سرنوشت شاه در این جزیره مشخص شد
كم نیستند نواحی گمنامی كه به واسطه رخدادهای تاریخی، نامشان بر سر زبانها افتاده، شهرت جهانی یافتهاند: فین كن اشتاین (محلی در لهستان)، چالدران (روستایی در ایران)، گوادلوپ (جزیره كوچكی در شرق دریای كارائیب) و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : جمعه 1397/06/30
نام گوادلوپ (Guadeloupe) در دگرگونیهای سیاسی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار شنیده یا خوانده میشود. بیشتر منابعی كه به رویدادهای سال 1357 ایران پرداختهاند، به نشست پنجم ژانویه 1979/15 دی 1357 در این جزیره اشاره كردهاند. در آن روز جیمی كارتر رئیس جمهور آمریكا، جیمز كالاهان نخستوزیر انگلستان، والری ژیسكاردستن رئیسجمهور فرانسه و هلموت اشمیت صدراعظم آلمان غربی، سران چهار كشور متحد بلوك غرب، در گردهم آیی غیررسمی، درباره موضوعات سیاسی ـ اقتصادی جهان گفت و گو كردند. از آن جمله بود؛ ایران، انقلاب اسلامی و موقعیت محمدرضا پهلوی.
تقریباً همه دبیرستانهای كشور تعطیل بود و تلاش دولت برای بازگشایی مدارس در اوایل دی ماه با شكست مواجه شد و رأی به تعطیلی مجدد آنها داد. در این بین اعتصاب كارگران و كاركنان صنعت نفت همچنان سنگینترین وزنه اعتراض بر گرده حكومت شاه بود. هر چند تهدیدها و گاه تطمیعهای مسئولان شركت نفت توانسته بود استخراج نفت را در اوایل دی ماه به بیش از سه میلیون بشكه در روز برساند، اما ترور پل گریم، كارشناس عالیرتبه آمریكایی در صنعت نفت ایران كه روز دوم دی ماه در اهواز كشته شد، به همراه استعفای دستجمعی بیش از چهار هزار تن از كاركنان و كارگران بخش نفت در همین روزها، صدور نفت را از جزیره خارك متوقف كرد. مطبوعات همچنان در اعتصاب به سر میبردند.
با ناكارآمدی دولت نظامی غلامرضا ازهاری در غلبه بر بحران پیش رو، اجماع برای روی كار آمدن دولت جدید از چهرههای میانهرو در دستور كار حكومت قرار گرفته بود و گزینه نخست برای اجرای این دستور، غلامحسین صدیقی بود. تلاشهای صدیقی در جذب یاران و همردیفان گذشتهاش از جبهه ملی، برای تشكیل دولت با شكست روبهرو شد و ادامه این تلاش به ظاهر رهاییبخش به شاپور بختیار سپرده شد. تصمیم به خروج شاه از كشور قطعی شده بود. اگر راهپیماییهای بزرگ روزهای نوزدهم و بیستم آذر 1357 (تاسوعا و عاشورا) كه در همه شهرهای بزرگ برگزار شد، همه پرسی ملت ایران تلقی شود، قاطبه مردم خواستار سرنگونی نظام شاهنشاهی و برپایی جمهوری اسلامی بودند. آگاهی از نظر برخی ناظران سیاسی در این مقطع (نیمه اول دی ماه) به آشنایی بیشتر با اوضاع ایران كمك میكند.
آنتونی پارسونز، سفیر انگلستان در تهران به این نتیجه رسیده بود كه «دیگر به آخر خط رسیده بودیم و دیگر فرصتی باقی نمانده بود.» پرویز راجی، سفیر ایران در لندن نیز در یادداشتهای هشتم دی 1357 مینویسد: «راستی چند روز دیگر پشت این میز باقی خواهم ماند؟ بعد از آن چه خواهم كرد؟ آیا به ایران برگردم كه اوضاعش اصلاً برایم قابل تصور نیست و خود را در چنگال سرنوشتی نامعلوم گرفتار كنم؟ یا اینكه همین جا در لندن بمانم و به عنوان یك نفر پناهنده سیاسی و فراری از دست هموطنان كینهتوز به زندگی خود ادامه دهم؟»
فریدون هویدا، سفیر ایران در سازمان ملل متحد، نیز مینویسد: «در آغاز سال جدید [میلادی] ایران اوضاعی به كلی نومیدكننده داشت... در چنین وضعیتی قصر شاه به صورت یك مركز خیالبافی درآمده بود و مشاوران شاه هنوز امید داشتند مردم به حمایت از شاه علیه مخالفین رژیم قیام كنند... در حالی كه درست برخلاف این نظر، تمام كارمندان و كارگران اعتصابی تصمیم داشتند تا روزی كه شاه مملكت را ترك نكرده، كماكان به اعتصاب خود ادامه دهند.»
پیش از همه اینها ویلیام سولیوان سفیر آمریكا در تهران، روز 9 نوامبر /18 آبان در گزارشی با عنوان «فكر كردن به آنچه فكر نكردنی است» زنگ خطر سقوط شاه را برای كاخ سفید به صدا درآورد و در 20 دسامبر/29 آذر پس از ملاقات با رئیس دولت نظامی، غلامرضا ازهاری و شنیدن حرفهای او با قاطعیت به دولتمردان كشور متبوع خود نوشت كه «سقوط شاه غیرقابل اجتناب به نظر میرسد.»
بررسی موقعیت سیاسی ـ اقتصادی ایران در این برهه، توجه به خواستهها و مطالبات داخلی، و نیز مرور یادداشتهایی كه ناظران از این دوره به جا گذاشتهاند، نشاندهنده سقوط حتمی محمدرضا پهلوی در آینده نزدیك بود. نشست سران چهاركشور آمریكا، انگلستان، آلمان غربی و فرانسه در گوادلوپ در چنین شرایطی ترتیب یافت.
آشوب در ایران، سقوط كامبوج و خشونت بالقوه در آفریقای جنوبی از مباحثی بود كه مورد توجه قرار گرفت. در مورد این قبیل كشمكشهای منطقهای، سران غرب تصمیم به عدم مداخله گرفتند و دیپلماسی زور مردود شناخته شد. در نتیجه شاه ایران در حالی كه چشم به راه پاسخ ایالات متحده آمریكاست، باید خود سرانجام تصمیم بگیرد كه بماند یا برای تعطیلاتی برود كه ممكن است منجر به پایان سلطنتش گردد. آمریكا به خاطر مخالفتهای فزاینده و همه جانبه ایرانیان نمیتواند از او حمایت كند.» این خبر با اینكه با محتوایی نادرست تنظیم شده، حداقل نشان میدهد كه سران چهار كشور غربی، فقط برای موضوع ایران كنار هم ننشستند. حتی یك نظامی عالیرتبه آمریكا بعدها گفت كه «هدف جلسه بحث درباره تقویت بنیه دفاعی اروپا از طریق استقرار موشكهایكروز و پرشینگ بود.»
خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز خبر داد كه «در كنفرانس سران آمریكا، انگلستان، فرانسه و آلمان [غربی] راههای جلوگیری از نفوذ فزاینده شوروی به خلیج فارس بررسی شد. هر چهار كشور بر این عقیده بودند كه اگر در مثلث بین تركیه، اتیوپی و افغانستان تسلط شوروی افزایش یابد، موازنه قدرت در جهان بر هم خواهد خورد.» این خبرگزاری در ادامه با اشاره به نكتهای از قول منابع آگاه، خبر از حمایت كامل غرب از محمدرضا پهلوی دارد. «منابع آگاه گفتند در میان مطالبی كه در كنفرانس سران مورد بحث قرار گرفت، این مسائل از همه مهمتر بود: كودتای افغانستان و یمن جنوبی به نفع هواداران مسكو، شوروی را در وضعی قرار داده كه در ایران، بتواند اعمال نفوذ كند؛ ایران بدون شاه ناآرام و بیثبات خواهد بود؛ دست كشیدن ایران از محافظت از خلیج فارس سبب خلائی خواهد شد كه مسكو و دوستانش و حتی با وجود مخاطره پایداری غرب حاضرند آن را پركنند.»
در خبر روزنامه فرانس سوار از نشست گوادلوپ، لُب مباحث مطرح شده درباره ایران خودنمایی میكند كه همانا حفظ منافع غرب در ایران است؛ چه شاه باشد و چه نباشد. «رهبران اروپایی در مذاكرات گوادلوپ فاجعه سقوط بازار ایران و همچنین قطع طولانی صدور نفت ایران به غرب را تشریح كرده و تذكر دادهاند كه كشورهای غربی نباید رابطه خود را با آینده ایران قطع كنند و در برابر تحولات كنونی ایران باید روشی در پیش گیرند كه بر اساس آن بتوانند با رژیم جدید ایران رابطه حسنه و همكاریهای اقتصادی داشته باشند.»
هر چند از این خبر برمیآید كه سران اروپا به منافع خود در ایران بدون شاه میاندیشیدند و به قول سولیوان رهبران سه كشور غربی، رئیسجمهور آمریكا را قانع كردند كه راهی برای نجات شاه نمانده و غرب باید برای حفظ منافع حیاتی خود در این منطقه حساس چارهای بیندیشد، اما در حاشیه نشست گوادلوپ، آمریكا برای حفظ سلطنت شاه، چراغ سبز وقوع كودتایی را به شاه نشان داد؛ حتی كارتر تلویحاً به این موضوع در گوادلوپ اشاره كرد: «ما احساس نگرانی نمیكنیم. زیرا ارتش و نظامیان هستند. آنها قصد دارند بر اوضاع مسلط شوند.» برژینسكی در یادداشتهای خود، غیرمستقیم، بیعرضگی شاه و نظامیان را عامل عدم تحقق كودتا میداند.
بررسی جزئیات مطرح شده در نشست گوادلوپ چه از قلم رسانهها و چه از زبان سران شركت كننده، نشان میدهد كه آنان تصمیمی در مورد ایران نگرفتند. هم تناقضات نهفته در خبرهای ارسالی از گوادلوپ چنین نتیجهای به دست میدهد و هم سخنان مطرح شده بین سران چهار كشور. آنان، هم دست از حمایت از شاه كشیدند و هم بر حمایت همه جانبه از او تأكید كردند! جیمی كارتر در خاطرات خود میگوید كه سه كشور اروپایی پشتیبانی چندانی از شاه نمیكردند، جیمز كالاهان كار شاه را تمام شده توصیف كرد و ژیسكاردستن گفت كه در حال حاضر باید از شاه پشتیبانی كنیم.
ناشیانهترین نظریات در مورد نشست گوادلوپ از آن كسانی است كه گمان میكنند سرنوشت شاه در آنجا رقم خورد. از آن جمله است اشرف پهلوی كه میگوید «بعدها فهمیدم سران كشورهای آمریكا، فرانسه، بریتانیای كبیر و آلمان غربی درگوادلوپ گرد هم آمده و درباره رویدادهای ایران به بحث و گفت و گو پرداختهاند. اطمینان دارم در آن هنگام تصمیم گرفته بودند كه دیگر شاه از این مرخصی بازنگردد.» و یا خود محمدرضا پهلوی كه مدعی است در گوادلوپ سران كشورها در مورد اخراج او از ایران توافق كردند. واقعیت این است كه تمایل به نبود شاه بیش از همه، ابتدا از طرف مردم ایران درخواست شد. واقعیت بعدی نیز آن است كه محمدرضا پهلوی خود موضوع خارج شدن از كشور را برای نخستین بار با ویلیام سولیوان مطرح كرد و بدان تمایل نشان داد. سولیوان مینویسد: «شاه به من گفت كه در نظر دارد مدتی به بندرعباس برود... چند روز بعد گفت كه مایل است به جزیره كیش برود... یك بار هم حرف عجیبی زد و گفت چه طور است سوار كشتی بشود و مدتی در آبهای بینالمللی به سیر و سیاحت بپردازد... ولی سرانجام در اواخر ماه دسامبر (اواخر آذر، اوایل دی) كه به كلی ناامید شده بود، تصمیم گرفت برای مدت نامعلومی از ایران خارج شود.»
بنابراین میتوان گفت:
1. نشست گوادلوپ كه با شركت سران چهار كشور متحد غربی صورت گرفت، به موضوعات متعددی پرداخت كه از آن جمله موضوع ایران بود.
2. این نشست غیررسمی بود، یعنی پیش از آنكه توافق یا تصمیمی در آن گرفته شود، یا توافقنامهای نگاشته، به امضا برسد، مربوط به طرح دیدگاهها و آگاهی از نظریات یكدیگر بوده است.
3. در نشست گوادلوپ تصمیمی در مورد ایران گرفته نشد. شاید مهمترین گواه آن، متن یادداشتهای دو سفیر آمریكا و انگلستان در ایران است. سفیر انگلستان، آنتونی پارسونز، كوچكترین اشارهای به برپایی این نشست نمیكند و سفیر آمریكا، ویلیام سولیوان در دو ـ سه سطری كه از آن یاد مینماید، تأكیدی بر اهمیت گوادلوپ ندارد.
4. در مقطعی كه نشست گوادلوپ برگزار شد، همه ناظران به سقوط قریبالوقوع محمدرضا پهلوی اذعان داشتند؛ حتیدولتمردان و سران چهار كشور متحد غربی، اما از هر اقدامی برای حفظ وضع موجود در ایران، یعنی بقای شاه و سلطنت او دریغ نداشتند. در این بین آمریكا بیمیل به وقوع كودتا در ایران نبود.
5. بزرگنمایی گوادلوپ و گره زدن سرنوشت شاه به آن نشست، در واقع كوچكنمایی مبارزات مردمی برای به كرسی نشاندن خواستههای آنهاست كه مهمترینش پاك شدن نقش شاه از ایران بود.
منبع: مشرق نیوز
ایران در آستانه گوادلوپ
نیمه اول دی ماه 1357 در ایران، بخشی از دورهای است كه نظام سطنتی در سراشیب فروپاشی بود و درمانهای سیاسی، تأثیری در بهبود او نداشت. اعتصابها همه اندام جامعه را فراگرفته بود. از كاركنان گمرك دوغارون در شمال شرقی خراسان گرفته تا كارگران پتروشیمی ماهشهر در جنوب غربی خوزستان، دست از كار كشیده بودند. دانشگاهها عموماً تعطیل بود و استادان مراكز آموزش عالی تحتتأثیر شهادت دكتر كامران نجاتاللهی و تحصن استادان دانشگاه تهران در دبیرخانه دانشگاه، اعتراضات خود را نشان میدادند. برخی از مراكز پزشكی كه منجر به كشته و مجروح شدن عدهای گردید، در تحصن و اعتصاب به سر میبردند.تقریباً همه دبیرستانهای كشور تعطیل بود و تلاش دولت برای بازگشایی مدارس در اوایل دی ماه با شكست مواجه شد و رأی به تعطیلی مجدد آنها داد. در این بین اعتصاب كارگران و كاركنان صنعت نفت همچنان سنگینترین وزنه اعتراض بر گرده حكومت شاه بود. هر چند تهدیدها و گاه تطمیعهای مسئولان شركت نفت توانسته بود استخراج نفت را در اوایل دی ماه به بیش از سه میلیون بشكه در روز برساند، اما ترور پل گریم، كارشناس عالیرتبه آمریكایی در صنعت نفت ایران كه روز دوم دی ماه در اهواز كشته شد، به همراه استعفای دستجمعی بیش از چهار هزار تن از كاركنان و كارگران بخش نفت در همین روزها، صدور نفت را از جزیره خارك متوقف كرد. مطبوعات همچنان در اعتصاب به سر میبردند.
با ناكارآمدی دولت نظامی غلامرضا ازهاری در غلبه بر بحران پیش رو، اجماع برای روی كار آمدن دولت جدید از چهرههای میانهرو در دستور كار حكومت قرار گرفته بود و گزینه نخست برای اجرای این دستور، غلامحسین صدیقی بود. تلاشهای صدیقی در جذب یاران و همردیفان گذشتهاش از جبهه ملی، برای تشكیل دولت با شكست روبهرو شد و ادامه این تلاش به ظاهر رهاییبخش به شاپور بختیار سپرده شد. تصمیم به خروج شاه از كشور قطعی شده بود. اگر راهپیماییهای بزرگ روزهای نوزدهم و بیستم آذر 1357 (تاسوعا و عاشورا) كه در همه شهرهای بزرگ برگزار شد، همه پرسی ملت ایران تلقی شود، قاطبه مردم خواستار سرنگونی نظام شاهنشاهی و برپایی جمهوری اسلامی بودند.
در مقطعی كه نشست گوادلوپ برگزار شد، همه ناظران به سقوط قریبالوقوع محمدرضا پهلوی اذعان داشتند؛ حتیدولتمردان و سران چهار كشور متحد غربی، اما از هر اقدامی برای حفظ وضع موجود در ایران، یعنی بقای شاه و سلطنت او دریغ نداشتند.
آنتونی پارسونز، سفیر انگلستان در تهران به این نتیجه رسیده بود كه «دیگر به آخر خط رسیده بودیم و دیگر فرصتی باقی نمانده بود.» پرویز راجی، سفیر ایران در لندن نیز در یادداشتهای هشتم دی 1357 مینویسد: «راستی چند روز دیگر پشت این میز باقی خواهم ماند؟ بعد از آن چه خواهم كرد؟ آیا به ایران برگردم كه اوضاعش اصلاً برایم قابل تصور نیست و خود را در چنگال سرنوشتی نامعلوم گرفتار كنم؟ یا اینكه همین جا در لندن بمانم و به عنوان یك نفر پناهنده سیاسی و فراری از دست هموطنان كینهتوز به زندگی خود ادامه دهم؟»
فریدون هویدا، سفیر ایران در سازمان ملل متحد، نیز مینویسد: «در آغاز سال جدید [میلادی] ایران اوضاعی به كلی نومیدكننده داشت... در چنین وضعیتی قصر شاه به صورت یك مركز خیالبافی درآمده بود و مشاوران شاه هنوز امید داشتند مردم به حمایت از شاه علیه مخالفین رژیم قیام كنند... در حالی كه درست برخلاف این نظر، تمام كارمندان و كارگران اعتصابی تصمیم داشتند تا روزی كه شاه مملكت را ترك نكرده، كماكان به اعتصاب خود ادامه دهند.»
پیش از همه اینها ویلیام سولیوان سفیر آمریكا در تهران، روز 9 نوامبر /18 آبان در گزارشی با عنوان «فكر كردن به آنچه فكر نكردنی است» زنگ خطر سقوط شاه را برای كاخ سفید به صدا درآورد و در 20 دسامبر/29 آذر پس از ملاقات با رئیس دولت نظامی، غلامرضا ازهاری و شنیدن حرفهای او با قاطعیت به دولتمردان كشور متبوع خود نوشت كه «سقوط شاه غیرقابل اجتناب به نظر میرسد.»
بررسی موقعیت سیاسی ـ اقتصادی ایران در این برهه، توجه به خواستهها و مطالبات داخلی، و نیز مرور یادداشتهایی كه ناظران از این دوره به جا گذاشتهاند، نشاندهنده سقوط حتمی محمدرضا پهلوی در آینده نزدیك بود. نشست سران چهاركشور آمریكا، انگلستان، آلمان غربی و فرانسه در گوادلوپ در چنین شرایطی ترتیب یافت.
در گوادلوپ چه گذشت
خبرگزاریهای آمریكایی نخستین خبرها را از گوادلوپ منعكس كردند؛ هر یك از دیدگاه خود. تفاوت در خبرهای ارائه شده نشانگر تعدد منابع كسب خبر، عدم تصمیمگیری در این نشست، و برداشتهای هر خبرنگار از این نشست بوده است. یونایتدپرس نوشت: «كنفرانس غیررسمی سران آمریكا، آلمان [غربی]، فرانسه و انگلستان با توافق در مورد نیاز ابرقدرتها به تشنجزدایی پایان یافت، اما اعلام شد كه دست آنها در كمكشهای محلی بسته است.آشوب در ایران، سقوط كامبوج و خشونت بالقوه در آفریقای جنوبی از مباحثی بود كه مورد توجه قرار گرفت. در مورد این قبیل كشمكشهای منطقهای، سران غرب تصمیم به عدم مداخله گرفتند و دیپلماسی زور مردود شناخته شد. در نتیجه شاه ایران در حالی كه چشم به راه پاسخ ایالات متحده آمریكاست، باید خود سرانجام تصمیم بگیرد كه بماند یا برای تعطیلاتی برود كه ممكن است منجر به پایان سلطنتش گردد. آمریكا به خاطر مخالفتهای فزاینده و همه جانبه ایرانیان نمیتواند از او حمایت كند.» این خبر با اینكه با محتوایی نادرست تنظیم شده، حداقل نشان میدهد كه سران چهار كشور غربی، فقط برای موضوع ایران كنار هم ننشستند. حتی یك نظامی عالیرتبه آمریكا بعدها گفت كه «هدف جلسه بحث درباره تقویت بنیه دفاعی اروپا از طریق استقرار موشكهایكروز و پرشینگ بود.»
خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز خبر داد كه «در كنفرانس سران آمریكا، انگلستان، فرانسه و آلمان [غربی] راههای جلوگیری از نفوذ فزاینده شوروی به خلیج فارس بررسی شد. هر چهار كشور بر این عقیده بودند كه اگر در مثلث بین تركیه، اتیوپی و افغانستان تسلط شوروی افزایش یابد، موازنه قدرت در جهان بر هم خواهد خورد.» این خبرگزاری در ادامه با اشاره به نكتهای از قول منابع آگاه، خبر از حمایت كامل غرب از محمدرضا پهلوی دارد. «منابع آگاه گفتند در میان مطالبی كه در كنفرانس سران مورد بحث قرار گرفت، این مسائل از همه مهمتر بود: كودتای افغانستان و یمن جنوبی به نفع هواداران مسكو، شوروی را در وضعی قرار داده كه در ایران، بتواند اعمال نفوذ كند؛ ایران بدون شاه ناآرام و بیثبات خواهد بود؛ دست كشیدن ایران از محافظت از خلیج فارس سبب خلائی خواهد شد كه مسكو و دوستانش و حتی با وجود مخاطره پایداری غرب حاضرند آن را پركنند.»
در خبر روزنامه فرانس سوار از نشست گوادلوپ، لُب مباحث مطرح شده درباره ایران خودنمایی میكند كه همانا حفظ منافع غرب در ایران است؛ چه شاه باشد و چه نباشد. «رهبران اروپایی در مذاكرات گوادلوپ فاجعه سقوط بازار ایران و همچنین قطع طولانی صدور نفت ایران به غرب را تشریح كرده و تذكر دادهاند كه كشورهای غربی نباید رابطه خود را با آینده ایران قطع كنند و در برابر تحولات كنونی ایران باید روشی در پیش گیرند كه بر اساس آن بتوانند با رژیم جدید ایران رابطه حسنه و همكاریهای اقتصادی داشته باشند.»
هر چند از این خبر برمیآید كه سران اروپا به منافع خود در ایران بدون شاه میاندیشیدند و به قول سولیوان رهبران سه كشور غربی، رئیسجمهور آمریكا را قانع كردند كه راهی برای نجات شاه نمانده و غرب باید برای حفظ منافع حیاتی خود در این منطقه حساس چارهای بیندیشد، اما در حاشیه نشست گوادلوپ، آمریكا برای حفظ سلطنت شاه، چراغ سبز وقوع كودتایی را به شاه نشان داد؛ حتی كارتر تلویحاً به این موضوع در گوادلوپ اشاره كرد: «ما احساس نگرانی نمیكنیم. زیرا ارتش و نظامیان هستند. آنها قصد دارند بر اوضاع مسلط شوند.» برژینسكی در یادداشتهای خود، غیرمستقیم، بیعرضگی شاه و نظامیان را عامل عدم تحقق كودتا میداند.
بررسی جزئیات مطرح شده در نشست گوادلوپ چه از قلم رسانهها و چه از زبان سران شركت كننده، نشان میدهد كه آنان تصمیمی در مورد ایران نگرفتند. هم تناقضات نهفته در خبرهای ارسالی از گوادلوپ چنین نتیجهای به دست میدهد و هم سخنان مطرح شده بین سران چهار كشور. آنان، هم دست از حمایت از شاه كشیدند و هم بر حمایت همه جانبه از او تأكید كردند! جیمی كارتر در خاطرات خود میگوید كه سه كشور اروپایی پشتیبانی چندانی از شاه نمیكردند، جیمز كالاهان كار شاه را تمام شده توصیف كرد و ژیسكاردستن گفت كه در حال حاضر باید از شاه پشتیبانی كنیم.
ناشیانهترین نظریات در مورد نشست گوادلوپ از آن كسانی است كه گمان میكنند سرنوشت شاه در آنجا رقم خورد. از آن جمله است اشرف پهلوی كه میگوید «بعدها فهمیدم سران كشورهای آمریكا، فرانسه، بریتانیای كبیر و آلمان غربی درگوادلوپ گرد هم آمده و درباره رویدادهای ایران به بحث و گفت و گو پرداختهاند. اطمینان دارم در آن هنگام تصمیم گرفته بودند كه دیگر شاه از این مرخصی بازنگردد.» و یا خود محمدرضا پهلوی كه مدعی است در گوادلوپ سران كشورها در مورد اخراج او از ایران توافق كردند. واقعیت این است كه تمایل به نبود شاه بیش از همه، ابتدا از طرف مردم ایران درخواست شد. واقعیت بعدی نیز آن است كه محمدرضا پهلوی خود موضوع خارج شدن از كشور را برای نخستین بار با ویلیام سولیوان مطرح كرد و بدان تمایل نشان داد. سولیوان مینویسد: «شاه به من گفت كه در نظر دارد مدتی به بندرعباس برود... چند روز بعد گفت كه مایل است به جزیره كیش برود... یك بار هم حرف عجیبی زد و گفت چه طور است سوار كشتی بشود و مدتی در آبهای بینالمللی به سیر و سیاحت بپردازد... ولی سرانجام در اواخر ماه دسامبر (اواخر آذر، اوایل دی) كه به كلی ناامید شده بود، تصمیم گرفت برای مدت نامعلومی از ایران خارج شود.»
بنابراین میتوان گفت:
1. نشست گوادلوپ كه با شركت سران چهار كشور متحد غربی صورت گرفت، به موضوعات متعددی پرداخت كه از آن جمله موضوع ایران بود.
2. این نشست غیررسمی بود، یعنی پیش از آنكه توافق یا تصمیمی در آن گرفته شود، یا توافقنامهای نگاشته، به امضا برسد، مربوط به طرح دیدگاهها و آگاهی از نظریات یكدیگر بوده است.
3. در نشست گوادلوپ تصمیمی در مورد ایران گرفته نشد. شاید مهمترین گواه آن، متن یادداشتهای دو سفیر آمریكا و انگلستان در ایران است. سفیر انگلستان، آنتونی پارسونز، كوچكترین اشارهای به برپایی این نشست نمیكند و سفیر آمریكا، ویلیام سولیوان در دو ـ سه سطری كه از آن یاد مینماید، تأكیدی بر اهمیت گوادلوپ ندارد.
4. در مقطعی كه نشست گوادلوپ برگزار شد، همه ناظران به سقوط قریبالوقوع محمدرضا پهلوی اذعان داشتند؛ حتیدولتمردان و سران چهار كشور متحد غربی، اما از هر اقدامی برای حفظ وضع موجود در ایران، یعنی بقای شاه و سلطنت او دریغ نداشتند. در این بین آمریكا بیمیل به وقوع كودتا در ایران نبود.
5. بزرگنمایی گوادلوپ و گره زدن سرنوشت شاه به آن نشست، در واقع كوچكنمایی مبارزات مردمی برای به كرسی نشاندن خواستههای آنهاست كه مهمترینش پاك شدن نقش شاه از ایران بود.
منبع: مشرق نیوز