تبیان، دستیار زندگی

گزارشی از تفسیرهای ناصحیح قیام حسینی-1؛

خروج حسین بن علی؛ فرار از مرگ، فنای عرفانی یا سودای حکومت؟

تفسیر‌ها و تحلیل‌های متفاوتی از خروج یا قیام امام حسین(ع) وجود دارد که سه تفسیر شهرت بیشتری پیدا کرده است؛ یکی خروج امام برای حفظ جان خود و اهل بیتشان، دیگری قیام برای تصاحب حکومت و نیز نگاه عارفانه و صوفیانه به این حرکت است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
تفسیر قیام عاشورا

حادثه کربلا و شهادت خاندان پیامبر همانند هر حادثه تاریخی دیگر قابل تحلیل است؛ به خصوص آنکه شیعه معتقد است امام معصوم بی‌جهت کاری را انجام نمی‌دهد، بنابراین اگر امام حسین(ع) با یزید بیعت نکرد و از مدینه خارج شد، به مکه رفت و سپس عازم عراق شد، باید غرضی عقلی یا شرعی در بین بوده باشد.

گرچه در نگاه تحلیل‌گران عاشورا، شهادت امام حسین، ظالم بودن حکومت وقت و هدف داشتن امام حسین، پیش فرض و قدر مسلم دانسته می‌شود، اما درباره ماهیت حرکت امام تحلیل‌ها و برداشت‌های متفاوتی شده است که به نظر می‌رسد برخی از آن‌ها دور از واقعیت حرکت امام بوده باشد.

در این گزارش سه تفسیر و تحلیل متفاوت و غیر مشهور از حرکت امام حسین را می‌خوانید.

فرار برای حفظ جان

احمد قابل در مقاله «حسین (ع) جنگ‌طلب نبود»[1] در صدد آن است که با استناد به گفتار و رفتار امام و قرائن تاریخی دیگر، پازلی را تکمیل کند که در آن فلسفه خروج امام از مدینه، حفظ جان خود و اهل بیتش شناخته شود.


«این رویکرد جدید حاکمیت ستمگر وقت، حسین بن علی را به اقدام جدیدی فرا خواند؛ اقدام جدید حسین بن علی (ع) عبارت بود از تصمیم به خروج از مدینه با تمامی افراد خانواده و پناه بردن به حرم امن الهی، یعنی مکه مکرمه.»

در ادامه می‌گوید: «امام (ع) در پاسخ برادرش محمد بن حنفیه، که از تصمیم امام و علت آن پرسیده بود، می‌گوید: من قصد رفتن به مکه را دارم. اگر امنیت یافتم، در آنجا اقامت می‌کنم وگرنه، راهی دره‌ها و بیابان‌ها می‌شوم تا ببینم چه پیش می‌آید»

این نظریه با قرائن و شواهد بسیاری نقض می‌شود؛ به طور مثال حضرت در تعلیل بیعت نکردن با یزید می‌فرماید: «یزید مردى است فاسق، مى‌گسار، قاتل بى گناهان...هرگز شخصى همانند من، با مردى همانند وى بیعت نخواهد کرد.»


او می‌گوید از آنجایی که تلقی امام این بود که حریم مکه مورد احترام است و در آنجا می‌تواند جان اهل بیتش را حفظ کند، به مکه رفت؛ اما پس از آنکه متوجه شد یزید حرم امن الهی نمی‌شناسد، قصد خروج از مکه کرد، ولی حالا به کدام محل امن برود؟ احمد قابل معتقد است امام بی وفایی کوفیان را می‌شناخت؛ چراکه قبل از آن هم کوفیان بسیار بی‌وفایی کرده بودند، اما از لحاظ عقلی، حضرت برای حفظ جان باید به سمت آن‌ها می‌رفت:

«اگر به لحاظ منطقی و عقلانی، اندک احتمالی برای تحقق آن وعده‌ها وجود داشت (که داشت)، حسین می‌بایست آن را جدی بگیرد و به آن بیندیشد، چرا که در یک طرف، جدی شدن اقدام به ترور در حرم امن الهی بود (یعنی شکسته شدن حریم حرم به خاطر حسین) و یک طرف احتمال پیدا شدن مأمن و پناهگاهی برای خود و خانواده و رسیدن به اهداف پاک».

اما این نظریه زمانی داغ و جنجالی می‌شود که ماجرای دیدار امام با عمر سعد را مذاکره‌ای به جهت رخ ندادن درگیری و تلاش امام برای بازگشت به مدینه یا هر جایی که حکومت بخواهد تلقی می‌شود. در سال‌های اخیر، طرفداری حجت الاسلام سروش محلاتی از مذاکره امام با عمر سعد بر جنجالی شدن این نظریه افزوده است.

اما این نظریه با قرائن و شواهد بسیاری نقض می‌شود؛ به طور مثال حضرت در تعلیل بیعت نکردن با یزید می‌فرماید: «یزید مردى است فاسق، مى‌گسار، قاتل بى گناهان؛ او کسى است که آشکارا مرتکب فسق و فجور مى شود؛ بنابراین، هرگز شخصى همانند من، با مردى همانند وى بیعت نخواهد کرد»[2] و اصلا بحث حفظ جان را مطرح نمی‌کنند؛ و نیز در تعلیل خروجشان از مدینه می‌فرماید: «جز این نیست كه من به منظور ایجاد صلح و سازش در میان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منكر نمایم.»[3] و یا سخنرانی امام در منا که به جهت رسوا کردن حکومت وقت صورت می‌گیرد؛ همچنین طلب یاری کردن از عبیدالله بن حر جعفی و زهیر بن قین در بین راه مکه تا عراق و همچنین مفاد نامه کوفیان مبنی بر یاری کردن حضرت و فرستاده شدن مسلم بن عقیل، بخشی از دلائلی است که نظریه مذکور را کامل نقض می‌کند. ادله نقض این نظریه، به طور مفصل در شماره بعد این گزارش بیان خواهد شد.


به دنبال حکومت و قدرت

یکی دیگر از تحلیل‌هایی که بسیار مورد نقد و بررسی قرار گرفته، تحلیل صالحی نجف آبادی از قیام امام حسین است. او مدعی است که امام حسین نه به قصد شهادت بلکه به قصد تشکیل حکومت قیام کرد، ولی به دلایلی این مقصود حاصل نشد و ایشان به شهادت رسید.

روایاتی که علم به شهادت ایشان از کودکی را ثابت می‌کند ، این تفسیر و تحلیل از قیام امام با چالش مواجه خواهد شد.



«بدیهی است که چون امام حسین(ع) خلافت یزید را به رسمیت نشناخت و مورد تجاوز دستگاه حکومت واقع شد و به دنبال آن برای تشکیل حکومت و برگرداندن خلافت اسلامی به مرکز اصلی خود اقدام کرد.» [4]

یکی از دلائلی که این نظریه را بحث‌برانگیز کرد، رویکرد نویسنده به علم غیب امام است؛ نجف آبادی گرچه علم غیب امام را انکار نمی‌کند، اما معتقد است قیام امام را باید صرف نظر از علم غیب ایشان تحلیل کرد: «کتاب حاضر نهضت عظیم حسین بن علی (ع) را از نظر مجاری عادی و صرف نظر از علم غیب امام بررسی کرده.»[5]

نجف‌آبادی معتقد است همه چیز برای به حکومت رسیدن امام حسین فراهم بود؛ ضعف حکومت، رنجش مردم، مطالبه عمومی و لیاقت رهبری امام، کافی بود برای آنکه امام برای رسیدن به حکومت تلاش کند.

به هر حال با توجه به دیداری که امام حسین با رسول الله قبل از  حرکت به سمت مکه در خواب داشتند و در آنجا به حضرت گفته شد« فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاكَ قَتِیلاً»[6] و همچنین روایاتی که علم به شهادت ایشان از کودکی را ثابت می‌کند ، این تفسیر و تحلیل از قیام امام را با چالش مواجه خواهد کرد.

قربانی شدن برای خدا در تفسیر عرفانی

نگاه عرفا و صوفیان به مسئله شهادت امام حسین، نگاهی کاملاً ذوقی و عاطفی است. شاید اولین کسی که به طور جدی و مفصل به تحلیل عرفانی حرکت امام حسین پرداخت، عمان سامانی شاعر صوفی‌مسلک عصر ناصری باشد.

البته قبل از او در اشعار مولانا یا آثار ابن عربی و همچنین در کتاب روضه الشهداء ملاحسین واعظ کاشفی جسته گریخته بتوان مفاهیم صوفیانه و عارفانه را یافت.

یکی از تبعات منفی نگاه عارفانه به قیام امام حسین(ع)، تقدیس دشمنان و قاتلان امام است؛

حسین علیزاده از تحلیل عمان سامانی این چنین تعبیر می‌کند: «جانبازی جمعی از عاشقان به رهبری یک عاشق ممتاز الهی که او یاران و اصحاب خود را در راه معشوق و برای رسیدن به او قربانی می‌کند.»[7]

در تفسیر عرفانی گفته می‌شود که امام کاری را کرد که ابراهیم نبی با اسماعیلش کرد؛ یعنی امام حسین تعبدا در راه معشوق قربانی کرد و قربانی شد، تا به مقام بلند شهادت برسد؛ در حقیقت تفسیر عرفانی شهادت را هدف قیام امام قرار می‌دهد.

همچنین سیدبن‌طاووس صاحب کتاب لهوف نیز نگاهی عرفانی به مسئله کربلا داشته است؛ او در مقدمه لهوف می‌گوید: «و اگر نبود امتثال فرمان سُنّت پیامبر و کتاب پروردگار در پوشیدن لباس جزع و مصیبت‌زدگی هنگام از بین رفتن نشانه‌های هدایت و ایجاد بدعت‌ها و تأسف برای از دست دادن سعادت و تأثر بر شهادت آنان، هر آینه در مقابل این نعمت بزرگ، جامه‌های سرور و بشارت به تن می‌کردیم.»

یکی از تبعات منفی نگاه عارفانه به قیام امام حسین(ع)، تقدیس دشمنان و قاتلان امام است؛ به طور مثال عمان سامانی می‌گوید: «آنها هم مامور هستند و ایشان سر مستان "می" شقاوتند و آنها هم باید باشند تا امام حسین به آن درجه برسد.»

حتی برخی یزید را هم تقدیس می‌کنند به این جهت که امام حسین را به این جایگاه رسانید و وسیله‌ای شد برای آنکه ما با گریه بر امام و اتصال به او، از گناه تطهیر شویم.

پی‌نوشت‌ها:
[1] به نقل از سایت کلمه؛
[2]فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18 و بحارالانوار، ج 44، ص 325.
[3]بحار الأنوار، ج‏۴۴، ص: ۳۲۹
[4] صالحی نجف‌آبادی،نعمت‌الله؛ شهید جاوید، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ص 23؛
[5]همان؛ مقدمه کتاب، ص 11؛
[6]بحارالانوار؛ ج 44 ص 364
 [7] "ماجرای تفقد میرزای شیرازی از عمان سامانی" مصاحبه خبرگزاری حوزه با مدیر گروه کتاب‌شناسی دایرة‌المعارف پیامبر اکرم‌(ص) در پژوهشگاه باقرالعلوم.




مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.