تبیان، دستیار زندگی

جمع ثروت تا چه اندازه کنز محسوب مى شود؟

تفسیرآیات ۳۴-۳۵ سوره توبه به گرد آورى ثروت اضافه بر نیازمندیهاى زندگى (کنز) می‌پردازد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
قران

توبه به معنى بازگشتن از گناه و کار بد، و نام نهمین سوره قرآن مجید است. نام این سوره از آیه ۱۰۵ آن گرفته شده است. در این سوره داستان متخلّفین از جنگ تبوک آمده است. سوره توبه تنها سوره اى از قرآن است که بدون "بسم اللّه الرّحمن الرّحیم" آغاز مى شود. زیرا اعلان جنگ به مشرکان و برائت از آنان است. پاره اى از موضوعات این سوره عبارتند از: قطع رابطه با مشرکان، جهاد در راه خدا، ستایش مجاهدان راه خدا، لزوم تحصیل علم، و پرهیز از تراکم ثروت، داستان هجرت پیامبر (ص)، موضوع ماه هاى حرام، گرفتن جزیه از اقلّیت هاى مذهبى، سرنوشت منافقان و موضوع زکات. این سوره در مدینه نازل شده و ۱۲۹ آیه دارد.
برای این سوره ده نام ذکر کرده اند، ولی نام «توبه» به دلیل آیات فراوانی که در این باره سخن گفته است و نام برائت به خاطر آمدن در ابتدای سوره، مشهورتر است.
سوره توبه تنها سوره‌ای است که با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز نشده است. درباره دلیل این امر از قول امام علی علیه السلام آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم برای امان دادن و رحمت است و سوره برائت برای دفع امان و جنگ نازل شده است» ۲ از این رو در ابتدای این سوره "بسم الله" نیامده است.
از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده: «هر کس سوره انفال و توبه را قرائت نماید، من شفاعت کننده و گواهی دهنده به سود او در روز قیامت هستم که او از نفاق مبرّا است و به تعداد همه مردان و زنان منافق در دنیا، ده حسنه به او عطا می‌شود و ده گناه از او پاک شده و ده درجه بر درجات او افزوده می‌شود و عرش و حاملان آن در ایام حضورش در دنیا، بر او درود می‌فرستند.»
امام صادق علیه السلام: «کسی که سوره انفال و توبه را در هر ماه قرائت کند، هرگز نفاق وارد قلب او نمی‌شود و از شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام خواهد بود.»
در تفسیر عیاشی پس از نقل این روایت اضافه کرده است: و روز قیامت بر سفره‌های بهشتی همراه شیعیان امام علی علیه السلام روزی می‌خورد تا اینکه مردم از حساب فارغ شوند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿۳۴﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید بسیارى از دانشمندان یهود و راهبان اموال مردم را به ناروا مى ‏خورند و [آنان را]از راه خدا باز مى دارند و کسانى که زر و سیم را گنجینه مى کنند و آن را در راه خدا هزینه نمى کنند ایشان را از عذابى دردناک خبر ده (۳۴)
یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ ﴿۳۵﴾
روزى که آن [گنجینه]ها را در آتش دوزخ بگدازند و پیشانى و پهلو و پشت آنان را با آن‌ها داغ کنند [و گویند]این است آنچه براى خود اندوختید پس [کیفر]آنچه را مى‏ اندوختید بچشید (۳۵)

تفسیر:کنز ممنوع است

در آیات گذشته سخن از اعمال شرک آمیز یهود و نصارى بود که براى دانشمندان خود یک نوع الوهیت قائل بودند، آیه مورد بحث مى گوید: آن‌ها نه تنها مقام الوهیت را ندارند بلکه صلاحیت رهبرى خلق را نیز دارا نیستند، بهترین گواه این سخن خلافکاریهاى گوناگون آن‌ها بود.
در اینجا روى سخن را به مسلمانان کرده، مى گوید:
اى کسانى که ایمان آورده اید بسیارى از علماى اهل کتاب و راهبان، اموال مردم را به باطل مى خورند، و خلق را از راه خالق باز مى دارند (یا ای‌ها الذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله).
جالب اینکه همانگونه که سیره قرآن است در اینجا حکم را روى همه افراد دانشمندان یهود و راهبان نبرده بلکه با تعبیر کثیرا در حقیقت اقلیت صالح را استثناء کرده است، و اینگونه دقت در سایر آیات قرآن نیز دیده مى شود که در سابق به آن اشاره کرده ایم.
اما اینکه آن‌ها چگونه اموال مردم را بیهوده و بدون مجوز و به تعبیر قرآن از طریق باطل مى خورند در آیات دیگر کم و بیش به آن اشاره شده و قسمتى هم در تواریخ آمده است.
یکى اینکه: حقایق تعلیمات آئین مسیح (علیه السلام) و موسى (علیه السلام) را کتمان مى کردند تا مردم به آئین جدید (آئین اسلام) نگروند، منافع آن‌ها به خطر نیفتد و هدایایشان قطع نشود، چنانکه در آیات ۴۱ و ۷۹ و ۱۷۴ سوره بقره به آن اشاره شده است؛ و دیگر اینکه: با گرفتن رشوه از مردم حق را باطل و باطل را حق مى کردند و به نفع زورمندان و اقویا حکم باطل مى دادند، چنانکه در آیه ۴۱ سوره مائده به آن اشاره شده است.
یکى دیگر از طرق نامشروع در آمدشان این بود که به نام بهشت فروشى و یا گناه بخشى مبالغ هنگفتى از مردم مى گرفتند و بهشت و آمرزش را که منحصرا در اختیار خداوند است به مردم مى فروختند که در تاریخ مسیحیت سر و صداى زیادى بپا کرده و بحث‌ها و جدال هایى برانگیخته است!.
و، اما جلوگیرى کردنشان از راه خدا روشن است زیرا آیات الهى را تحریف مى کردند و یا به خاطر حفظ منافع خویش مکتوم مى داشتند، بلکه هر کس را مخالف مقام و منافع خود مى دیدند متهم مى ساختند، و با تشکیل محکمه هاى تفتیش مذهبى آن‌ها را به بدترین وجهى محاکمه و به شدیدترین وضعى محکوم و مجازات مى کردند؛ و اگر به راستى آن‌ها اقدام به چنین کارى نکرده بودند و پیروان خویش را قربانى مطامع و هوسهاى خود نمى ساختند امروز گروههاى زیادترى آئین حق یعنى اسلام را از جان و دل پذیرفته بودند، بنابراین به جرئت مى توان گفت:: گناه میلیون‌ها انسان که در ظلمت کفر باقى مانده اند به گردن آن‌ها است!.
هم اکنون نیز دستگاه کلیسا و یهود براى دگرگون ساختن افکار عمومى مردم جهان درباره اسلام به چه کارهائى که دست نمى زنند و چه تهمتهاى عجیب و وحشتناکى که نسبت به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) روا نمى دارند.
این موضوع به قدرى دامنه دار است که جمعى از علماى روشنفکر مسیحى صریحا به آن اعتراف کرده اند که روش سنتى کلیسا در مبارزه ناجوانمردانه با اسلام یکى از علل بیخبر ماندن غربی‌ها از این آئین پاک است.
سپس قرآن به تناسب بحث دنیا پرستى پیشوایان یهود و نصارى به ذکر یک قانون کلى در مورد ثروت اندوزان پرداخته، مى گوید: کسانى که طلا و نقره را جمع آورى و پنهان مى کنند و در راه خدا انفاق نمى نمایند آن‌ها را به عذاب دردناکى بشارت ده (و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقون‌ها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم).
(یکنزون) از ماده (کنز) بر وزن و به معنى (گنج) است که در اصل به معنى جمع و جور کردن اجزاء چیزى گفته مى شود لذا شتر پر گوشت را (کناز اللحم) مى نامند سپس به جمع آورى و نگهدارى و پنهان نمودن اموال و یا اشیاء گران قیمت اطلاق گردیده است.
بنابر این در مفهوم آن جمع آورى و نگاهدارى و گاهى پنهان کردن نیز افتاده است.
(ذهب) به معنى (طلا) و (فضه) به معنى نقره است. بعضى از دانشمندان لغت (طبق نقل طبرسى در مجمع البیان) درباره این دو لغت تعبیر جالبى کرده اند و گفته اند: اینکه به (طلا) (ذهب) گفته مى شود براى آن است که به زودى از دست مى رود و بقائى ندارد (ماده (ذهاب) در لغت به معنى رفتن است) و اینکه به (نقره) (فضه) گفته مى شود به خاطر آن است که به زودى پراکنده و متفرق مى گردد (انفضاض در لغت به معنى پراکندگى است) و براى پى بردن به چگونگى حال اینگونه ثروت‌ها همین نامگذارى آن‌ها کافى است!.
از آن روز که جامعه هاى انسانى شکل گرفت مسئله مبادله فرآورده هاى مختلف در میان انسان‌ها رواج داشت، هر کس مازاد احتیاجات خود را از فراورده هاى کشاورزى و دامى و غیر آن در معرض فروش قرار مى داد، ولى در آغاز مبادله‌ها همواره به صورت مبادله جنس به جنس بود، زیرا پول اختراع نشده بود، و از آنجا که مبادله جنس به جنس مشکلات فراوانى ایجاد مى کرد، زیرا چه بسا افرادمازاد نیاز خود را مى خواستند بفروشند ولى چیز دیگرى در آن حال مورد نیازشان نبود که با آن بخرند، اما مایل بودند آن را به چیزى تبدیل کنند که هر گاه بخواهند بتوانند با آن اجناس مورد نظر خویش را فراهم سازند، از اینجا مسئله اختراع (پول) مطرح شد.
پیدایش (نقره) و از آن مهمتر (طلا) به این فکر تحقق بخشید و این دو فلز به ترتیب پول ارزان قیمت و گرانقیمت را تشکیل دادند و به وسیله آن‌ها گردش معاملات رونق بیشتر و چشمگیرترى پیدا کرد.
بنابر این فلسفه اصلى پول همان گردش کاملتر و سریعتر چرخهاى مبادلات اقتصادى است، و آن‌ها که پول را به صورت (گنجینه) پنهان مى کنند نه تنها موجب رکود اقتصادى و زیان به منافع جامعه مى شوند بلکه عمل آن‌ها درست بر ضد فلسفه پیدایش پول است.
آیه فوق صریحا ثروت اندوزى و گنجینه سازى اموال را تحریم کرده است و به مسلمانان دستور مى دهد که اموال خویش را در راه خدا، و در طریق بهره گیرى بندگان خدا به کار اندازند، و از اندوختن و ذخیره کردن و خارج ساختن آن‌ها از گردش معاملات به شدت بپرهیزند، در غیر این صورت باید منتظر عذاب دردناکى باشند.
این عذاب دردناک تنها کیفر شدید روز رستاخیز نیست بلکه مجازاتهاى سخت این دنیا را که بر اثر بهم خوردن موازنه اقتصادى و پیدایش اختلافات طبقاتى دامان فقیر و غنى را مى گیرد نیز شامل مى شود.
اگر در گذشته مردم دنیا به اهمیت این دستور اسلامى درست آشنا نبودند امروز ما به خوبى مى توانیم به آن پى ببریم، زیرا نابسامانیهائى که دامن بشر را، بر اثر ثروت اندوزى گروهى خود خواه و بیخبر، گرفته و به شکل آشوب‌ها و جنگ‌ها و خونریزی‌ها ظاهر مى شود بر هیچکس پوشیده نیست.

جمع ثروت تا چه اندازه کنز محسوب مى شود؟

در میان مفسران در مورد آیه فوق گفتگو است که آیا هر گونه گرد آورى ثروت اضافه بر نیازمندیهاى زندگى (کنز) محسوب مى شود، و طبق آیه فوق حرام است؟
یا این که این حکم مربوط به آغاز اسلام و قبل از نزول حکم زکات بوده و سپس با نزول حکم زکات بر داشته شده؟
و یا این که اصولا آنچه واجب است پرداختن زکات سالانه است و نه غیر آن، بنابراین هر گاه انسان اموالى را جمع آورى کند و هر سال مرتبا مالیات اسلامى آن یعنى زکات را بپردازد مشمول آیه فوق نخواهد بود.
در بسیارى از روایات که در منابع شیعه و اهل تسنن وارد شده تفسیر سوم به چشم مى خورد مثلا در حدیثى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) چنین مى خوانیم: (اى مال ادیت زکاته فلیس بکنز): (هر مال که زکات آن را بپردازى کنز نیست)؛ و نیز مى خوانیم: هنگامى که آیه فوق نازل شد کار بر مسلمانان مشکل گردید و گفتند با این حکم هیچیک از ما نمى تواند چیزى براى فرزندان خود ذخیره کند و آینده آن‌ها را تاءمین نماید... سرانجام از پیامبر سؤ ال کردند، پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: (ان الله لم یفرض الزکوة الا لیطیب بها ما بقى من اموالکم و انما فرض المواریث من اموال تبقى بعدکم): (خداوند زکات را واجب نکرده است مگر به خاطر این که باقیمانده اموال شما براى شما پاک و پاکیزه باشد، لذا قانون ارث را درباره اموالى که بعد از شما مى ماند قرار داده است) یعنى اگر گردآورى مال به کلى ممنوع بود قانون ارث موضوع نداشت.

کیفر ثروت اندوزان!

در آیه بعد اشاره به یکى از مجازاتهاى اینگونه افراد در جهان دیگر مى کند و مى گوید: (روزى فرا خواهد رسید که این سکه‌ها را در آتش سوزان دوزخ داغ و گداخته مى کنند و پیشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ خواهند کرد)
(یوم یحمى علی‌ها فى نار جهنم فتکوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم)
و در همین حال فرشتگان عذاب به آن‌ها مى گویند: (این همان چیزى است که براى خودتان اندوختید و به صورت کنز در آوردید و در راه خدا به محرومان انفاق نکردید) (هذا ما کنزتم لانفسکم).
(اکنون بچشید آنچه را براى خود اندوخته بودید و عواقب شوم آن را دریابید)
(فذوقوا ما کنتم تکنزون)
این آیه بار دیگر این حقیقت را تاءکید مى کند که اعمال انسان‌ها از بین نمى روند و همچنان باقى مى مانند و همان‌ها هستند که در جهان دیگر برابر انسان مجسم مى شوند و مایه سرور و شادى و یا رنج و عذاب او مى گردند.
در اینکه در آیه فوق چرا از میان تمام اعضاء بدن تنها (پیشانى) و (پشت) و (پهلو) ذکر شده در میان مفسران گفتگو است، ولى از ابوذر چنین نقل شده است که: او مى گفت: این به خاطر آن است که حرارت سوزان در فضائى که در پشت این سه نقطه قرار دارد نفوذ مى کند و تمام وجود آن‌ها را فرا مى گیرد(حتى یتردد الحرفى اجوافهم)
و نیز گفته شده این به خاطر آن است که با این سه عضو در مقابل محرومان عکس العمل نشان مى دادند: گاهى صورت را در هم مى کشیدند، و زمانى به علامت بى اعتنائى از روبرو شدن با آن‌ها خود دارى مى کردند و منحرف مى شدند و گاهى به آنان پشت مى نمودند لذا این سه نقطه از بدن آن‌ها را با اندوخته هاى زر و سیمشان داغ مى کنند!
در پایان این بحث مناسب است به یک نکته ادبى که در آیه موجود است نیز اشاره کنیم و آن اینکه در آیه مى خوانیم: (یوم یحمى علیها) یعنى در آن روز آتش به روى سکه‌ها ریخته مى شود تا داغ و سوزان گردند، در حالى که معمولا در این گونه موارد کلمه (على) به کار برده نمى شود، بلکه فى المثل گفته مى شود: (یحمى الحدید) آهن را داغ مى کنند.
این تغییر عبارت شاید به خاطر این باشد که اشاره به سوزندگى فوق العاده سکه‌ها شود، چون اگر سکه اى را در آتش بیفکنند آن قدر داغ و سوزان نمى شود که اگر آن را به زیر آتش کنند و آتش به روى آن بریزند، قرآن نمى گوید.
سکه‌ها را در آتش مى گذارند بلکه مى گوید آن‌ها را در زیر آتش قرار مى دهند تا خوب گداخته و سوزان شود و این تعبیر زنده است که شدت مجازات اینگونه ثروت اندوزان سنگدل را بازگو مى کند.

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان