تبیان، دستیار زندگی

آسیب های اجتماعی پیش روی خانواده ها

مرگ تدریجی یک رویا

آن چیزی که در طی هزاران سال جامعه انسانی را سرپا نگه داشته، نظم و همبستگی اجتماعی با سازو کارهای مختلف است. اما جامعه‌ای را تصور کنید که بی‌نظمی بر آن سیطره یافته و تمام وجوه لایه‌هایش آبستن نابه‌سامانی است و هرکس در آن، فارغ از دیگری مسیر خویش را طی می‌کند. جامعه‌ای که در آن تصمیمات غلط، ناامیدی، ترس از آینده، بی‌انگیزگی و از دست رفتن هرآنچه که روزی به آن اطمینانی بود و می‌شد با گام‌های محکم به سوی آن پیش رفت، جای تمام امیدها و آرزوها را گرفته است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

محرومیت خانواده

تصور چنین جامعه‌ای در روزگاری که هرکس بیم از دست رفتن دارایی‌ها، شغل، خانواده، سلامتی و ساختن آینده را دارد برای ما ایرانیان که طی چند ماه گذشته که بیشترین نوسانات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را تجربه کرده‌ایم به عادتی بدل شده که دیگر برایمان مشکل نیست؛ اما کیست که نداند هنوز داغیم و نمی‌دانیم در پس این تغییرات و آشفتگی‌ها، غول آسیب‌های اجتماعی، دیر یا زود بیدار خواهد شد و یقه ما مردم عادی را خواهد گرفت. همان مردمی که فارغ از رانت‌ها و سو استفاده‌ها چرخ‌های کشور را می‌گردانند.

نیمه پنهان زندگی با تورم

آسیب‌های اجتماعی را می‌توان همچون کوه یخی تشبیه کرد که در نگاه اول تنها ده درصد آن را می‌بینیم از این رو برای ما که در گیر و دار تغییرات گسترده و در عین حال عمیقی در سطوح مختلف زندگی هستیم و هنوز به خودمان نیامده‌ایم شاید سخت باشد که برآورد صحیحی از آنچه که در جریان است به دست بیاوریم. به عقیده بسیاری از جامعه‌شناسان سه ضلع مشکلات اقتصادی، احساس ناامنی روانی و احساس نابرابری مثلث اصلی ایجاد آسیب‌های اجتماعی را تشکیل می‌دهند. این سه عامل با از بین بردن احساس همبستگی اجتماعی بسیاری از معضلات را به وجود می‌آرود.

آشفتگیهای ناخواسته و اجتناب ناپذیر جامعه، اغتشاشات و تضادهای اجتمـاعی کـه معمـولا بحـرانهای اجتماعی عصر حاضر نامیده میشود، قربانی شدن مـردم بـر اثـر محرومیـتهـایی کـه در زندگی توسط نهادهای اجتماعی بر آنان تحمیل میشود، جنایت، اعمال خشونتی که از نظر اجتماعی نامشروع است و...، بیماریهای قابـل درمـان اما درمان نشده‌ای که در نظر ما تحت عنوان مشکلات اجتماعی مطرح میگردند.(1)
مشکلاتی همچون خشونت درون خانواده، طلاق، اختلافات خانوادگی، کودکان کار، افزایش خانواده‌های تک والدینی، بزهکاری، شرکت‌های هرمی، سرقت، بزهکاری، خودکشی، اعتیاد، روان‌پریشی، مشروبات الکلی، اعتیاد به ماهواره و فضای مجازی مستهجن، ترک تحصیل نوجوانان، دختران فراری، زنان متکدی و بی‌خانمان، کودکان، سکونتگاه‌های غیرمجاز، چک‌های برگشتی، قانون‌گریزی، فساد اداری و مالی و شیوع ارتشا و اختلاس که کنترل و حل هر یک سالها زمان و انرژی می‌برد همگی ریشه در نابسامانی‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارند.

پانزده مشکل که در اولویت مشکلات اجتماعی ایران قرار دارند، عبارت اند از: اعتیاد، بیکاری، خشونت، بی اعتمادی اجتماعی، فقر اقتصادی، فساد، تبعیض اجتماعی، بی عدالتی در برخورداری از قدرت، نزول ارزش ها، افزایش میزان جرایم، سیاست های اقتصادی، معضل ترافیک، مسایل آموزش و پرورش،‌ عدم رعایت حقوق شهروندی و نابرابری در اجرای قانون؛(2) همه‌گی ریشه در مشکلات اقتصادی دارند. در چنین شرایطی اگر عدم پاسخگویی دولت، عمل نکردن به وعده‌ها، ریا، دروغ، اختلاس، فساد، ناکارآمدی، تقلب و عدم اطمینان مردم را نیز اضافه کنیم می‌بینیم که چگونه به جای امید، مرگ انگیزه‌ها بر جامعه سایه انداخته است.

انگیزه های مرده ای که دولت قاتل آن است

جوانی را تصور کنید که چندین سال برای ازدواج برنامه‌ریزی و درآمد خویش را پس‌انداز کرده است و به‌یک‌باره بی‌ارزش شدن تمام زحمات خویش را به چشم می‌بیند. زوجی که فرزند آوری را به دلیل هزینه بالای آن به تعویق می‌اندازند و یا به‌کلی آن را از دایره اولویت‌های خویش کنار می‌گذارند. خانواده‌ای که پس از سال‌ها تلاش همه اعضا، پولی برای خرید مسکن و رهایی از اجاره‌نشینی فراهم کرده اما به‌یک‌باره با چندین برابر شدن هزینه خرید خانه تمام امید خویش را برای خانه‌دار شدن از دست می‌دهند. خانواده چند فرزندی که زمان ازدواج فرزندانش فرارسیده و دغدغه تهیه جهیزیه و برگزاری مراسم عروسی دارد. دانشجویانی که به‌سختی می‌توانند کار پیدا کنند و از پس هزینه‌های گزاف تحصیل برنمی‌آیند و هر ترم با افزایش شهریه دانشگاه مواجه‌اند.

در چنین شرایطی وضعیت معلولین، بیماران، بازنشستگان، طبقه کارگر و نیروهای تعدیلی کارخانه‌ها و شرکت‌ها نیز روشن است. به چنین وضعیتی باید فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی که به التهابات دامن می‌زند را نیز افزود که ترس از آینده و عدم اطمینان را وضعیت همیشگی به تصویر می کشند. در نهایت تمام آنچه باقی می‌ماند به‌جای روحیه شادی و تلاش، اذهان ناآرام و تشویش یافته است.

بی‌اعتمادی به نهادهای دولتی و حکومتی که ناشی از پرسش‌های بی‌پاسخ مردم نسبت به چرایی بحران‌ها و فسادها و اختلاس‌ها است، عدم به سرانجام رسیدن محاکمه خلاف‌کاران، بحران‌هایی که ناشی از خطای مدیریتی و تصمیم‌گیری یا ناشی از خطای انسانی هستند حسی از درماندگی و اضطراب بی‌سامانی را به مردم القا می‌کنند. از سوی دیگر دامن زدن به حواشی بی‌اهمیت، عدم توجه به شادی و روح جمعی، دامن زدن به اختلافات قومی و سلیقه‌ای وضعیت را به‌مراتب بحرانی‌تر می‌سازد؛ درحالی‌که بر هیچ‌کس پوشیده نیست که فقط وقتی شرایط اجتماعی، منسجم و دارای همبستگی باشد و افراد احساس امنیت روانی داشته باشند، میزان ناهنجاری‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند.

اگر ارزش‌ها و معیارهای اجتماعی همچون تعلق گروهی و همبستگی، کمک به هم نوع، روحیه تلاش و تولیدگری و... به هم بخورد و فرد احساس کند که با تبعیت از مقررات، کار تولیدی سالم و راه حلال به‌جایی نمی‌رسد به دلالی، رشوه‌خواری، کم‌کاری و دست یازیدن به راه‌های خلاف برای تأمین زندگی خویش دست می‌زند و در چنین شرایطی هرج‌ومرج و فساد بیش‌ازپیش فراگیر می‌شود.

دولت آسیب های اجتماعی خانواده را گسترش می دهد

در چنین شرایطی بیش از همه خانواده ایرانی که تنها نهادی است که توانسته تاکنون در کشاکش بحران‌های بزرگ جامعه جایگاه خویش را حفظ کند به کانون اضطراب، خشونت و درگیری بدل می‌شود و به‌جای رشد و پیشرفت مادی و معنوی اعضای خانواده، بیکاری، طلاق و کاهش ازدواج، اعتیاد جوانان و بعضاً نوجوانان، گرایش به عضویت در گروه‌های خلاف کاری، افزایش چند برابری جمعیت زنان سیگاری، افزایش خریدوفروش اعضای بدن، کاهش سن اعتیاد به 15 تا 16 سال و کاهش جمعیت فعال به دغدغه اصلی خانواده‌ها بدل خواهد شد.

این در حالی است که هر یک از این آسیب‌ها خود مقدمه ورود به مشکلات و معضلات جدی‌تری است به‌عنوان‌مثال بالا رفتن سن ازدواج عامل بروز بسیاری از آسیب‌ها در حوزه رفتاری و انحرافات اخلاقی در بین جوانان است. بیکاری و مشکلات اقتصادی انتظارات میان والدین و فرزندان را تلف می‌کند و پدران و مادران قادر به تأمین نیازهای فرزندان خود نیستند، و آنها آماده پذیرش آسیب‌های مختلف اجتماعی می‌شوند. فردی امکان این را نداشته باشد که به دلیل مشکلات اقتصادی نیازهای خود را تأمین کند و حسرت رسیدن به یک امکانات نسبتاً متعادل و معمولی را داشته باشد، به خودکشی، پریشانی روانی و... کشیده می‌شود.

 راه نجات تنها صداقت و بازگرداندن اعتماد ازدست‌رفته است. در این برهه  پیچیده و حساس حفظ جامعه ایرانی ممکن نیست مگر اینکه  مردم احساس کنند که در صدرنشینان دولتی برای رفع مسائل آنها از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند.  بازگرداندن احساس عدالت، برابری، کرامت نفس و ارزشمندی به مردم، دوری از مناقشات و دامن زدن به تنازعات، تقویت روحیه جمعی، تقویت روحیه شادی و امید، مجازات مجرمان اقتصادی و فرا فردی و فرا جایگاهی ساختن قانون، باید در اولویت‌های سیاستگذارن و مجریان قانون قرار گیرد. در غیر این صورت، هیچ‌کس از آینده هرج‌ومرج فراگیری که هرروز بیش‌ازپیش گسترده می‌شود در امان نخواهد بود.


منابع
(1) نبوی، سید حمید؛ امینی رانانی، مصطفی (1389). سیاست‌های اقتصادی و مشکلات اجتماعی در ایران. مجله رفاه اجتماعی، دوره دهم، شماره 38
(2) رفیعی، حسن؛ مدنی، سعید؛ وامقی، مروئه (1387). مشکلات اجتماعی در اولویت ایران. مجله جامعه‌شناسی ایران، شماره 1 و2

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.