درباره مسیری که سینمای ایران طی کرده است
کدام سینما کدام ملی
21 شهریور در تقویم رسمی کشورمان به نام روز سینما ثبت شده است. البته تا چند سال پیش پیشوند ملی هم داشت و همچنان اصحاب این حوزه آن را با عنوان «روز ملی سینما» می شناسند.
چند سال قبل، وقتی عنوان «روز ملی سینما» از تقویم حذف شد، با موضوع گیر عجیبی از سوی اهالی سینما مواجه شد. آیا در تقویم آمریکاییها روز ملی سینما وجود دارد؟ این عادت فرهنگی که برای هر رویدادی روز خاصی در تقویم بدان اختصاص دادهشده از کدام فرهنگ سرچشمه میگیرد؟ آیا فرانسویها هم در تقویمشان روز ملی سینما دارند؟ آیا صنعت سینمای سوئد که در حال اوجگیری است و حتی کشور ترکیه که در حوزه نمایش دادوستد گستردهای با دنیا دارد،روز خاصی را در تقویمشان ثبت کردهاند؟
سینمای ایران در چهل سال اخیر، پس از انقلاب 57 آیا بهاندازه کشور ترکیه توانسته فرامرزی شود که ادعای ملی شدن و روز ملی دارد؟ مرزهای سینما در کشور خودمان هرروز محدودتر میشود و از جمعیت هشتادوپنج میلیونی تنها 2 میلیون سینما روداریم. این دو میلیون به برخی فیلمها مثل نهنگ عنبر و هزارپا روی خوشنشان میدهد و به فیلمهای دیگر علاقهای نشان نمیدهد.
پس این نسل جوان متولد 1368 تا 1380 که طیف گستردهای هستند و قطعاً فیلم و سریال تماشا میکنند، چگونه نیاز نمایشی خود را تأمین میکنند، چون سینما و سریال برای نسل امروز مثل غذاست. وقتی عوامل ادارهکننده سایت تاینی مووی دستگیر شدند، فوجی از جوانان و نوجوانان زیر صفحه آذری جهرمی وزیر ارتباطات کمپین تشکیل دادند و خواستار آزادی عوامل تاینی مووی شدند.پس اهالی سینما که طلبکار روز ملی هستند، یقین داشته باشند که فوج عظیمی از جوانان و نوجوانان این سرزمین حتی با بسیاری از فیلمهای ایرانی آشنا نیستند.برای اثبات این ادعا سری به مجلات سینمایی و فرهنگی بزنیم آنگاه با تورق ماهنامه فیلم و مجله دنیای تصویر میبینیم که بخش اعظمی از صفحات سینمایی کشور به سینمای جهان و جدیدترین سریالهای روز خارجی اختصاص دارد.
حذف روز ملی سینما از تقویم کار بسیار قابلاعتنایی بود و کاش مسئولان در مقابل این اتفاق ایستادگی میکردند تا این روزی که مثل صنعت نفت هنوز ملی نشده برای همیشه از تقویم حذف شود.شاید صاحب این قلم را به ضد هنر بودن و ضد سینما بودن متهم کنند اما سینما و سینماگران زمانی باید ثبت روز ملی سینما در تقویم را مطالبه کنند که این هنر – صنعت عظیم و گسترده را ملی کنند. آیا فیلمهای ایرانی که همین روزها در سینمای ایران میبینیم به ملیت، هویت و منزلت ایرانیان ارتباطی پیدا میکند؟مستقل از شعارهای روزنامهنگاران وابسته، سینمای ایران طی بیست و اندی سال اخیر به بهانه باسمهای آسیبشناسی اجتماعی، یک خسران عظیم اجتماعی را رقمزده و بخشی از سرخوردگی تودهها و قاطبه ایرانیان به این دلیل است که هیچوقت از فیلم ایرانی شجاعت، شهامت و انرژی برای ساختن کشورشان و آینده این سرزمین دریافت نکردهاند. آیا سمبلها و قهرمان ملی – میهنی جایی در سینمای ایران داشتهاند؟
سینمای ایران از نخستین اثری که با زبان فارسی روی پرده سینماها فرستاد و «دختر لر» به نمایش درآمد، طلیعهای از امید و ایمان به آینده را نمایش داد. فیلم دخترلر در نخستین گام سعی کرد خسران طبقاتی و آرزوهای پوشالی که با «رویای ایرانی» در تعارض است را به نمایش گذارد. سکانس پایانی این فیلم بسیار قابلتوجه است: پس از عکسی از کره زمین، تصویر درشتی از ستاره شش پر داوود (نشانه صریح صهیونیسم) بود که بزرگ و بزرگتر میشد و سپس ثابت ماند و در دل آن ستاره شش پر، تصویر رضاخان با کلاه شیر و خورشید نمایان شد.برای آمریکاییها هر روز روز ملی سینماست، چون از صدها فیلمی که طی یک ماه در ایالاتمتحده به نمایش درمیآید تقریباً 99 فیلم بر اساس تبیین و القای رویای آمریکایی ساخته میشود.آیا سینمای ایران رؤیا میسازد که بگوییم از هر ده فیلم یکی از آنهای تبیینکننده رویای ایرانی است؟فیلم آبی و رابی که توسط آوانس اوگانیانس ساخته شد و در 12 دی ماه 1309 در سینما مایاک تهران نمایش داده شد را میتوان بهعنوان افتخار تاریخ سینمای برشمرد؟ سینمای ایران با همین فیلم نشان داد به سبک آمریکایی نمیخواهد برای تبیین رویای ایرانی، نمایش باشکوهی از عشق بسان آنچه مثلاً در کلاسیکهای آمریکایی در آثار ویلیام وایلر دیدهایم را به نمایش بگذارند و اروتیسم وجه غالب سینمای ایران خواهد بود و دومین فیلم اوگانیانس «حاجیآقا آکتور سینما» به هجو مذهب میپرداخت و تصویری موهنی از دینداری ارائه میکرد.
حتی در جامعه سکولار بر اساس آرمان واقعی سینما نباید به هجو افکار و عقاید ولو عدهای اندک بپردازد. اما رزشهای ایرانی، زیست و فرهنگ ایرانی بهسادگی از سوی بنیانگذاران سینمای ایران از همان ابتدا نادیده گرفته شد. همین جریان با همین سبک و سیاق همچنان در سینمای ایران طی نود واندی سال اخیر حکومت میکند و برایش فرقی نمیکند که کدام حکومت بر سرکار است و اتفاقاً اگر وابستگی سیاسی نداشته باشید و بهخوبی این جریان را رصد کنید، نام این جریان داخلی ضد ایرانی که ارزشهای ایرانی در سینما را به محاق برده گذاشتهاند سینمای مستقل!
بخش دیگر حاکم در سینما غیر از مستقلها، وابستگان هستند. وابستگی تفاوتی نمیکند به حاکمیت جمهوری اسلامی یا حکومت شاهنشاهی پهلوی. وابسته، وابسته است، چون به گسترش طلیعه رویای ایرانی در سینما نمیاندیشد و ازقضا فرهنگ وابستگی را توسعه میدهد که مشکل اصلی سینمای انقلاب، پس از چهل سال قبول این وابستگی از سوی نهادهای حاکمیتی است. به همین دلیل سفارش پذیران که با بدعت فرح دیبا پول مسیر دریافت بودجه از دولت را آموختند، همچنان به نام بنیاد سینمای فارابی چشم دوختهاند تا با اندک وامی به خسران نمایی و قلعوقمع رویای ایرانی همچنان ادامه دهند.
شاید این پرسش مطرح شود چرا با سینما دولتی مخالفیم؟ قطعاً این متن به معنای مخالفت با سینمای دولتی نیست بلکه دولت حق فیلمسازی و نمایش دارد اما دولت چه در جمهوری اسلامی و چه در دوران پهلوی این حق را برای عدهای همیشه خاص، تبدیل به یک رانت بزرگ کرده است و استعدادهای فراوانی پشت دروازهها همچنان ماندهاند.
امروز سینما مخاطبی که باید ندارد و عده محدودی از سینماگران بهجای توسعه اندیشه و قهرمان سازی و تجلی رویای ایرانی در شبکههای مجازی مشغول فعالیت سیاسی هستند، پس روز ملی سینما از اساس بیهوده است. سینما هنر وارداتی است و متأسفانه افکار هنرمندان داخلی وارداتیتر؛ به این دلیل هیچگاه صنعت سینمای ایران مثل صنعت نفت ملی نخواهد شد که روز ملی سینما در تقویم داشته باشیم.
سینمای ایران در چهل سال اخیر، پس از انقلاب 57 آیا بهاندازه کشور ترکیه توانسته فرامرزی شود که ادعای ملی شدن و روز ملی دارد؟ مرزهای سینما در کشور خودمان هرروز محدودتر میشود و از جمعیت هشتادوپنج میلیونی تنها 2 میلیون سینما روداریم. این دو میلیون به برخی فیلمها مثل نهنگ عنبر و هزارپا روی خوشنشان میدهد و به فیلمهای دیگر علاقهای نشان نمیدهد.
پس این نسل جوان متولد 1368 تا 1380 که طیف گستردهای هستند و قطعاً فیلم و سریال تماشا میکنند، چگونه نیاز نمایشی خود را تأمین میکنند، چون سینما و سریال برای نسل امروز مثل غذاست. وقتی عوامل ادارهکننده سایت تاینی مووی دستگیر شدند، فوجی از جوانان و نوجوانان زیر صفحه آذری جهرمی وزیر ارتباطات کمپین تشکیل دادند و خواستار آزادی عوامل تاینی مووی شدند.پس اهالی سینما که طلبکار روز ملی هستند، یقین داشته باشند که فوج عظیمی از جوانان و نوجوانان این سرزمین حتی با بسیاری از فیلمهای ایرانی آشنا نیستند.برای اثبات این ادعا سری به مجلات سینمایی و فرهنگی بزنیم آنگاه با تورق ماهنامه فیلم و مجله دنیای تصویر میبینیم که بخش اعظمی از صفحات سینمایی کشور به سینمای جهان و جدیدترین سریالهای روز خارجی اختصاص دارد.
حذف روز ملی سینما از تقویم کار بسیار قابلاعتنایی بود و کاش مسئولان در مقابل این اتفاق ایستادگی میکردند تا این روزی که مثل صنعت نفت هنوز ملی نشده برای همیشه از تقویم حذف شود.شاید صاحب این قلم را به ضد هنر بودن و ضد سینما بودن متهم کنند اما سینما و سینماگران زمانی باید ثبت روز ملی سینما در تقویم را مطالبه کنند که این هنر – صنعت عظیم و گسترده را ملی کنند. آیا فیلمهای ایرانی که همین روزها در سینمای ایران میبینیم به ملیت، هویت و منزلت ایرانیان ارتباطی پیدا میکند؟مستقل از شعارهای روزنامهنگاران وابسته، سینمای ایران طی بیست و اندی سال اخیر به بهانه باسمهای آسیبشناسی اجتماعی، یک خسران عظیم اجتماعی را رقمزده و بخشی از سرخوردگی تودهها و قاطبه ایرانیان به این دلیل است که هیچوقت از فیلم ایرانی شجاعت، شهامت و انرژی برای ساختن کشورشان و آینده این سرزمین دریافت نکردهاند. آیا سمبلها و قهرمان ملی – میهنی جایی در سینمای ایران داشتهاند؟
سینمای ایران از نخستین اثری که با زبان فارسی روی پرده سینماها فرستاد و «دختر لر» به نمایش درآمد، طلیعهای از امید و ایمان به آینده را نمایش داد. فیلم دخترلر در نخستین گام سعی کرد خسران طبقاتی و آرزوهای پوشالی که با «رویای ایرانی» در تعارض است را به نمایش گذارد. سکانس پایانی این فیلم بسیار قابلتوجه است: پس از عکسی از کره زمین، تصویر درشتی از ستاره شش پر داوود (نشانه صریح صهیونیسم) بود که بزرگ و بزرگتر میشد و سپس ثابت ماند و در دل آن ستاره شش پر، تصویر رضاخان با کلاه شیر و خورشید نمایان شد.برای آمریکاییها هر روز روز ملی سینماست، چون از صدها فیلمی که طی یک ماه در ایالاتمتحده به نمایش درمیآید تقریباً 99 فیلم بر اساس تبیین و القای رویای آمریکایی ساخته میشود.آیا سینمای ایران رؤیا میسازد که بگوییم از هر ده فیلم یکی از آنهای تبیینکننده رویای ایرانی است؟فیلم آبی و رابی که توسط آوانس اوگانیانس ساخته شد و در 12 دی ماه 1309 در سینما مایاک تهران نمایش داده شد را میتوان بهعنوان افتخار تاریخ سینمای برشمرد؟ سینمای ایران با همین فیلم نشان داد به سبک آمریکایی نمیخواهد برای تبیین رویای ایرانی، نمایش باشکوهی از عشق بسان آنچه مثلاً در کلاسیکهای آمریکایی در آثار ویلیام وایلر دیدهایم را به نمایش بگذارند و اروتیسم وجه غالب سینمای ایران خواهد بود و دومین فیلم اوگانیانس «حاجیآقا آکتور سینما» به هجو مذهب میپرداخت و تصویری موهنی از دینداری ارائه میکرد.
حتی در جامعه سکولار بر اساس آرمان واقعی سینما نباید به هجو افکار و عقاید ولو عدهای اندک بپردازد. اما رزشهای ایرانی، زیست و فرهنگ ایرانی بهسادگی از سوی بنیانگذاران سینمای ایران از همان ابتدا نادیده گرفته شد. همین جریان با همین سبک و سیاق همچنان در سینمای ایران طی نود واندی سال اخیر حکومت میکند و برایش فرقی نمیکند که کدام حکومت بر سرکار است و اتفاقاً اگر وابستگی سیاسی نداشته باشید و بهخوبی این جریان را رصد کنید، نام این جریان داخلی ضد ایرانی که ارزشهای ایرانی در سینما را به محاق برده گذاشتهاند سینمای مستقل!
برای آمریکاییها هر روز روز ملی سینماست، چون از صدها فیلمی که طی یک ماه در ایالاتمتحده به نمایش درمیآید تقریباً 99 فیلم بر اساس تبیین و القای رویای آمریکایی ساخته میشود. آیا سینمای ایران رؤیا میسازد که بگوییم از هر ده فیلم یکی از آنهای تبیینکننده رویای ایرانی است؟
بخش دیگر حاکم در سینما غیر از مستقلها، وابستگان هستند. وابستگی تفاوتی نمیکند به حاکمیت جمهوری اسلامی یا حکومت شاهنشاهی پهلوی. وابسته، وابسته است، چون به گسترش طلیعه رویای ایرانی در سینما نمیاندیشد و ازقضا فرهنگ وابستگی را توسعه میدهد که مشکل اصلی سینمای انقلاب، پس از چهل سال قبول این وابستگی از سوی نهادهای حاکمیتی است. به همین دلیل سفارش پذیران که با بدعت فرح دیبا پول مسیر دریافت بودجه از دولت را آموختند، همچنان به نام بنیاد سینمای فارابی چشم دوختهاند تا با اندک وامی به خسران نمایی و قلعوقمع رویای ایرانی همچنان ادامه دهند.
شاید این پرسش مطرح شود چرا با سینما دولتی مخالفیم؟ قطعاً این متن به معنای مخالفت با سینمای دولتی نیست بلکه دولت حق فیلمسازی و نمایش دارد اما دولت چه در جمهوری اسلامی و چه در دوران پهلوی این حق را برای عدهای همیشه خاص، تبدیل به یک رانت بزرگ کرده است و استعدادهای فراوانی پشت دروازهها همچنان ماندهاند.
امروز سینما مخاطبی که باید ندارد و عده محدودی از سینماگران بهجای توسعه اندیشه و قهرمان سازی و تجلی رویای ایرانی در شبکههای مجازی مشغول فعالیت سیاسی هستند، پس روز ملی سینما از اساس بیهوده است. سینما هنر وارداتی است و متأسفانه افکار هنرمندان داخلی وارداتیتر؛ به این دلیل هیچگاه صنعت سینمای ایران مثل صنعت نفت ملی نخواهد شد که روز ملی سینما در تقویم داشته باشیم.