سلسله گفتارهایی در ارتباط با "شما در کدام گروه تیپ شخصیتی قرار دارید؟"(1)
با اولین تیپ شخصیتی آشنا شوید
افراد بواسطه شخصیت هایی که دارند از همدیگر متمایز می شوند. به اندازه تعداد انسان هایی که روی زمین وجود دارند می توانیم تیپ های شخصیتی داشته باشیم.
انسانها در طول عمر زندگی تحصیلی، شغلی، اجتماعی، شخصی و فردی خود در موقعیتهای گوناگونی قرار میگیرند و با افراد زیادی برخورد میکنند. در مواردی به آنها این احساس دست میدهد که جایگاه یا موقعیتی که در آن قرارگرفتهاند با روحیات و خلقیاتشان سازگاری ندارد و یا در تضاد کامل با آنها است. بهاجبار یا باید در آن شرایط بمانند و باوجود اختلاف کار را دنبال کنند یا خود را از بند وضعیتی که به آن تعلق ندارند رها سازند. این پدیده را میتوانیم با شعر مولانا که "از کجا آمدهام و آمدنم بهر چه بود؟" تفسیر کرد که هر فردی بنا به ویژگیها رفتاری که دارد امکان موفقیت اش در شرایطی که با آن همخوانی بیشتری دارد بالطبع بالاتر است.
شخصیت انسانها مجموعه ای از خصوصیات و ویژگیهای رفتاری است که با آگاهی از آن هر فردی میتواند در محیطهای کاری، زندگی شخصی و روابط اجتماعی خود بهصورت ایدئال نسبت به آنها واکنش نشان دهد.
در علم روانشناسی شناخت خود و ویژگیهای رفتاری تحت عنوان شخصیت شناسی (اناگرام) از آن یاد میشود. بهوسیله این علم افراد میتوانند به استعدادها و ضعفهای خود پی ببرند و بااطلاع از آن حداکثر استفاده را از استعدادها و حداقل زیان از ضعفها را در زندگی خود تجربه کنند.
تبیان بهمنظور واکاوی "چگونگی شکلگیری شخصیت انسان" و "تیپهای شخصیتی" با دکتر مهشید رضوی روضوانی روانشناس و مشاور خانواده، به سلسله گفتگوهایی دراینباره میپردازد. شما میتوانید با دنبال کردن این مباحث تیپ شخصیتی خود را شناسایی و متناسب با خصوصیاتی که دارید آن را در زندگی فردی و اجتماعی خود به کار بگیرید.
تبیان: مفهوم شخصیت از کجا شکلگرفته است؟
حدود 120 سال است که از واژه شخصیت استفاده میکنیم تا پیشازاین، شناخت ابعاد وجود انسان موضوع همیشگی طول تاریخ بوده است و در این زمینه نقش پیامبران و ائمه خیلی جدی و پررنگ است. تربیت انسان در حوزه اخلاق، حکمت و فلسفه موردتوجه بوده است. همیشه اینکه انسان را بشناسیم و بتوانیم به ابعاد پیچیده انسان اشراف داشته باشیم دغدغه همگان است. اما بعد از دوره انقلاب صنعتی و در عصر جدید واژه شخصیت ابتدا با تحقیقات علمی ویلهلم وونت، روانشناس آلمانی در حوزه رفتارشناسی و شناخت لایههای عمیقتر با دیدگاه روانکاوی فروید در درک و مفهوم ناخودآگاه و ناهشیاری شکل گرفت. شخصیت واژهای است که بهطورجدی بعدازاین دوره در روانشناسی مطرح شد و نظریهپردازان شخصیت، دیدگاههای خودشان را بر چگونگی شکلگیری شخصیت افراد موردبررسی قراردادند.
تبیان: شخصیت دارای چه ویژگی هایی است و چگونه می توان آن را تعریف کرد؟
شخصیت شامل تمامی علایق، انگیزه، رفتارها، احساسات و هر آن چیزی که در هر فردی است و شخصیت او با ویژگیها و خصوصیات آن فرد تعریف میشود. وقتی میگوییم این فرد درونگرا، برونگرا، حساس، اجتماعی یا زودرنج است درواقع یکسری از خصوصیات نسبتاً ثابت و پایداری که در آن فرد است معرفی میکنیم. نسبت به این تعریف همه نظریهپردازان اتفاقنظر دارند اما هر یک از نظریهپردازان شخصیت، تنها یکبخشی از شخصیت را میبینند و یک بخش دیگر را نمیبینند. درواقع خود نظریهپرداز کسی است که بر اساس تجربیات و شناخت خودش و تحقیقات فقط بخشی از این شخصیت را بهصورت پررنگتر به آن میپردازد. نظریهپردازان بر اساس تجربه و شناخت از زندگی و دستاوردهای خودش به مفهوم شناخت میرسد.
ما به هر انسانی میتوانیم بگوییم شخصیت خودش را دارد و شخص مستقلی است. آن چیزی که شمارا از فرد دیگر متمایز میکند شخصیت شماست.
تبیان: بیان کردید که هر نظریه پرداز یک بخشی از شخصیت را می بیند و بخشی را به آن توجه نمی کند با این تفسیر در علم روان شناسی بخصوص در شخصیت شناسی باید برای شناخت شخصیت انسان دیدگاه های مختلفی وجود داشته باشد که تنها بر یک جنبه تاکید دارد.
بله. مثلاً ویلهلم وونت معتقد بود که برای مطالعه رفتار انسان به آن چیزی که من مشاهده می کنم و آن چیزی که میبینم باید پرداخت. او به نگاه رفتارگرایان و لایههای عمیقتر شخصیت توجهی نداشت. اما مثلاً در دیدگاه روانکاوی میگویند که یک رفتار ازچه زمانی با چه شدت، حدّت و قوتی شکلگرفته است و باید لایههای عمیقتر آن که همان مفهوم ناخودآگاه و ناهشیاری است نیز مورد توجه قرارداد. آنها عقیده دارند رفتاری که از فرد سر میزند ریشه درگذشته او دارد. در دیدگاه انسانگراها ابعاد روحی و فضاهای ارزشی انسان بسیار مهم است. در نگاه شناخت گراها فضای ذهنی فرد مهم است. با توجه به نگاههای مختلف هر نظریهپرداز، هرکدام در حوزه شناخت و رشد انسان برخی از این ارزشها و ملاکها را پررنگتر دیدهاند.
ازاینرو باید گفت، نظریهپردازان شخصیت یا مسائل را در عمق بررسی میکنند که به لایههای عمیق می پردازد مانند تحلیل گران و روانکاوان یا در سطح رفتار را بررسی میکنند.
تبیان: اصطلاح رایجی در بین عموم وجود دارد با عنوان فرد باشخصیت و بی شخصیت، آیا ما فردی داریم که بی شخصیت باشد؟
خیر؛ درست مانند اینکه به کسی بگوییم بافرهنگ یا بیفرهنگ است. ممکن است بگوییم فردی ازنظر فرهنگی سطح رشد یافته تر یا دارای روحیات و ویژگیهای والامقامی است اما نمیتوانیم بگوییم بی فرهنگ است. در این باره هم بیشخصیت؛ شخصیت و خصوصیات و علایق، دغدغههای خودش را دارد. ممکن است از یک نفر رفتار زشتی را ببینیم به او بگوییم بیشخصیت، یا به کسی که به سلیقه و شیوههای فکری ما توجهی نمیکند بیشخصیت بگوییم. این اطلاق غلطی است درنتیجه مفهوم باشخصیت و بیشخصیت جایی ندارد.
تبیان: اینکه انسان خودش را بشناسد برای شناخت تنها کافی است؟ درجامعه ما که ارزش های دینی می تواند یک بخش از شخصیت هر فرد را تشکیل دهد چه جایگاهی در علم روان شناسی دارد؟
شناخت انسان مهم است ولی فراموش کردیم که نسبت انسان با خودش، خدا و محیط پیرامونش چگونه است؟ نسبت شناخت خود من با یک حقیقت دیگر مطرح بود اما این امر وارد علوم تجربی شد، که نمیتوانستیم بهصورت تجربی آن را موردبررسی قرار دهیم درنتیجه شخصیت شناسی معطوف به یک مفهوم دانشگاهی و خود انسان شد.
جوامعی که دارای دیدگاههای ارزشمند دینی هستند همیشه این پرسش را دارند که این شخصیت را شناختیم آیا میتوانیم با این شخصیت رابطه انسان باخدا هم تعریف کنیم؟ در نگاه نظریهپردازان، داشتن باورهای دینی ارزشمند است اما نمیتوانند برای آن به شکل تجربی تحلیل و توصیفی داشته باشند و این همان چیزی است که برای من بهعنوان یک روانشناس بهصورت یک خلأ است چراکه برای آنکه بتوانم شخصیت یک فرد را تحلیل کنم باید بتوانم با فضای روحی، معنوی و خدای او نیز رابطه برقرار کنم.
از این رو تحقیقات و تلاشهای ما بهنوعی در یک دیدگاه که رویکرد اناگرام است متمرکز شد که این ریشه در فرهنگ شرقی و دینی ما دارد. اناگرام نوعی طبقهبندی از شخصیت عنوان می کند که اهمیت فوقالعادهای به خودشناسی می دهد. البته همه نظریهپردازان در اناگرام دغدغه خودشناسی را دنبال میکنند اما اناگرام رابطه را با توجه به نگاه شرقیاش به مفهوم خدای خود و حیات و هستی خود موردتوجه قرار میدهد. در جامعه غربی در ارتباط باشخصیت شناسی اناگرام در 9 تیپ شخصیتی، اذعان دارند که ریشه شرقی توجه خاصی به مفهوم ارزشهای دین میدهد. این چیزی که امروز تحت عنوان اناگرام از آن یاد میشود میتوانیم بگوییم 9تیپ بومیسازی شده در جامعه ما است که ریشه شرقی در عرفان اسلامی دارد و ما امروز از آن استفاده میکنیم.
آن چیزی که برای ما ارزشمند بود اینکه افراد بتوانند بهصورت ملموس و محسوس با شخصیت شناسی ارتباط بگیرند. منِ پدر، مادر،همکار، دوست با شیوه ساده بتوانم تیپها را از هم تفکیک کنم.
تبیان: چه طبقه بندی هایی در حوزه تیپ شناسی و شخصیت شناسی وجود دارد؟
نظریات مختلفی درباره شخصیت وجود دارد و هرکدام با توجه به رویکردی که دارند طبقهبندیهای خاصی دراینباره ارائه می دهند به عنوان نمونه در دیدگاه کارل گوستاو یونگ روانشناس سوئیسی با توجه به صفات، شخصیت انسان را طبقهبندی میکند. این صفات را با توجه به شناختی که روی انسانها و موردهای خود داشته است مطرح میکند مثلاً برخی از افراد حسیاند و برخی ذهنی، برخی درونگرا و برونگرا هستند.
ما 9 الگوی کلی در شخصیت داریم که هرکدام برحسب شناخت و تجربه خودشان متفاوت فکر میکنند، متفاوت عمل میکنند، متفاوت احساساتی را از خودشان بروز میدهند و علت آنهم به خاطر شکل گرفتن چگونگی شخصیت این افراد با توجه به تجربیات خودشان است.
در رویکرد اناگرام مرکزهای ادارکی متفاوتی وجود دارند که درآن هم احساس (قلب) و هم تجربهها و البته نوع واکنشها مهم است.
تبیان: این تیپ های 9 گانه اناگرام که از آن به عنوان الگوی بومی جامعه مان یاد می کنید کدام اند؟
کمال گرایی
اولین تیپ از الگوی 9 گانه شخصیت، افراد تیپ یک یا کمالگرا هستند.افراد در تیپ کمالگرا دارای خصوصیاتی چون:
_ شخصیت بسیار منضبط،دقیق، کاری، مسئول، بسیار نکتهبین و نگاه صفر و صدی هستند.
_ این افراد یک خودخوری و حساسیت درونی دارند.
_ همیشه میخواهند کارشان بهصورت عالی انجام شود.
اسم کمالگرایی ازآنجا شکل میگیرد که هر کاری را در هر موقعیتی میخواهند به نحو احسن انجام دهند.
کسی است که همه کارها را باحوصله و دقت انجام میدهد. اگر کارهایش خوب پیش برود، در وهله اول ممکن است خشنود شود اما بازهم ناراضی است چراکه کار برای او هیچگاه به نحو احسن و عالی انجام نمیشود.
کمال گراها در محیط کار
همچنین مرتبط و منضبط است و چنانچه باکسی در کاری شریک شود انتظار دارد او هم به همانگونه کارش را انجام دهد. این فرد حتی ممکن است کار دیگران را هم انجام دهد چراکه ممکن است کار دیگران را قبول نداشته باشد و اجازه نمیدهد کار روی زمین بماند.یکی از مشاغل خیلی خوب برای این افراد که نظاممند و ساختارمند هستند، مشاغل نظامی است. آنها در خانه و محیط کار انتظار دارند دیگران هم آنگونه رفتار کنند. وجود چنین افرادی در محیط کار لازم است چون میتوانند خیلی منضبط، دقیق و کاری باشند.
کمال گراها در زندگی مشترک
یکی از شکایتهای همسران این تیپ شخصیتی این است که توجه آنها بیشتر معطوف به کار است و خانواده را نمیبینند. این فرد همانگونه که به کارش نگاه میکند به وظایف اش در خانه هم نگاه میکند. کمالگراها معتقدند که همه امکانات و لوازم را فراهم کردهاند و وظایفشان را انجام دادهاند. اغلب این تیپ احساساتشان را به نمایش نمیگذارند و در عمل آن را نشان میدهند. من بهعنوان یک پدر با تهیه مایحتاج دوست داشتنم را نشان میدهم. گاهی ممکن است این افراد عاطفی هم باشند اما بهندرت آن را بروز میدهند.ممکن است همسر یک فرد تیپ یکی، شخصیت اش احساساتی باشد و نیاز داشته باشد که همسرش آن را نشان دهد اما فرد کمالگرا چنین شخصیتی ندارد از این روز این افراد باید بتوانند ویژگیهای را در خود تقویت کنند. چراکه تیپهای شخصیتی بهخودیخود کامل نیستند و هر تیپ شخصیتی باید یاد بگیرد ویژگی های سایر تیپها را هم در خودش رشد دهد. یک فرد یک تیپ نیست اگر مثلاً در کار فرد قابلاطمینان و مسئولی است باید در روابط عاطفی خصوصیات دیگری را یاد بگیرد. هر تیپ شخصیتی باید در جای خودش نقاط قوتی سایر تیپها را با تعامل با آنها در خودش ایجاد کند.
کمال گراها درموقعیت عصبانیت
چنین فردی کاری و مسئول، اخلاقگرا و پایبند است. این فرد با این انتظارات در زندگی و کار، از کسانی که کارشان را درست انجام نمیدهند، منضبط و دقیق نیستند، مقررات را رعایت نمیکنند بهشدت رنج میبرند. کمالگراها بسیار قدرت کنترل خود را نیز دارند، واکنشی نشان نمیدهند و بیشتر خودخوری میکنند تا اینکه اعتراض آنها بهصورت گله کردن و خردهگیری یا همان غر زدن خودش را نشان میدهد. گاهی وقتی بسیار عصبی شوند واکنشهای غیرمترقبه ممکن است از آنها سر بزند.شما می توانید از طریق "ثبت نظر" سوالات خود در ارتباط با تیپ های شخصیتی و مسائلی که در این حوزه دارید با ما در میان بگذارید.