مرا به درگهت امشب به عشق خواندى و خوانى كـه هـر كـه سوى تو آيد شفيع او در دو جهانى
به يـمـن مـرحـمتت آمدم ز سر به سرايت تو خـواسـتى به عنايت نوازى ام كه چو جانى
كرامـت از يـم عـشقت گرفته ام همه عمرم
چشمههای خروشان تو را میشناسند موجهای پريشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی ريگهای بيابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رويش است و طراوت زين سبب برگ و بارا
جام کفر مثل دروغى نهان شدند
انگورها که کام تو را شوکران شدند
آن شب براى بوسه زدن بر لبان تو
لب هاى هرچه جام جهان نیمه جان شدند
دیگر خمار عشق، تو را خسته کرده بود
پس دست هاى شوق تو بر آسمان شدند
آن گاه با دعاى تو، این مستجاب محض
آن خوشه
كودكـى دستم به دست مـادرم بود وقتى به درگاهت رضاجان مـى رسيدم
آواى هر گلدسته ات را گرم و پرشور با گوش جـان از بيكرانها مـى شنيدم
آن روز هم چون روزهاى خوب ديگر شور ط
آهوی جانم خسته و زار و پریشان
در مرغزار زندگی می گشت حیران
در سبزه زار هستی ام خوش می خرامید
از شاخسار عمر غافل خوشه می چید
از چشمه سار عیش لختی جرعه نوشید
گاهی فراز کوه نخوت پای کوبید
شیطان غفلت قصد صید آهویم کرد
دامی به پیش پا
كاش يك شب باز مهمان دو چشمت میشدم ريزه خوار مشرق خوان دو چشمت میشدم
كـاش يك شب میگذشتم از فراز چشم تو گرم گلگشـت خـراسان دو چشمت میشدم
كـاش يـك شب میسرودم گنبد زرد تو را فارغ از دنيا،
بنى العبّاس با سادات بنى الزّهراء خصوصا امامان معصوم عليهم السلام رابطه حسنه اى نداشتند و چنانچه بهایى به آن ها مى دادند و اكرامى مى كردند، تنها به جهت سياست و حفظ حكومت بوده است .
مامون عبّاسى همچون ديگر بنى العبّاس ، اگر نسبت به امام رضا عليه السلام
پس از فرو خواندن حديث توحيد، ناقه امام به راه افتاد، ولى هنوز ديدگان هزاران انسان شيفته به سوى او بود. همچنانكه مردم غرق در افكار خويش بودند و يا به حديث توحيد مى انديشيدند، ناگهان ناقه ايستاد و امام سر از عمارى بيرون آورد و كلمات جاويدان ديگرى به زبان آو
آنكه امام تراژدى پيشنهاد خلافت را با توجه به جدى نبودن آن از سوى مامون ، پشت سر نهاد، خود را در برابر صحنه بازى ديگرى يافت . آن اينكه مامون به رغم امتناع امام هرگز از پاى ننشست و اين بار وليعهدى خويشتن را به وى پيشنهاد كرد. در اينجا نيز امام مى دانست كه م
مامون براى متقاعد ساختن امام
از كتابهاى تاريخ و روايت چنين بر مى آيد كه مامون به راههاى گوناگونى تلاش براى اقناع امام مى كرد. از زمانى كه امام هنوز در مدينه بود اين تلاشها شروع شد و پيوسته مامون با وى مكاتبه مى كرد كه آخر هم به نتيجه اى نرسيد.
سپس (
چشمداشت مامون از گرفتن بيعت براى ولايتعهدى امام رضا (عليه السلام) تامين هدفهايى بود كه به اجمال ذيلا بيان مى گردد:
نخستين هدف
احساس ايمنى از خطرى كه او را از سوى شخصيت امام رضا (عليه السلام) تهديد مى كرد. شخصيتى نادر كه نوشته هاى علميش در شرق و غرب ن
امام رضا (عليه السلام ) هشتمين امام شيعه اثنا عشرى است و پيامبر (صلی الله علیه و آله ) نام وى را به صراحت ذكر فرموده : على فرزند موسى ، فرزند محمد، فرزند على ، فرزند حسين ، فرزند على ، فرزند ابوطالب كه درود خدا بر همه آنان باد.
كنيه اش ابوالحسن است .
امام حسن عسكرى عليه السلام حكايت نمود:
چون موضوع ولايتعهدى حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام پايان و تثبيت يافت .
روزى دربان امام رضا عليه السلام وارد منزل آن حضرت شد و گفت : عدّه اى آمده اند، اجازه ورود مى خواهند و مى گويند: ما از شيعيان علىّ ع
مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب رجال خود آورده است : در يكى از روزها، عدّه اى از دوستان امام رضا عليه السلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّت هاى ارزنده بود، در جمع اي
شسخ صدوق ، طبرسى و ديگر بزرگان به نقل از ابراهيم بن عبّاس حكايت كنند
در طول مدّتى كه در محضر مبارک امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام بودم و در محافل و مجالس گوناگون ، همراه با آن حضرت شركت داشتم ، هرگز نديدم سخنى و مطلبى در مسائل دين و امور مختلف از
مورد کشته شدن امام رضا علیه السلام عده ای ناجوانمردانه به تبرئه مأمون و اعمال شیطانیش در حق خاندان عصمت و طهارت پرداخته اند در حالی تاریخ شواهدی در دست دارد که مأمون نه تنها امام رضا علیه السلام را با زهر افعی قدرت طلبیش به شهادت رساند که خاندان آن حضرت
ابوسعيد خراسانى حكايت كند:
روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا عليه السلام وارد شدند و پيرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤال كردند؟
امام عليه السلام به يكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به ديگرى فرمود: نماز تو تما
می گفتند كه امام به مرگ طبيعى درگذشت و هرگز مسموميتى در كار نبوده است و براى اثبات اين موضوع دلايلى ذكر كرده اند.
يكى از اين افراد «ابن جوزى » است كه پس از نقل قول از ديگران كه نوشته اند پس از يك استحمام در برابر امام (عليه السلام) بشقابى از انگور كه بو
جاى هيچ شگفتى نيست اگر بگوييم مأمون گاهى خود به ذكر انگيزه ها و مقاصد خويش مى پرداخت . از باب مثال ، در قضيه وليعهدى امام رضا (عليه السلام) هنگامى كه از سوى حميد بن مهران و برخى عباسيان بازخواست شد كه چرا دست به اين كار زده ، بدانها پاسخ اين چنين داد
طبق آنچه مورّخان و محدّثان در كتاب هاى خود ذكر كرده اند و نيز روايات كلّى بر تاييد آن وارد شده است :
مادر حضرت ابوالحسن ، امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام ، از خانواده اى با شرافت و از زنان با فضيلت ؛ و نيز از جهت عقل و دين در بين زنان هم زمان خود م