تبیان، دستیار زندگی

مبانی علم سیاست

هدایت انسان به‌سوی خدا و اجرای احكام الهی است، سیاست از این وجه درواقع تشكیل حكومت است كه اجرای فقه اسلامی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مبانی سیاست
فرهنگستان علوم سیاسی آمریكا در سال 1965 در آمریكا با برگزاری كنفرانس در فیلادلفیا تعاریفی را برای علم سیاست بیان می‌کند:
1- مرزهای علم سیاست مشخص نیست
2-  ارتباط علم سیاست با رشته‌های دیگر
3- علم سیاست بررسی همه اندیشه‌هایی است كه باقدرت سروکار دارند.
تعریف اقتدار: قبول اراده دیگران و حاكمیت دیگران با خاصت فردی اراده است.
4- علم سیاست مربوط به حال است

تعریف واژه سیاست در جوامع مختلف
فارسی: به معنی اصلاح امور خلق، اداره كردن امور مملكت، حكم راندن بر ریاست كردن.
عربی: اهلی كردن چهارپایان،ریاست كردن

اروپائیان: Politic سیاست را علم حكومت بر جوامع،فن حكومت بر جوامع می‌دانند.

افلاطون در كتاب جمهور و ارسطو در كتاب سیاست از سیاست سخن گفته‌اند:
افلاطون در جمهور دنبال یك سیاست ایدئال است كه به دنبال مدینه فاضله می‌گردد (حكومت نخبگان)
ارسطو در سیاست به بررسی و مسائل پدیده‌های سیاسی می‌پردازد و همان تعریف ارسطو را از سیاست دارد.
مورنیست دوبورژه: جوهر سیاست و معنی آن این است كه همه‌جا چندوجهی است،تصویر ژانوس مظهر واقعی قدرت است، چندوجهی است.چون پیكار میان افراد و گروه‌هاست برای رسیدن به قدرت و از سوی دیگر تلاشی است برای تحقق نظم اجتماعی برای همه افراد.

دیدگاه‌های نوین در علم سیاست: بیشترین تأکید را بر پدیده‌های سیاست دارد و هدف علم سیاست تشریح منظم و پیش‌بینی پدیده‌های سیاسی است مثل تصمیم‌گیری سیاسی،احزاب ،انتخابات،انقلاب‌ها

سیاست ازنظر اندیشمندان اسلامی: هدایت انسان به‌سوی خدا و اجرای احكام الهی است،سیاست از این وجه درواقع تشكیل حكومت است كه اجرای فقه اسلامی است.

ابونصر فارابی: سیاست را هدایت خلق به‌سوی خالق در مدینه فاضله توسط رهبر

ابو حامد غزالی: سیاست در اصطلاح (مصلحت) مردمان و نمودن بدیشان راه راست را كه نجات‌دهنده است در دنیا و آخرت

تعریف علم سیاست از دیدگاه فقهای اسلام

تحقق و به فعلیت رسیدن احكام الهی در جامعه اسلامی جهت هدایت مسلمانان به كمال مطلوب كه اراده خداست.
تحقیقات علم سیاست ازنظر كمیته یونسکو

1- نظریه سیاسی: به دو بخش تقسیم می‌شود الف) نظریه سیاسی محض ب) تاریخ اندیشه‌های سیاسی
2- حكومت كه شامل الف قانون اساسی،ب حکومت‌های ملی،پ حکومت‌های منطقه‌ای یا محلی،ج اداره عمومی، د وظایف اقتصادی و اجتماعی،م نهادهای سیاسی تطبیقی
3- احزاب،گروه‌ها و افكار عمومی:الف احزاب،ب گروه‌ها و گرده همائی‌ها،پ مشاركت مردم در حكومت،ج افكار عمومی
4- روابط بین‌الملل: الف سیاست بین‌الملل،ب سازمان‌های بین‌المللی،پ حقوق بین‌الملل

سه ویژگی در پدیده قدرت

1-  قدرت مشاركت در تصمیم‌گیری است
2-  توانائی تحمیل اراده است
3- رابط بین صاحبان قدرت و تابعان قدرت

هدف علم سیاست: شناخت قدرت و نحوه توزیع آن است.

*در نحوه توزیع تضادها شناخته می‌شوند*

ویژگی‌های قدرت از منظر دیگر

قدرت نسبی است و موقعیت‌ها بیانگر ویژگی‌ها می‌تواند باشد

قدرت دارای دو جنبه است 1- به بالقوه 2- به بالفعل (كاربردی)

منابع قدرت: 1- سازمان،تشكیلات،حزب،قبیله 2-موقعیت‌ها3-مهارت‌ها 4-دانش 5-رسانه‌های جمعی

منابع قدرت دولتی: 1-سرزمین 2-نیروی نظامی 3-توان اقتصادی 4-جمعیت 5-موقعیت ژئوپولوتیكی و استراتژیکی 6- منابع زیرزمینی 7- نیروی انسانی مؤثر

انواع قدرت:

1- زور2-سلطه3- زیرکی و حیله‌گری(به کار بستن ترفندها)

پایه قانونی انواع قدرت:1- قدرت مشروع 2- قدرت نامشروع

قدرت مشروع: 1- قانونی (منشا قدرت قانون است) 2- سنتی ( مثل پدر،رئیس قبیله) 3- کاریزما(اقتدار)

ویژگی‌های قدرت:

1-  قدرت می‌تواند پایه سرزمینی داشته باشد،محلی یا منطقه‌ای
2-  قدرت می‌تواند پنهان باشد یا آشکار
3-  قدرت می‌تواند مستقیم باشد یا غیرمستقیم

راهه‌ای اعمال قدرت:

1-  یکی از راه‌های اعمال قدرت بر مبنای ترغیب است.
2-  یکی از راه‌های اعمال قدرت بر مبنای پاداش است.
3-  یکی از راه‌های اعمال قدرت بر مبنای تهدید است.
4-  یکی از راه‌های اعمال قدرت بر مبنای تحمیل است.

اقتدار:یعنی پذیرش قدرت با رضایت

رابرت دال قدرت مشروع را همان اقتدار می‌داند

مارکس وبر منابع اقتدار را :1- سنتی 2- قانونی عقلانی 3- کاریزماتیک می‌داند

مشروعیت

مشروعیت در کلام یعنی حقانیت نظام یا رژیم فرمانروائی
مشروعیت به معنی قانونی بودن و بر اساس قانون بودن
تعریف مشروعیت از دیدگاه وبر: مشروعیت بر باور متکی است

مشروعیت به معنی توانایی این استفاده است که این نظام سیاسی موجود برای جامعه مناسب است و توده‌ها باید بدون اجبار آن را بپذیرند و آن نظام را شایسته احترام بدانند.

مشروعیت: 1- قانونی 2- سنتی 3- کاریزماتیک

منابع مشروطیت ازنظر فردریک: 1- دین2- فلسفه و نگاه حقوقی 3-سنت 4- تجربه

دیوید ای ستون 3 نوع مشروعیت قائل است:

1-  ایدئولوژیک
2-  ساختاری (ساختار به جامعه مشروعیت می‌دهد)
3-  شخصی (بر اساس مهارت‌های شخص حاکم)

تحولات سیاسی

انواع تحولات سیاسی
1-  شیوه انجام تحولات سیاسی:1(- مسالمت‌آمیز 2- خشونت‌بار)
2-  منشا تحولات( از طبقه بالا و از درون حکومت و یا از طبقه مردم و خارج از حکومت)
3- عمق و دامنه تحولات: دگرگونی‌ها در رویه‌های حکومتی افراد و سیاست‌های دولتی سطحی است یا درزمینهٔ تغییر قانون اساسی و مسائل عمیق ایدئولوژی و ساختاری است.

اگر در تحولات سیاسی یک نظام به شیوه مسالمت‌آمیز دگرگونی ایجاد شود نتیجه آن اصلاحات است.

یکی از تحولات سیاسی و دگرگونی‌های کودتاست که معمولاً با خشونت همراه است

3 عامل می‌تواند از کودتا جلوگیری کند:

1-  مشروعیت بالای جامعه
2-  نهادهای سیاسی
3-  مشارکت مردم

انتخابات شیوه معمولی در تغییر حاکمیت است (انتقال قدرت بین احزاب) و بار اصلی انتخابات بر دوش احزاب است


انقلاب

استحکام پایه‌های قدرت: 1- مشروعیت 2- کارآمدی 3- ارتباط با طبقه مسلط (تأمین منافع خصوصی) 4- سرکوب

اگر این 4 مؤلفه بالا در نظامی وجود نداشته باشند در اجتماع به وجود آمدن انقلاب قطعی است.

بحران مشروعیت = ایدئولوژی‌های جدید

بحران کار آیی:عدم انجام امور رفاهی و نیازهای مردم

معنای انقلاب:تحول در نظام اقتصادی،چرخش نخبگان،افزایش قدرت دولت،عدم مشارکت مردم

جامعه شناسان انقلاب را عملی می‌دانند که به‌موجب آن بخشی از جامعه اراده فرد را بر جامعه تحمیل می‌کند اما به‌وسیله زور

کار ویژه واصلی انقلاب تغییر گروه حاکم و نخبگان اجتماع است

ماکس وبر کار اصلی و ویژه انقلاب را ظهور دولت مدرن می‌داند

علل انقلاب:1- درازمدت 2- کوتاه‌مدت

1- درازمدت:1- ظهور طبقه جدید اجتماعی 2- ظهور دولت مطلقه 3- ظهور ایدئولوژی‌های که به‌وسیله وعده‌ووعید به مردم داده می‌شود.
2-  کوتاه‌مدت: 1- بحران اقتصادی 2- نارضایتی روشنفکران 3- شکاف در درون طبقه حاکم 4- جنگ 5- فشار اقتصادی بر مردم

تقسیم‌بندی انواع انقلاب: 1- لیبرال 2- کمونیستی 3- ناسیونالیستی 4- فاشیستی 5- دمکراتیک

جامعه‌پذیری سیاسی

مراد از جامعه‌پذیری سیاسی تربیت نیروهای سیاسی است.

تعریف دیوید ایستون از جامعه‌پذیری سیاسی :یک‌روند توسعه‌ای است که به‌وسیله آن افراد الگوی رفتاری به دست می‌آورند.

کار ویژه جامعه‌پذیری سیاسی:
1-  جانشینی است برای اجبار
2-  ابزاری است برای بسیج توده‌ها
3-  علاوه بر حفظ روابط طبقاتی خاص،بازتولید این روابط را بر عهده می‌گیرد.

عوامل جامعه‌پذیری سیاسی:1- خانواده 2- گروه‌های اجتماعی 3- رسانه‌های جمعی

توسعه سیاسی

لوسین پال:اولین علامت توسعه سیاسی تکامل یافتن نظام دولت ملی است.

توسعه سیاسی 3 سطح دارد:
1-  جمعیت
2-  انجام منظم کارهای حکومتی و عمومی
3-  تشکیل جامعه مدنی

ایشان توسعه سیاسی را پیش‌شرط توسعه اقتصادی و اجتماعی می‌داند.

3 ویژگی توسعه سیاسی از دیدگاه پای:
1-  برابری:ایجاد فرصت‌های برابر برای همه که با مشارکت توده‌ها حاصل می‌شود.
2-  تبدیل مردم به شهروند

پیامد برابری در توسعه سیاسی فرهنگ سیاسی را به وجود می‌آورد.

2-ظرفیت:منظور از ظرفیت توانائی نظام سیاسی دردادن بروز داده‌هاست.تخصص کردن حکومت،عقلانی کردن مدیریت.

3-  انفکاک ساختاری: باروندهای عمومی سروکار دارد.(وظایف همه در جامعه مشخص هست)

در تحلیل نهائی توسعه سیاسی به روابط میان فرهنگ سیاسی با ساختارهای اقتداری و روند عمومی سیاسی مربوط است.

نوسازی

فرآیندی است مبنی بر عقلانیت که ما بتوانیم از منابع استفاده کنیم تا به جامعه نو برسیم.

جامعه نو:گسست از جامعه سنتی، و ایجاد یک جامعه نو بر اساس علم تکنولوژی،عقلانیت در جامعه نو دیده می شود.

مفهوم نوسازی: تغییر اساسی در ساختار،اعتقادات و ارزش های اجتماعی مردم در همه عرصه‌های اندیشه و عمل است.

تغییرات که در جامعه نو به وجود می‌آید شامل تغییرات فکری،اجتماعی و اقتصادی است.

فکری: گسترش دانش،آموزش‌وپرورش

اجتماعی: وقتی علایق از پائین به صدر کشیده شود نوسازی اتفاق افتاده است.

اقتصادی:

مؤلفه‌های نوسازی سیاسی:
1-  هویت ملی
2-  مشروعیت سیاسی
3-  مشارکت سیاسی
4-  یکپارچگی ملی

اشکال گوناگون دولت:

1- دولت‌های حداقلی: چرخش امور و راهبری فرایندهای جامعه را به خود جامعه می‌دهند و نظرشان بر این است که دولت هرچه در مسائل اقتصاد و اجتماع دخالت کمتری کند بهتر است. (نظریه جان لاک) وظایف دولت نیز 1- تأمین نظم داخلی 2- اجرای قراردادهای داخلی و خارجی 3- حمایت از مردم در برابر حمله‌های خارجی. این نگاه در کشورهای مثل آمریکا و انگلیس وجود دارد.

2- دولت‌های توسعه‌گرا: دولت‌های توسعه‌گرا برای رسیدن به رشد اقتصادی و صنعتی در اقتصاد دخالت می‌کنند و ویژگی بارز آن محافظه‌کاری و ناسیونالیست بودن در بدنه این دولت دیده می‌شود.

3- دولت‌های سوسیال‌دمکرات: در  اینجا نگاه به دولت مثبت نیست،اما برای رسیدن به آزادی و امنیت باید از دولت طوری استفاده شود که کمترین بار منفی را داشته باشد. (سویس)

4- دولت‌های جمع‌گرا : دولت‌های هستند که در همه جامعه حضور دارند و برای افراد جامعه نقش قائل نیستند.(کشورهای کمونیستی کوبا)

5- دولت‌های توتالیتر (پلیسی): افراطی‌ترین و گسترده‌ترین دخالت را در زندگی فردی دارند و درواقع همه‌جا حضور دارند (دولت‌های مداخله‌گر) مثال دولت هیتلر در آلمان