدسی در اشعار حافظ

از طرف دیگر شاهد هستیم که در مقدمه‌ی حافظ انجوی مرحوم دکتر معین نقل می‌کند: "هرگاه در مجلس درس میر سیدشریف علامه گرگانی شعر خوانده می‌شد، می‌گفت به عوض این ترّهات(مراد سخن باطل و لهوآمیزبود) به فلسفه و حکمت بپردازید، اما چون شمس الدین محمد می‌رسید علامه‌ی گرگانی می‌پرسید بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانید. شاگردان علامه به وی اعتراض می‌کردند این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع می‌کنی ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان می‌دهی؟ استاد در پاسخ می‌گفت: شعر حافظ همه الهامات و حدیث قدسی و لطائف حکمی و نکات قرآنی است."

قبول لقب «لسان الغیب» که از همان زمان‌های قدیم به حافظ داده شده، قرینه‌ی دیگری است که این مرد از همان زمان خودش به عنوان یک مرد عارف اهل معنا بوده به طوری که اساساً او را زبان غیب می‌دانسته‌اند یعنی این شعرها را که او سروده، حافظ به عنوان یک بشر نبوده که بسراید، بلکه از غیب به زبان او جاری می‌شده است.

حسن بلخاری در رابطه با بعد عرفانی حافظ معتقد است؛ در دیوان حافظ، ناب‌ترین و عمیق‌ترین مفاهیم عرفانی را که نه بر اساس ذوقی، بلکه محصول نگاه شاعرانه به عالم و مستند متکی به اصول و معانی عرفانی است، می ‌توان یافت. چنانچه همه معتقدند که حافظ در برخی از ابیات خود چنان پرده از اسرار ژرف ما برداشته که گویی در این حوزه یک استاد به تمام معنا بوده است و بلکه یک مواجهه عرفانی داشته است. به طوری که باید دانست در قلمرو عرفان، اگر مواجهه صورت نگیرد، سخن به زبان درنمی‌آید.

این نوع نگاه به حافظ، جفا در حق اوست

دکتر شهرام پازوکی در مورد جایگاه حافظ در جهان معاصر گفت: به طور معمول به حافظ در جهان معاصر به دید شاعر و ادیب نگاه می‌کنند در حالی که بعد عرفانی آنها مغفول مانده است. هر چند حافظ به عنوان مهمترین شاعر زبان فارسی اهمیت ویژه‌ای دارد اما آن چه درباره او مغفول مانده، عرفان حافظ است؛ یعنی به یک معنا شعر حافظ از عرفان حافظ جدا نیست و بنابراین اگر ما حافظ را فقط شاعر و ادیب بدانیم و شعر را هم به معنای سانتی‌مانتالیسم آن که در حال حاضر مرسوم است، در نظر بگیریم، در حق او جفا کرده‌ایم چراکه بی هیچ تردیدی حافظ یک شاعر اهل عرفان است.

عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در رابطه با جایگاه عرفان، زهد و تصوف در حالات حافظ خاطرنشان کرد: اگر به اشعار حافظ نگاه کنیم بی هیچ تردیدی جنبه‌های عرفانی بسیار قوی و نابی در اشعار او خواهیم یافت.
نکته دیگری که باز درباره حافظ مورد غفلت قرار گرفته است، طعنه زدن‌های او به زهدان و عابدان و برخی از صوفیه زمانه‌اش است. این اشتباه القاء شده که گویی حافظ زهد، عبادت و تصوف را نفی می‌کند در حالیکه اصلاً اینطور نیست.

پازوکی در گفتگویش یادآور شد: باید توجه داشت هیچ عارفی نیست که از صوفیه زمان خودش انتقاد نکرده باشد و نقد تصوف همواره در درون خود صوفیه وجود داشته. نکته جالب توجه این است که فقط در میان اهل تصوف و عرفان است که انتقاد از خود همواره وجود دارد.

همه معتقدند که حافظ در برخی از ابیات خود چنان پرده از اسرار ژرف ما برداشته که گویی در این حوزه یک استاد به تمام معنا بوده است و بلکه یک مواجهه عرفانی داشته است. به طوری که باید دانست در قلمرو عرفان، اگر مواجهه صورت نگیرد، سخن به زبان درنمی‌آید.


پازوکی با تأکید بر اینکه حافظ اهل سلوک بوده، گفت: حافظ در عین اینکه صوفی را نقد می‌کند، از "روضه خلد برین خلوت درویشان است" هم سخن می‌گوید. بنابراین باید به این نکته توجه داشت که به درستی در مورد حافظ قضاوت شود و مراقب بود که اگر توجه به حافظ فقط به بعد ادبی‌ او مصروف شود، در حق او جفا صورت گرفته است.

غزل حافظ همیشه می‌ماند

آیت‌الله جوادی آملی، استاد فلسفه و اخلاق در رابطه با غزلیات حافظ می‌گوید: «گاه مناجات یک جوان را اداره می‌کند. گاه نیز یک غزل یا قصیده، کمبودهای درونی او را ترمیم می‌کند؛ اما لذت غزل هرگز در ترانه یافت نمی‌شود. ترانه لذتی کاذب ایجاد می‌کند؛ اما غزل شهدی است که لذت صادق را به همراه دارد و تا پایان عمر با انسان همراه است. غزل‌های حافظ و سعدی چنین است. به هر حال، اگر کسی خود را با ترانه سرگرم کند، در سنین بالاتر، خود متوجه می‌شود که با ذائقه او هماهنگ نیست، در حالی که انسان با مناجات و غزل انس دیگری دارد. غزل حافظ همیشه می‌ماند و هرچه سن بالاتر برود، انسان با آن بیشتر مأنوس می‌شود.»

گرایشات دینی و مذهبی حافظ

این نکته قابل توجه است که موضوعاتی چون اثبات شیعه یا سنی بودن شاعر، آسیبی به مفاهیم ارزشمندی که از راه شعر به مخاطب منتقل می‌شوند، نخواهد داشت، با این وجود در رابطه با مذهب حافظ گفته‌ها و نظرات متفاوتی وجود دارد؛ عده‌ای حافظ را شیعی مذهب و برخی دیگر وی را بر مسلک اهل سنت می‌دانند.

مرحوم شهید مطهرى (ره) درباره مذهب حافظ می‌نویسد: نمی‌دانم که حافظ آیا واقعاً شیعه است یا سنّی، و خیال هم نمی‌کنم که کسی به طور قطع بتواند بگوید که حافظ شیعه بوده است.(3) در مقاله‌ای آقای محیط طباطبایی شواهدی را بیان می‌کند که تاریخ زمان حافظ او را یک مرد متدّین می‌شناسد و ایشان معتقد است که حافظ را در عصر خود سنّی و در عصرهای بعد شیعه هم می‌دانستند. (4)

دکتر محمد معین درباره تشیّع و تسنن حافظ، در بررسی‌های مفصلی که دارد، پنج دلیل بر تسنن حافظ و دوازده دلیل برای تشیع او آورده و در نتیجه پس از بررسی همه جانبه، می‌گوید: می‌توان به تشیع او معتقد بود. (5)

استاد خرمشاهی درباره مذهب حافظ می‌نویسد: حافظ در اصول عقاید، یعنی مکتب کلامی، پیرو اشعری و در فروع (مذهب فقهی) شافعی است و در عین حال آشکارا گرایش به تشیع دارد، اما شیعه کامل عیار نیست و مسلّم است که مثل هر مسلمان پاک اعتقاد بی‌تعصب صاحبدلی دوستدار خاندان عصمت و طهارت (ع) است. (6)

از طرفی به گفته بهاءالدین خرمشاهی، حافظ و اشعارش را از اسلام جدا ندانسته و می‌گوید: «حافظ و اشعارش جدا از اسلام نبوده حتی فلسفه‌های تفکرات وی مبدأ و مبنای اسلامی دارد و از هر طرف بنگریم حتی در شکل عاشقانه اشعار و روایتگرانه با اسلام و روایت دینی و عرفان در ارتباط است.»

در باب اعتقادات و عقاید او هم باید گفت اگرچه سنی یا شیعه بودن او به طور آشکار مشخص نیست اما گرایشات اهل بیتی و ارادتی که به اهل‌بیت داشته کاملاً در آثار و زندگی او مشهود بوده است.



رشید کاکاوند، استاد ادبیات فارسی و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی کرج، معتقد است؛ اشاراتی که حافظ به طور مستقیم در اشعارش به قرآن، الطاف الهی، آیات و روایات و احادیث دارد گرایش واضح وی را به اسلام نشان می‌دهد. وقتی تمام زوایای مختلف و اندیشه‌های حافظ و سبک و سیاق وی را بررسی می‌کنیم به خوبی در می‌یابیم حافظی که خود تخلص حافظ را به سبب حفظ کل قرآن بر می‌گزیند، ارتباط مستقیمی با گزاره‌های اسلام داشته و قرآن را در سینه دارد.

با توجه به تمام آنچه که بیان شد به نظر می‌رسد که پذیرفتن حافظ به عنوان یک شاعر بدون هیچ عیب و ایرادی که توانسته باشد در همه ابعاد فضل نمایی کند، مورد تأیید همه پژوهشگران و حافظ پژوهان نبوده و نیست.
نکته دیگر این که با مراجعه به اشعار افرادی چون حافظ ممکن است هم با سخنانی قابل تأیید مواجه شویم، هم در میان کلماتشان، مطالبی پیدا شود که مورد تأیید نباشد، چرا که به دلیل امکان تفسیرهای مختلف و نوع نگاه و ابزاری که برای شناخت یک شاعر و شعرهای او استفاده می‌شود نقطه نظرها متفاوت می‌شود؛ چنانچه اگر کسی بخواهد با نگاه صرف به دیوان حافظ شخصیت او را بشناسد، شاید او را یک شاعر هوسران و لاابالی گر دانسته که جز عیش و نوش چیزی نداشته در حالی که در بیان بزرگان بسیاری حافظ بعد عرفانی قوی داشته و دلیل استفاده از کلماتی چون می و شرب و... معانی دیگر عرفانی بوده که تا کسی خود در این حیطه گام برندارد متوجه نخواهد شد.
به تعبیری برای شناخت حافظ باید هم عالم بود و هم عارف تا بتوان به تعبیر شهید مطهری که "حافظ را گلی از بوستان فرهنگ اسلامی معرفی کرده است"، را شناخت و فهمید که اشعار او ارتباط مستقیم و تأثیر‌پذیری زیادی از آموزه‌های اسلامی داشته است.
در باب اعتقادات و عقاید او هم باید گفت اگرچه سنی یا شیعه بودن او به طور آشکار مشخص نیست اما گرایشات اهل بیتی و ارادتی که به اهل‌بیت داشته کاملاً در آثار و زندگی او مشهود بوده است.

پی نوشت:
1- خبرگزاری جمهوری، شیراز، سفر داخلی، رهبر انقلاب، 9/2/1387.
2- کتاب اسوه عارفان – ص 101 .
3- مجموعه‏ آثار، مطهری، مرتضی، صدرا، قم، 1378 هـ ش، چاپ اول، ج‏18، ص 176.
4- عرفان حافظ، مطهرى، مرتضى، صدرا، قم، 1368 هـ ش، چاپ پنجم، ص62.
5-  ر.ک: حافظ شیرین سخن، محمد معین، به‌ اهتمام: مهدخت معین، صدای معاصر، تهران، 1369 هـ ش، ص350.
6-  ر.ک: حافظ نامه، خرمشاهی، بهاء الدین، ان‍ت‍ش‍ارات‌ ع‍ل‍م‍ی‌ و ف‍ره‍ن‍گ‍ی‌، ت‍ه‍ران‌، 1379 هـ ش، چاپ هفتم، ص 252.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.