تبیان، دستیار زندگی

هاجستم، واجستم

ملخی تازه پریدن یاد گرفته بود. به خاطر همین به دور از خانواده همه جا می پرید و می رفت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
هاجستم، واجستم
 
یک بار پرید خوشش آمد. دو بار پرید، خوشش امد. از روی گل پرید. از روی چمن پرید. از روی دیوار پرید.

ای داد و بی داد. ملخی  گم شده. این جا ها که خانه ملخی نبود. یک دشت پر از گندم بود. 

ملخی ترسید. این ور را نگاه رد، اون ور را نگاه کرد. فقط یک گاو گنده بود.

ملخی به گاو گنده گفت: شاخ به هوا، سم به زمین. مامان ملخی کدوم وره؟

گاوه فکر کرد ملخی آمده تا گندم ها رو بخوره. ما، ما کرد و گفت: هاجستی ، واجستی  رو گندم ها نشستی؟ زودی برو تا شاخت نزنم.

ملخی جستی زد و رفت جلوتر. بزی داشت علف می خورد.

ملخی گفت: زنگوله طلا، بز ناقلا، ملخی کدوم وره؟

بزی سرش را برگردان و گفت: هاجستی، واجستی، این دور دورا نشستی؟ مامان ملخی می دونه نباید  تو گندما بیاد. برو اون طرف. ملخی از گندم زار بیرون رفت.

مرغ حنایی با وجه هایش دانه می خورد. ملخی را یدد و پرسید: ملخی تو کجا؟ این جا کجا؟ هاجستی ، واجستی، از مامانت دور هستی؟  من راه و نشونت می دم ولی قول بده دیگه به گندم زار نیای.

مرغ حنایی راه را نشان داد. ملخی رفت و خانه اش را دید. خوش حال شد و خندید.

هر وقت می خواست برود آن طرف دیوار یا قولش می افتاد و می گفت: هاجستم ، واجستم... سر قولم من هستم.

مطالب مرتبط:
جیرجیرک های جیغ جیغو
ماشین مورچه ها خراب شده
ملخک بی ادب

کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: سایت رشد نو آموز
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.