تبیان، دستیار زندگی

کار شعر فلسفه‌بافی نیست؛ توقعمان را از شعر کم کنیم

هادی جانفدا می‌گوید: کار شعر تبیین قیام سیدالشهدا(ع) نیست، بلکه کارش تحریک عواطف و احساسات مردم است تا آنها را به پای منبرها بیاورد و در آنجا معرفت‌افزایی و تبیین قیام حضرت صورت بگیرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هادی جانفدا

 اگر در حوزه شعر آئینی امروز، ساحتی از شعر را با عنوان «شعر هیئت» بپذیریم، قطعاً «هادی جانفدا» یکی از شاعران برجسته در این ساحت است؛ او نماینده جریانی در شعر آئینی است که علاوه بر تاکید و تلاش برای حفظ فخامت شعری، به کارکرد و کاربرد اشعار در مجالس اهل بیت (ع) هم اهتمام ویژه دارند. جانفدا نه‌تنها از اعضای شناخته‌شده این جریان تقریبا جدید است، بلکه به لحاظ توجه‌اش به مضمون و محتوای شعری که خلق می‌کند شاید از برجسته‌ترین چهره‌های این جریان هم تلقی شود. شاید بتوان از بین همراهانش در جریان مذکور به شاعرانی چون محمد سهرابی، علی‌اکبر لطیفیان، احمد بابایی، وحید قاسمی، مجید لشگری و... اشاره کرد. در گفت‌وگوی پیش رو با او در خصوص برخی «اقتضائات شعر در ساحت هیئت» سخن گفتیم.

آقای جانفدا، اقتضائاتی در خصوص شعر هیئت و ذکر مصیبت توسط آن اشعار ایجاد شده که شکل و شمایل خاصی به شعرهای امروزی داده است. یکی از این اقتضائات ذکر حداکثر مصیبت‌ها در حداقل لفظ و زمان ممکن است تا مداحان بتوانند در مجالسشان در کوتاهترین زمان به بالاترین نتیجه که همان ایجاد شور و حرارت در مجالس عزای حضرت سیدالشهدا(ع) است، برسند. این مسئله چقدر ضرورت داشته و چه پیامدهایی در خود شعر ارمز ایجاد کرده است؟

بالذاته این که کسی شعر کوتاهی بگوید و اوج مصائب اهل بیت(ع) را در آن با شیوه مناسبی ذکر کند، نه تنها بد نیست، بلکه اتفاقا خیلی خوب است. مثلا اینکه کسی یک غزل مرثیه کوتاه بگوید و به شیوه مناسبی اوج مصیبت را ذکر کند، خیلی خوب است و اصلاً اشکالی ندارد. چون بخش مهمی از پیام و کارکرد واقعه عاشورا از طریق مصائبی که بر سید الشهدا (ع) و اهل بیتشان گذشته انتقال پیدا کرده و این مصائب از طریق احساسات و عوطف، جریان تشیع را تحریک کرده و زنده نگه داشته است. در حقیقت این مصائب و مظلومیت‌ها عواطف را تحریک کرده و باعث می‌شود مردم برای حضرت سید الشهدا (ع) عزاداری کنند و از حرکت آن حضرت درس بگیرند.

بنابراین اینکه یک شاعر برای بیان مصائب کربلا صرفاً شعر مرثیه بگوید اتفاقا خوب است و هیچ ایرادی ندارد. مسئله این است که اقتضای زندگی امروز به نوعی است که مخاطب و جلساتی که به این منظور برگزار می‌شود این شعرهای کوتاه که در مدت اندکی اصل پیام را منتقل می‌کند، می‌پسندند. چون روزگار ما روزگار سرعت است و کلاً ذائقه مردم طوری شده که دیگر خیلی حوصله ندارند که شعر بلند برایشان بخوانید. مثلاً شما ببنید مردم ما چقدر کتاب می‌خوانند؟ شاید اگر باشید که ۲۰ صفحه باشد را بخوانند، ولی عموما یک کتاب که ۳۰۰ صفحه‌ای را نمی‌خوانند.

بنابراین بخشی از مسئله، به ذائقه این روزگار و مردمانش برمی‌گردد. مثلا شما دارید کار رسانه‌ای می‌کنید و همین اقتضائات به شما می‌گوید که کلیپ رسانه‌ای شما نباید بیشتر از ۲ یا ۳ دقیقه باشد، چون مردم حوصله ندارند کلیپ طولانی را ببینند. همچنین شما گزارشهایتان را تا می‌توانید کوتاه می‌کنید تا خوانده شود. به طر کلی روزگار ما، روزگار سرعت در انقال مفهوم است.

اما در زمان قدیم اینطور نبود؛ مثلاً شاعران قصیده می‌گفتند و با تشبیب شروع می‌کردند، بعد وصف طبیعت بود، بعد می‌رفتند سراغ اصل مسئله و آن را پردازش می‌کردند و الی آخر. این شعر مثلاً می‌شد ۵۰ یا ۶۰ بیت و یک ذاکر عزیر اهل بیت (ع) هم می‌آمد آن را می‌خواند، ولی امروز بیشتر سعی می‌شود در قالب غزل خیلی زود به اصل موضوع پرداخته شود. البته این به معنای آن نیست که امروز شعر بلند گفته نمی‌شود یا شعرهای بلد در هیئت‌ها خوانده نمی‌شود؛ چرا در جلسات امروز هم شعر بلند خوانده می‌شود. ولی این سرعت که عمومیت یافته است، به روزگار ما برمی‌گردد.

آیا این تعجیل و تمایل به نتیجه‌گیری با سرعت، که از نظر شما اولاً روزگار ما و سپس عرصه شعر و مرثیه را فراگرفته باعث نمی‌شود که دیگر در اشعار و مراسمی که برای سیدالشهدا (ع) برگزار می‌شود کمتر بتوانیم به فلسفه قیام آن حضرت و مسائلی اخلاقی و سیاسی و اجتماعی آن بپردازیم؟ این سوال از این جهت مهم است که ما نیازمند تببین این قیام و معرفت‌افزایی در خصوص آن هستیم تا در زندگی امروزی بتوانیم از سیره و منش آن حضرت درس بگیریم. ولی این سرعت باعث می‌شود ما صرفا به مسئله مصیبت و روضه و عرا توجه نشان دهیم!

از نظر من اگر ما بخواهیم در نهایت تحلیل‌ها، فقط یک هدف و یک کارکرد را بر دوش شعر بگذاریم، آن هدف و کارکرد چیزی نیست جز برانگیخته کردن عواطف و احساسات. به طور کلی ساختار و نحو شعر به گونه‌ای است که برای این هدف ساخته شده است و کارکرد واقعی آن هم همین است. اگر قرار بر تبیین و معرفت‌افزایی در خصوص قیام سید الشهدا (ع) باشد، این کار باید توسط منبرها و خطبه‌ها و سخنرانی‌ها انجام شد. اساساً کار منبر تبیین قیام و برای روشنگر و معرفت‌افزایی است.

کار شعر از نظر من تبیین قیام سید الشهدا (ع) نیست، بلکه کارش همانطور که گفتم تحریک عواطف و احساسات است و این تحریک می‌تواند مردم را به پای منبرها بیاورد در آنجا بحث معرفت‌افزایی و تبیین قیام حضرت صورت بگیرد. یعنی اگر عواطف مردم تحت تاثیر مصائب اهل بیت (ع) برانگیخته شود، و رقت قلب انجام گیرد و اصطلاحا دلشان از آن داغ‌ها و مصائب اهل بیت بسوزد به پای منابر می‌آیند تا فلسفه قیام آن حضرت را هم درک کنند. یعنی این قدم اول با شعر است و مراحل بعدی را باید منابر و خطبا انجام دهند.

بدین‌ترتیب من معتقدم که کار شعر فلسفه‌بافی نیست؛ البته شعر می‌تواند پیامهای اخلاقی و حماسی و سیاسی هم داشته باشد، ولی اگر بخواهیم یک هدف اساسی برای شعر در نظر بگیریم، این هدف همان برانگیخته کردن عواطف و احساسات است.

اما عموماً گفته می‌شود که در این مجالس باید به تبیین آن قیام و اهداف امام حسین (ع) از حرکتشان از مدینه به مکه و سپس به کربلا اشاره شود تا مردم درس‌های حق‌طلبانه و حماسی و انقلابی بگیرند!

می‌دانید، مشکل از آنجا شروع می‌شود که ما توقعمان را از شعر بالا برده‌ایم و می‌خواهیم بسیاری از مشکلات را با شعر حل کنیم. این به نظر من نشدنی است. شما نمی‌توانید شعری بگویید که هم مصیبت باشد، هم احساسی باشد، هم فلسفی باشد، هم عرفانی باشد، هم اخلاقی باشد، هم حماسی و سیاسی و... باشد. این تقریبا غیرممکن است. یا اگر هم شدنی باشد، شاعر باید خیلی چیره‌دست باشد تا بتواند چنین کاری را انجام دهد. به نظر من یک شعر ممکن است به یکی از اینها بپردازد و در عین حال شعر کاملی هم باشد. این لزوما بد نیست که یک شعر فقط به مصیبت بپردازد.

درست است که مضمون‌پردازی دایره وسیعی دارد و شما اگر تمرین و ممارست و فکر و خلاقیت داشته باشد می‌توانید حوزه‌های مختلفی را پوشش دهید! اما به هر حال زبان یک نحوی دارد و شما نمی‌توانید از حدود آن نحو فراتر بروید. الان ما داریم با هم حرف می‌زنیم، شما نمی‌توانید در آن واحد هم با من غم‌انگیز حرف بزنید، هم حماسی. بنابراین ما به نوعی ناگزیریم از این ساختار تبعیت کنیم و اشکالی ندارد که شعر فقط یکی از این وجوه را در خود داشته باشد.

بنابراین یکی از دلایلی که این سوالات ایجاد شده و تبدیل به دغدغه می‌شود، این است که می‌خواهیم همه چیز را به گردن شعر بیندازیم که تقریباً غیر ممکن است. این انتظار از شعر، انتظار به‌جایی نیست؛ ما نمی‌توانیم از شعر انتظار داشته باشیم که بیاید جامعه و سیاست را درست کند، انحرافات اخلاقی و سیاسی را اصلاح کند، عفاف و حجاب در اجتماع را درست کنیم و... . اینها را نمی‌شود با شعر درست کرد. شعر کارش این است که احساسات شما را تحریک کند تا شما بروید دنبال آن مسئله، نه اینکه خودش همه مسائل را درست کند و راه حل به شما بدهد.

بنابراین معتقدم که باید اولا ببینیم توقعمان از شعر چیست؛ و ثانیا درک کنیم که کارکرد واقعی شعر چیست. ممکن است شعر بتواند سرنخ‌هایی به ما بدهد، یا به ما گرا بدهد و احساسات مخاطب را در جهات درستی هدایت کند، ولی کار شعر حل مشکلات جامعه نیست.

از نظر تاریخی کارکرد شعر آئینی و مذهبی از آغاز همین گونه بوده است، یا امروز به دلیل همان اقتضائات اینگونه شده است؟

از زمان اهل بیت عیلهم السلام تقریبا کارکرد شعر دو حوزه خاص را در برمی‌گرفته که امروز هم تقریبا این دو کارکرد در شعر وجود دارد. یکی معرفی خود اهل بیت (ع) بوده که چیز کمی نیست و بسیار هم مهم است. مثلا در جریان واقعه مواجهه فرزدق با هشام بن عبدالملک خلیفه اموی در آن سفر حج که داستانش معروف است، شما می‌بینید همین اتفاق می‌افتد. یعنی وقتی حضرت امام سجاد (ع) وارد بیت الحرام می‌شوند و مردم راه را برای حضرت باز می‌کنند – در حالی که راه را برای هشام باز نکرده بودند - هشام خودش را به تجاهل می‌زند و می‌گوید «این کیست که همه به خاطرش کنار رفتند!؟» فرزدق بلند می‌شود و می‌گوید تو دروغ می‌گویی که این آقا را نمیشناسی؛ او را کعبه و صفا و زمزم و منا و کل خاک این ملک می‌شناسند، تو چطور او را نمی‌شناسی؟ و در اینجا شروع می‌کند به معرفی امام با زبان شعر. پس یک کارکرد شعر معرفی اهل بیت بوده است.

بخش دیگر و کارکرد دوم شعر هم رساندن پیام مظلومیت اهل بیت (ع) بوده که این عنصر در تاریخ تشیع بسیار مهم است. شاعر از این طریق به همه دنیا اعلام می‌کند که این بزرگواران مورد ظلم قرار گرفته‌اند. نمونه این کارکرد شعر را مثلا در شعر دعبل داریم که رگه‌های پررنگی از این مظلومیت در اشعار او هست.

اینها نشان می‌دهد که خیلی نباید از شعر انتظار فلسفه‌بافی و تغییر شرایط را داشت. حالا هم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم شعر بیاید فلسفه قیام سید الشهدا (ع) را تبیین کند؛ البته باز تاکید می‌کنم که شعر می‌تواند کلیتی از این مسائل ارائه دهد و مثلاً خطهایی به دست بدهد که مخاطب راه را گم نکند، ولی این وظیفه شعر نیست که چیزی را تبیین کند. بنابراین ما باید توقعمان از شعر را متعادل کنیم.

با توجه به وجود همان عنصر سرعت در روزگار ما، شعرهای امروزی ما که در هیئت‌ها خوانده می‌شود و عموما هم با یک فرایند سفارشی توسط مداحان از شعرا اخذ می‌شود؛ آیا سرعت سرایششان آنها را با آسیب‌ها و سستی‌هایی مواجه کرده است؟

به نظر من خود به خود و بالذات اینکه شعری سفارش داده بشود و شاعر هم بنا بر سفارش شعری بگوید، چیز بدی نیست؛ خیلی از آثار هنری خوبی که در طول تاریخ داشته‌ایم، حتی در حوزه شعرهای آئینی، که مردم آنها را دوست داشتند و تاثیر مثبتی داشته و ماندگار هم شده، کارهایی بوده‌اند که سفارش داده شده و شاعران بر مبنای سفارش آنها را خلق کرده‌اند. پس سفارش دادن در این حوزه خودش بد نیست؛ ولی اگر این سفارش دادن منتج به این بشود که ما یک نگاه ساده‌انگارانه و «یک‌بار مصرفی» به محصول هنری داشته باشیم، این اصلا خوب نیست. یعنی وقتی به عنوان یک شاعر سفارش می‌گیریم، دیگر به جنبه هنری کار توجه نکنیم و این جنبه‌ها را کنار بگذاریم و یک محصول صرفاً مصرفی تولید کنیم، این آفت بوده و بد است.

متاسفانه در جاهایی این اتفاق افتاده و این اتفاق خوبی نیست. مثلا قرار بوده کار با سرعت انجام بشود و جلسه روضه راه بیفتد و... . این منجر شده به اینکه شاعر دیگر نگاه هنری به شعرش نداشته باشد و صرفاً با یک رویکرد مصرفی به آن نگاه کند و شعر را خلق کند! به نظر من اگر یک شاعر، فقط در طول یک دهه محرم، فقط یک کار را سفارش بگیرد و یک اثر هنری تولید کند که ظرفیت ماندگاری داشته باشد و چندین و چند بار در هیئت‌های مختلف خوانده بشود، خیلی بهتر از این است که هر روز یک شعر بگوید که با رویکرد «یک‌بار مصرفی» به آن نگاه شود.

به نظر می‌رسد که این مسئله در همه عرصه‌های هنری هم مصداق دارد!

دقیقا. کلا داشتن نگاه مصرفی به هنر و شعر به طور کلی نگاه اشتباهی است. بدین‌ترتیب این فقط به دوستان شاعر هم برنمی‌گردد، بلکه به مداحان هم برمی‌گردد، چون آنها هم نباید به شعر شاعران به عنوان یک کالای «یک‌بار مصرف» نگاه نکنند. همچنین این نگاه باید در بین همه هنرمندان هم رعایت شود تا ما شاهر خلق آثار فارزشمند و ماندگار باشیم. مثلاً تابلوی «عصر عاشورا»ی استاد فرشچیان اثری نیست که شما بگویید یک بار آن را دیدم، بس است دیگر آن را کنار بگذارید. اتفاقا آن را می‌برند در موزه می‌گذارند و به عنوان یک اثر هنری ماندگار بارها و بارها به آن رجوع می‌شود و تصویر ان هم همه جا دست به دست می‌شود.

نظیر چنین اتفاقی در خصوص خیلی از نوحه‌ها و شعرهای آئینی هم افتاده است و مردم هنوز هم دارند آنها در مجالس می‌خوانند و از آنها بهره می‌برند. بنابراین اگر نگاه مصرفی و کاسبکارانه در خصوص سفارش اشعار هیئتی وجود داشته باشد، بد است که متاسفانه برخی جاها اینطور شده؛ ولی این مسئله فراگیر نیست و ما امروز شعرهای بسیار خوب و هنری هیئتی را هم داریم.

اتفاقا این یک نکته مهم است که باید به آن اشاره کنم؛ برخی می‌آیند وضعیت شعر هیئت را آسیب‌شناسی می‌کنند، ولی از آن طرف بام می‌افتند و می‌گویند کلا همه این شعرها ضعیف و بد هستند، در حالی که اینطور نیست و به نظر من باید به نکات مثبت این جریان هم دقت کنیم و خوبی‌ها را هم ببینیم. همه شعرهای این حوزه با نگاه مصرفی سروده نمی‌شوند و از آسیب‌هایی که مد نظر شما بود در امان مانده‌اند. ولی طبیعتا لا به لای این همه شعر، شعرهای مصرفی هم ممکن است آمده باشند که عموما برای کار راه انداختن سروده شده‌اند و به همین دلیل در فرم و لفظ چندان جالب نیستند.

منبع:مهر