تبیان، دستیار زندگی

 فروشی نیست

خرس های قطبی با بدن سفید و پرمویشان حیوانات بسیار زیبایی هستند. این حیوان زیبا باید در قطب زندگی کند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 فروشی نیست
درِ حیاط را که باز کردم، یک خرس قطبی پشت در توی کوچه ایستاده بود. خرس قطبی همان طور که شُرشُر عرق می ریخت، گفت: سلام بچه!.. من می توانم از تلفن شما استفاده کنم؟!

پدر گفت: پونه؟ کیه بابا؟
گفتم: یک خرس قطبی است. می خواهد تلفن بزند. مادر برای دیدن خرس قطبی از آشپزخانه سرک کشید. پدر گفت: خواهش می کنم. بفرمایید: خرس قطبی گوشی تلفن را برداشت. یک عالمه شماره گرفت و گفت: الو؟!... مرکز کمک رسانی به گمشدگان قطبی؟!... بله! من گُم شده ام!... بله!، یعنی نه خیر، الان می پرسم.

خرس قطبی از پدر پرسید: ببخشید، من کجا هستم؟!
من گفتم: خب معلوم است، خانه ما!

پدر گفت: گوشی را به من بدهید تا آدرس دقیق را به آن ها بگویم.
من از خرس قطبی پرسیدم: شما که خیلی بزرگید، چه طور گم شده اید؟!

خرس قطبی گفت: بزرگ و کوچک ندارد. این روزها همه در قطب گم می شوند.
مادر با یک کاسه یخ آمد و آن را کنار خرس قطبی گذاشت. مادر گفت: سرشان خیلی شلوغ است و تا سه روز دیگر نمی توانند دنبال شما بیایند.

خرس قطبی روی مبل ولو شد و گفت: تا سه روز دیگر من از گرما می میرم! خرس قطبی آهی کشید. کاسه یخ را در دهانش سرازیر کرد و قرچ و قروچ مشغول جویدن شد. من از خرس قطبی پرسیدم:
چرا همه در قطب گم می شوند؟!

خرس قطبی گفت: زمین گرم شد، یخ ها نازک شده اند و هر روز تکه ای از آن ها می شکنند و خرسی، فُکی، پنگوئنی، چیزی، روی اقیانوس سرگردان می شود.
من گفتم: اوهوم
مادر گفت: تخت را آماده کرده ام. بفرمایید استراحت کنید!

خرس قطبی گفت: شما این جا برف ندارید. اگر چند غلت روی برف بزنم حالم بهتر می شود.
من گفتم: من برف دارم. برف شادی! و به اتاقم دویدم. برف شادی ام را آوردک و آن را بالای سر خرس قطبی پاشیدم. خرس گفت: برف است اما گرم است.
پدر گفت: باید اتاق را برای مهمان خنک کنیم.
من گفتم: چرا مهمان را به مغازه نبریم. یخچال مغازه از همه جا سردتر است.

خرس قطبی گفت: یخچال؟!... چه اسم خنکی! خرس قطبی که از سرمای یخچال خوشش آمده بود، سه روزی که مهمان ما بود، درون یخچال نشست. مردمی که برای دیدن خرس قطبی به مغازه بابا می آمدند، گاهی از بابا قیمت خرس را می پرسیدند و بابا نوشته ای را که با ماژیک روی شیشه ی یخچال  نوشته بودیم، به آن ها نشان می داد. من روی یخچال نوشته بودم: خرس قطبی فروشی نیست.

مطالب مرتبط:
یک روز، یک فیلم
قطره کوچولو
جامدادیِ گورخری


کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: فهیمه امرالله-منبع: ماهنامه رشد نوآموز
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.