«ماهورا» یک عاشقانه مردمی است
«ماهورا» صرفا یک فیلم دفاع مقدسی نیست یک عاشقانه مردمی است که مردم با عشق بر جنگ غلبه میکنند. یک فیلم چه پارامتری باید داشته باشد تا کسی بیاید و از آن حمایت کند؟ چیزی که مهم بوده قدرت است کسی هم که قدرت و ثروت دارد حرف اول را میزند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1397/07/16 ساعت 09:31
مستندات و اتفاقات واقعی رخ داده در هشت سال دفاع مقدس همواره بستر ساخت فیلمهای بسیاری شده است تا آنجا که چندین اثر درخشان سینمای جنگ برخاسته از داستانهای واقعی است. فیلم سینمایی «ماهورا» ساخته جدید حمید زرگرنژاد نیز با استناد به یک واقعیت قصهای نفسگیر را در روزهای ابتدایی جنگ روایت میکند. با زرگرنژاد درباره این فیلم، چالش و سختیهای ساخت «ماهورا» و حواشی اکران آن گپوگفتی داشتیم که در ادامه میخوانید.
داستان فیلم «ماهورا» بر مبنای یک واقعیت شکل گرفته، این اتفاق معمولا در سینمای جنگ بیشتر اتفاق میافتد که در روایت یک قصه و اتفاقات مستند آن دوره رجوع کنیم، چه وجوهی از این اتفاق جذاب بود که شما را به ساخت فیلمی داستانی از روی آن مجاب کرد؟
پیش از این براساس مستندهای من فیلم «شب واقعه»، «روز سوم» ساخته شده بود و قبل از «ماهورا» فیلم مستند «حلقه در خاک» را براساس همین واقعیت ساخته بودم. یکی از وجوه این واقعیت که برای من بسیار مهم بود وجود یک قهرمان و عشیرهای است که دست به کاری عجیب و جسورانه میزنند، تبلیغات بسیاری انجام میشود که اقوام مختلف دیده نشوند، تلاش میکنند تا سینما جایی برای خوردن چیپس و سس گوجهفرنگی باشد و معتقدند نمایش این موضوع حیاتی یعنی توجه به نقش مردم در روزهای اول جنگ کجا اندازه پرده سینماست که مردم بخواهند دو ساعت در سالنی تاریک آن را ببینند اما من میگویم این فیلم پر از قهرمان و ناگفته است، بعد از ساخت مستندم چهار سال برای آن زحمت کشیدم، تحقیق کردم و فیلمنامه آن را نوشتم چرا که معتقدم این واقعیت قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی را داشت. در «ماهورا» برای اولین بار است که هور و جغرافیای خوزستان را به این شکل میبینیم، به نظرم به آیینها و سنتها در فیلمهای دفاع مقدس به این شکل که در این فیلم پرداختشده نگاه نشده است و همه اینها نشأتگرفته از همان مستند است. من سعی کردم جنگ را در سایه زندگی ببرم چرا که ایرانیان همیشه زندگی کردند، زندگی میکنند و زندگی خواهند کرد. در فیلم «ماهورا» شش روز از جنگ گذشته کسی هم به آنها نگفته وظیفهشان چیست اما آنها دست به یک کار مهم میزنند همه اینها برایم مهم و جذاب بود.
آنچه در فیلم «ماهورا» وجود دارد تا چه اندازه منطبق بر واقعیت و یا زاده تخیل شما بوده است؟
واقعیتها باید بیاید در مجموعهای از فانتزی و تخیل؛ به قول یکی از بزرگان در کهکشان تخیل، ستارهها واقعیت هستند اما به نظرم همه اینها منظومه هستند و تخیل و فانتزی به آن کمک میکند و من با استفاده از لحن شاعرانه، زیباییهایی که واقعا وجود داشت را در قصه روایت کردم. من بدون تحقیق، سنتی را وارد قصه نکردم، اینکه لباس عروس را از عراق میخریدند و یا عروس را از آنجا انتخاب میکردند همگی واقعیت دارد و براساس سالها تحقیقات به این سنتها رسیدم و از چنین آدابی در خدمت فیلم استفاده کردم. من مینویسم مردم داشتند زندگی میکردند که به کشور ما تجاوز شد، این زندگی کردن تعریفی دارد. من بهعنوان فیلمساز باید تحقیق کنم و آن را گسترش دهم وگرنه اینکه بخواهم روستاییهایی را پابرهنه و گرسنه نشان دهم آنوقت میتوانم از عزت نفس آنها بگویم؟ من سعی کردم شکوه آنها را حتی در برگزاری یک مراسم عروسی و پیوندشان با طبیعت را نشان دهم. ایرانیان لب مرز این اعتقاد را دارند و میگویند خاکی که ما از آن ارتزاق میکنیم اگر غریبه به آن ورود کند برایش تبدیل به گور میشود. میگویند خاک فقط برای ما ارتزاق دارد یعنی اگر خاک را بکنم برای من آب دارد، نی هور برای من شیره دارد اما همان نی در تن دشمن میرود. آنها ضربالمثلهایی دارند، مثلا میگویند هور تا آتش نگیرد سبز نمیشود، آنها معتقدند مثل هور هستند باید بسوزند تا سبز شوند و یا میگویند خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم مفهوم ایثار را آنها به این شکل بیان میکنند، قوم عرب همیشه نشان داده که قوم باشرافتی است و فکر میکنم بیمهریهایی که به فیلم «ماهورا» میشود ناشی از همین توجه به قومیتهاست.
اما فکر میکنید عموم مخاطب فعلی سینما با این قصه که برخاسته از واقعیت است تا چه حد ارتباط برقرار میکند؟
من همراه مردم فیلم تماشا میکنم و دیدم بعضا مخاطبان اواسط یک فیلم سالن را ترک میکنند اما تا به امروز در رابطه با فیلم «ماهورا» با چنین چیزی مواجه نشدم و توانسته مخاطب را تا انتها با خودش همراه کند. اما در این بین پارامترهای دیگری نیز وجود دارد. ما وقتی سطح سلیقه را به این سمت بیاوریم که بهواسطه فشارهای اقتصادی به جای آنکه سینما محلی برای اندیشیدن باشد تبدیل به جایی نه برای سرگرمی که بستری برای نمایش شوخی آن هم از نوع جنسی باشد دیگر شرایط قابل کنترل نیست و یا اینکه سینما جایی شود برای قدرتنماییهای سیاسی، چون میلیاردها خرج یک فیلم شده به هر قیمتی میخواهند فیلم را نگه دارند، هفتهای دویست سیصد میلیون کارت میکشند، هزینههای گزاف صرف تبلیغات میکنند فقط ۶۰-۵۰میلیون هزینه چاپ یکی از بیلبوردهایشان است با اینها باید به چه شکل رقابت کرد؟ مسئولان گله نکنند که چرا سینما پر شده از فیلمهای مبتذل، مگر وقتی که یک فیلم از ارزشها و مردم گفت، بازیگران مهم پیشکسوت و جوان سینما در آن ایفای نقش کردند، یک روستا را روی آب ساختیم و جذابیتهای بصری ایجاد کردیم، موسیقی آن را ستار اورکی ساخت، مرتضی غفوری قابهای طلایی را برای آن بست و به همه جذابیتهای سینمایی توجه کردیم و نیامدیم یک فیلم مستند نشان دهیم، فیلمی که حتی بنا به نظر منتقدان نفسگیر است و پایان آن قابل حدس نیست. توجهی کردند؟
فارغ از همه اینها و بعد مستند آن، «ماهورا» یک عاشقانه است و قصه عاشقانهای جذاب را با ماجرای اصلی پیوند داده و روایت میکند؛ یک عاشقانه ملتهب!
«ماهورا» صرفا یک فیلم دفاع مقدسی نیست یک عاشقانه مردمی است که مردم با عشق بر جنگ غلبه میکنند. یک فیلم چه پارامتری باید داشته باشد تا کسی بیاید و از آن حمایت کند؟ چیزی که مهم بوده قدرت است کسی هم که قدرت و ثروت دارد حرف اول را میزند. ترامپ و آمریکا میگویند تمام دولتها بهجز خودم بیخاصیت هستند این از تکیه بر قدرت و ثروت میآید، متاسفانه در مجموعههای کوچک در همه جای دنیا حتی در کشور ما حتی کسانی که فکر میکنند کار ارزشی میکنند بعضا اسیر قدرت و ثروت میشوند مثلا در همین مجموعه سینما گمان میبرند چون قدرت و ثروت دارند پس بقیه کسانی که درباره دفاع مقدس فیلم میسازند بیخاصیت هستند و باید هم بیخاصیت باشند، این رفتار شبیه رفتار کیست؟ در اینکه ما را له میکنند شک نکنید. این همه تمامیتخواهی بیخود است. اتفاقا بیایید بهوسیله فیلم من خودتان را مردمی کنید و با مردم آشتی کنید.
فارغ از نسلی از فیلسازان بعد از انقلاب که توجه ویژهای به جنگ داشتند اما در حال حاضر در نسلهای جدید کمتر فیلمسازانی را میبینیم که به سراغ سینمای جنگ بروند آنهم در شرایطی که به قول کامران تفتی حتی یک فشنگ هم ندادند، در چنین شرایطی از جنگ فیلم ساختید و این کار را دوچندان سخت میکند!
هلیکوپتری را برای نیمساعت به من دادند و گفتند نیمساعت پرواز میکنم و هر تصویری که لازم داری را در ظرف همین مدت بگیر و برو. این در حالی است که شما در فیلم ده هلیکوپتر با شکلهای مختلف میبینید، درست است محدودیت خلاقیت میآورد اما نه تا این اندازه که سه روز فیلمبرداری نکنم چون یک کلاشینکف ندارم، فیلم من توپ و تانک ندارد، فیلم من روایتی از دفاع مردمی است، روزهای اول جنگ کسی نمیدانست کلاشینکف چیست اما با این همه برای ساخت این فیلم پوستم کنده شد و هیچکس حمایت نکرد. شک نکنید اینها دلسردی میآورد این تمامیتخواهی که جشنواره برای ماست، اکران برای ماست و هر زمان بخواهیم تو را میزنیم و با این اعتراضات بعدا به سمت ساخت این نوع فیلمها نیا، متاسفانه وجود دارد و دلسردکننده است. مطمئنم کسانی که مانع فیلم «ماهورا» شدند اصلا فیلم را ندیدند. اگر ببینند حتما خجالت میکشند.
اما تعویق در زمان اکران فیلم شما و تخلفی که اتفاق افتاد نیز در ضربه زدن به این فیلم کم تاثیر ندارد!
تبلیغات هفته دفاع مقدس برای برخی آنقدر ارزش دارد که خیلی برایشان مهم نیست بگویند تخلف کردند، منظورم ارگان و یا سازمان خاصی نیست در حال حاضر حدود ۱۲ ارگان در حوزه فیلمسازی دفاع مقدس فعالیت میکنند. متاسفانه برچسب دفاع مقدس را از آن خود کردن به یک مسابقه تبدیل شده است، این در حالی است که من اصلا نه در جریان این مسابقه بودم و نه برایم اهمیتی دارد. کسی را تصور کنید بیآنکه بداند در یک مسابقه شرکت کرده و وقتی بیرون میآید میفهمد چه خبر بوده است. «ماهورا» دنبال هیچ بهرهبرداری نیست و این فیلم برای مردم است. میخواستند برچسب دفاع مقدس را متعلق به فیلمهای دیگر باشد نه «ماهورا». من نمیدانستم رونمایی از «ماهورا» در هفته دفاع مقدس یک امتیاز است، حتی برایم مهم هم نبود و نیست. اصلا اکران هم در بهترین زمان ممکن بدهند اما وقتی سالن و سانس ندهند چه فایده!
اما به هر حال این تخلف به فیلم شما آسیب زد؟
بله، آسیب زد اما به این فیلم بیشتر از اینها آسیب زدند، یکی از شخصیتهای برجسته و کلیدی جشنواره به تهیهکننده فیلم گفته بودند «ماهورا» مورد بیمهری قرار گرفت و دیده نشد به دلایلی. سهمیه دفاع مقدس از آن افراد دیگری بود.
ظاهرا قرار بوده است در ابتدا به جای ساعد سهیلی محسن تنابنده ایفاگر نقش اصلی باشد، تفاوت بسیاری بین این دو گزینه است!
من فیلمنامه را براساس ساعد سهیلی بازنویسی کردم و ساعد هم قابلیتهای بسیاری دارد و توانست خیلی خوب از عهده نقش برآید.
منبع: خبرگزاری صبا/ملیکا مومنیراد