تبیان، دستیار زندگی

لطفا پنیرش زیاد باشد!

یکی بود یکی نبود. یک موش ریزه میزه بود. لانه ی موش، زیر یک درخت، رو به روی یک پیتزا فروشی بود!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 لطفا پنیرش زیاد باشد!
یکی بود یکی نبود. یک موش ریزه میزه بود. لانه ی موش، زیر یک درخت، رو به روی یک پیتزا فروشی بود!

پیتزا فروش یک سطل گنده کنار درخت گذاشته بود و پس مانده ی پیتزاها را توی آن می ریخت. موش کوچولو تمام روز چشم از سطل بر نمی داشت. تا پیتزا فروش چیزی توی سطل می ریخت، موش بدو بدو از لانه بیرون می آمد و تندی از درخت بالا می رفت و می پرید توی سطل، یک تکه پیتزای خوش مزه برمیداشت و فرار می کرد. برای همین همیشه در رفت و آمد بود.

اما یک روز با خودش گفت: برای چی هی بروم و بیایم؟ خب توی سطل انداخت. موش عصبانی شد. فریاد کشید: پس سهم من کو؟ خودشان نشسته اند توی مغازه پیتزا می خورند، آن وقت برای من جعبه ی خالی می آورند! خجالت نمی کشند. باید بروم سهمم را بگیرم!

موش یکی از جعبه ها راروی سرش گذاشت. رفت توی مغازه و فریاد کشید: زود پیتزای مرا بگذارید توی این جعبه!

مغازه شلوغ بود. کسی صدای موش را نشنید. موش عصبانی شد. جعبه را محکم به زمین کوبید و فریاد زد: مگر کر هستید؟ گفتم زود یک پیتزا بگذارید توی این جعبه. پنیرش هم زیاد باشد. خیلی زیاد! یک دفعه مغازه ساکت شد. همه پایین را نگاه کردند و موش را دیدند. چند نفر پریدند روی میزها و جیغ کشیدند! چند نفر غش کردند! بقیه هم فرار کردند!

موش ها هاج و واج به آن ها نگاه کرد و گفت: حالا چرا این قدر ناراحت شدید؟ خب اگر پنیرش خیلی زیاد هم نبود، نبود!

پیتزا فروش جلو آمد. به موش نگاه کرد و فریاد زد: به به! این جا را ببینید. موشه هم مشتری ما شده و پیتزا می خواهد. همان جا باش تا بیاورم!

بعد جارویش را بلند کرد و موش را هدف گرفت. موش دید الان است که جارو بخورد توی سرش. دوید زیر جعبه ی پیتزا و در حالی که جعبه به دوش فرار می کرد، گفت: مشتری وقتی موش باشه، جعبه باید رو دوش باشه!

مطالب مرتبط:
بزی بود و بزی نبود
صحرایی که دنبال شتر می گشت
کلاه فروش و میمون ها


کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: فهیمه امرالله- منبع: ماهنامه رشد نوآموز
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.