تبیان، دستیار زندگی

ترجمه رمان آلمانی «اینک خزان» منتشر شد

کتاب «اینک خزان» (رمان سرگذشت یک خانواده) نوشته اویگن روگه با ترجمه محمد همتی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کتاب «اینک خزان»  اویگن رویگه

رمان «اینک خزان» (رمان سرگذشت یک خانواده) نوشته اویگن روگه به تازگی با ترجمه محمد همتی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی» است که این ناشر چاپ می‌کند. نشر نو امتیاز چاپ ترجمه فارسی این کتاب را که نسخه‌ اصلی‌اش در سال ۲۰۱۲ چاپ شده، در سال ۲۰۱۸ از ناشر آلمانی آن در هامبورگ خریداری کرده است.

نویسنده این کتاب متولد سال ۱۹۵۴ در آلمان، نویسنده و مترجم نمایشنامه‌های چخوف است. رمان «اینک خزان» وی به دلیل اشراف او به ظرفیت‌های زبان آلمانی در تولید روایت طنز گزنده و محتوایی، و احاطه‌اش به تاریخ و تجربه زندگی در آلمان شرقی؛ یک اثر موفق محسوب می‌شود.

کتاب پیش رو، در سال ۲۰۰۹ جایزه آلفرد دوبلین را و در سال ۲۰۱۱ جایزه کتاب سال آلمان و همچنین جایزه اسپکته را از آن خود کرد. در سال ۲۰۱۷ نیز اقتباس سینمایی این اثر ساخته و اکران شد. رمان «اینک خزان» تا به حال به ۳۳ زبان زنده دنیا ترجمه شده است.

عناوین فصل‌های این رمان به این ترتیب است‌: ۲۰۰۱، ۱۹۵۲، اول اکتبر ۱۹۸۹، ۱۹۵۹، ۲۰۰۱، ۱۹۶۱، اول اکتبر ۱۹۸۹، ۱۹۶۶، اول اکتبر ۱۹۸۹، ۱۹۷۳، ۲۰۰۱، ۱۹۷۶، اول اکتبر ۱۹۸۹، ۱۹۷۹، ۲۰۰۱، اول اکتبر ۱۹۸۹، ۱۹۹۱، ۱۹۹۵، اول اکتبر ۱۹۸۹ و ۲۰۰۱.

شخصیت‌های این داستان نیز به این ترتیب معرفی می‌شوند: ویلهلم و شارلوته پویلایت (در ازدواج قبلی، اومنیتسر)، ورنر و کورت اومنیتسر (پسران آن‌ها)، ایرینا اومنیتسر همسرکورت (نام پدری، پتروونا)، نادیشدا ایوانونا (مادرایرینا)، الکساندر اومنیتسر (پسر کورت و ایرینا) و مارکوس اومنیتسر (پسر الکساندر).

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

دو تا از این مارماهی‌ها را نادیشدا ایوانونا خورد که تازه به جمهوری دموکراتیک آلمان آمده بود و می‌خواست هرطور شده کم‌توقعی‌اش را اثبات کند (نان خوب برای شما، همین مارماهی‌ها برای من بس است). ایرینا، سه تا از مارماهی‌ها را برای ساشا نگه داشت که البته او هم «به دلیل احترامی که برای شور زندگی این حیوانات» قائل بود،‌ آن‌ها را نخواست (قبلا همیشه مارماهی می‌خورد!). سه تا از مارماهی‌ها به قصابی رسید که در عوضش از آن «بسته‌های دربسته» معروف به ایرینا داد که مشتری‌های دیگر نباید از محتویات آن (استیک گوشت گاو، فیله خوک دودی یا ژامبون پخته) بویی می‌بردند. سه تای دیگر به تعمیرکار ماشین رسید. یکی به کتابفروش و سرانجام دو تای باقیمانده به خانم همکار سابقی رسید. آن زردآلوهای خشکیده مال باغ کوچک پدری همین آخری بود. جز این‌ها،‌ بهْ و گلابی‌های زمستانی پوست‌کلفتی هم بودند که ایرینا پوست کنده و خرد کرده بود و همراه زردآلوها که حالا خیس خورده بودند و انجیرهای نصف‌شده‌ای که از فروشگاه روس‌ها خریده بود و کشمش (به جای انگور) و شاه‌بلوط خوراکی ( که با دست‌های خودش یک‌تنه از تپه‌های کاپوت جمع کرده بود) و چند پرتقال کوبایی خشک و بی‌آب که درست به همین خاطر خوب برش خورده بودند (و خیلی راحت و بی‌دردسر از مغازه‌ها خریده بود)، همه در ماهی‌تابه‌ای قرار داشتند. ایرینا همه را غرق در کره تفت داد و به آن‌ها کونیاک ارمنی افزود و آن‌ها شکم غاز کریسمس را پر کرد. این غاز شکم‌پر را طبق دستور پختی سیصدساله آماده می‌کرد و چون می‌گفتند شاهزادگان بورگندی آن را می‌پخته‌اند، اسمش غاز شکم‌پر بورگندی بود.

این کتاب با ۴۴۸ صفحه،‌ شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۴۳ هزار تومان منتشر شده است.

منبع: مهر