تبیان، دستیار زندگی

شاعران افغان و تاجیک در دوران گذر هستند

ناصر فیض گفت: تلاش شعرای افغانستان و تاجیکستان این است که همچون شاعران ایرانی بسرایند. این شاعران، چون فردوس اعظم، در دوران گذر هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :


نشست هفتگی شهر کتاب

نشست هفتگی شهر کتاب با عنوان «عصری با فردوس اعظم» با محوریت بررسی سروده‌های فردوس اعظم، شاعر تاجیک، با حضور ناصر فیض، دکتر ابراهیم خدایار، دکتر مریم مقدم برگزار شد.

در ابتدای جلسه، علی‌اصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهرکتاب، ضمن تأکید بر اهمیت تحولات ادبی کشورهای فارسی زبانی چون تاجیکستان و افغانستان که پیشینه‌ فرهنگی‌شان آنها را در حوزه‌ ایران فرهنگی قرار می‌دهد، گفت: با شاعران پیشکسوتی چون مؤمن قناعت، گلرخسار صفی‌آوا و لایق شیرعلی آشناییم. در این دهه‌ها اشعارشان در ایران منتشر شده و رفت‌وآمد و گفت‌وگوهایی با ما داشته‌اند. مشتاقیم درباره‌ شاعران جوان تاجیکستان یا افغانستان، چه مقیم و چه مهاجر، نیز جلساتی را برگزار کنیم و با این تحولات آشنا شویم و باب همکاری‌هایی را بگشاییم.

وی درباره‌ شعر فروس اعظم گفت: شاعر به‌دنبال صلح، امید، عشق، آزادی است. کوشش‌های فراوانی برای به‌تصویرکشیدن رنج و گرفتاری انسان امروزی می‌کند. شاهد کمرنگ‌تر شدن محبت، دوستی و اعتماد در این روزگار است و این را در اشعارش بازتاب می‌دهد. همچنین، او از شاعران کلاسیک ایرانی چون رودکی و شاعران معاصر ایرانی چون فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، حسین منزوی، قیصر امین‌پور و بهمنی بسیار تأثیر پذیرفته است.

پیام تصویری فردوس اعظم در بخشی از این نشست، پخش شد و او در این پیام گفت: نخستین کتابم را با عنوان «ابرهای آبی» به دو خط سیریلیک و فارسی در خجند نشر کردم. البته این کتاب دربرگیرنده‌ شعرهای دوران نوجوانی و دانشجویی است. بعداً کتاب «یک ورق غزل» در شهر تهران به دو خط چاپ شد. همین کتاب در سال ۲۰۱۵، از طریق نشریات لندن بازنشر شد و برنده‌ جایزه‌ کانون نویسندگان تاجیکستان شد. «آیین آیینه» در سال ۱۳۹۶ در تهران منتشر شد و در قیاس با دیگر مجموعه‌های من، شعرهای تازه‌تری را در بر گرفته است. در اینجا موضوع و محتوای اشعار متفاوت است. باید اعتراف کنم که تأثیر ادبیات کهن و معاصر ایران روی شعر من فوق‌العاده است. یکی از سرگرمی و مشغولیت‌های همیشگی من مطالعه‌ آثار شاعران امروز و دیروز ایران است. با شاعران کلاسیک در زمان دانشجویی و مکتب‌خوانی آشنا شدیم، اما با شاعران امروز ایران با ورود به فضاهای مجازی فارسی آشنا شدم و تکنیک‌ها و تئوری شعر و نقد ادبی را آموختم.

این شاعر در ادامه پیام خود گفت: با این روابط ادبی و فرهنگی آموختم که باید نسبت به خودم سخت‌گیر باشم. الآن دقیقاً نمی‌توانم بگویم که وارد شعر شده‌ام یا نه. منتقد بزرگ ایران، استاد براهنی، می‌گوید شعر نباید روی ورق باقی بماند، هنگامی که شعر شاعری در ذهن، اندیشه و روح مخاطب نفوذ ‌کند، شاعر می‌تواند به خودش مجوز دهد که وارد شعر شده است. من نمی‌دانم که تا چه حد وارد شعر شده‌ام، این را به عهده‌ مخاطب فارسی‌زبان می‌گذارم. مخاطب امروز من فارسی‌زبانان ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ازبکستان‌اند. بعضی از دوستان خرده می‌گیرند که شعر من بوی تاجیکی ندارد؛ یعنی فضای شعرم خارج از فضای شعر امروز تاجیکستان است. پاسخ من این است که معیار زبان من در شعر، زبان فارسی امروز ایران است.

محصول عصر استقلال


ابراهیم خدایار دانشیار دانشگاه تربیت مدرس هم با تکیه بر مفهوم «زبان» و «وطن» گفتمان حاکم بر میراث ادبی یک و نیم قرن اخیر تاجیکستان را ذیل ۴ دوره‌ معارف‌پروری، تجددگرایی و شورایی، استقلال تقسیم و بیان کرد.

وی با اشاره به تحولات سیاسی و اجتماعی، در تاجیکستان گفت: زبان فارسی در دوره‌ معارف‌پروری زبان رسمی بوده و در دوره‌ تجددگرایی به زبان تاجیکان تغییر نام داده و هم‌زمان به ترتیب به خط لاتین و سپس خط سیریلیک تغییر یافته که منجر به بریده شدن ارتباط آن با حوزه‌ تمدنی مشترک تاجیکان با ایرانیان شده است. دوره‌ استقلال و خودآگاهی ملی، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، استقلال جمهوری تاجیکستان، سست شدن بنیادهای ارزشی جامعه‌ شوروی، بازگشت به ریشه‌های تاریخی، تولید ادبیات با گرایش‌های فکری متنوع و در رأس آن رمانتیک اجتماعی مصادف است. بنیان‌گذار این جریان شعری مؤمن قناعت است. این شاعر تاجیک را باید برجسته‌ترین فرد این جنبش شعری دانست که در دهه‌ شصت سده‌ بیستم پرچم خودباوری و استقلال هویتی تاجیکان را در قابِ کلان‌هویتی بسیار دیرینه به نام «آریایی‌تباران و فارسی‌زبانان» برافراشت. زبان مادری، پاسداشت شخصیت‌های اسطوره‌ای و تاریخی، وطنی غیر از وطن سیوسیالیستی و در مجموع تصاویری افتخارآمیز از گذشته‌ مشترک اقوام آریایی‌نژاد و فارسی‌زبان از گزاره‌های پرتکرار این جریان بود.

این استاد دانشگاه گفت: اگر بخواهیم ادبیات دوره‌ معارف‌پروی، تجددگرایی و شورایی را به ترتیب محصول تئوری تقلیدمحوری، غرب‌باوری و بلشویزم بدانیم، شعر دوره‌ استقلال محصول تئوری خودباوری و خودآگاهی تاجیکان است که ضمن حفظ استقلال نسبی، فضا را برای تنفس در گرایش‌های متنوع فکری آماده کرده است. یکی از مهم‌ترین تغییراتی که در دوره‌ جدید بر گرایش‌های فکری و زبانی ادبیات تاجیک تأثیر نهاده و آن را دستخوش تغییر کرده است، تغییر ساختار اعمال قدرت در کشورها از «جوامع بسته به سمت جوامع باز» است. در این دوره امکان کنترل صدرصدی فرهنگ و مهندسی آن تقریباً از بین رفته است. به همین دلیل امکان ظهور جریان‌های ادبی بیش از پیش فراهم شده است.

وی گفت: غزل فردوس اعظم و ده‌ها شاعر جوان تاجیک دیگر در تاجیکستان، محصول تئوری خودآگاهی و خودباوری عصر استقلال است. در این میان غزل فردوس اعظم علاوه بر محتوا به دلیل تکیه‌ آگاهانه به زبان معیار فارسی و استفاده از امکانات آن ویژگی خاصی دارد. این شاعر غزل‌سرا همانند شاعران دهه‌ چهل در ایران، آگاهانه در پی تنفس در وطن تاریخی و فرهنگی مشترک با فارسی‌زبانان و آریایی‌تباران است. به همین منظور، قالب غزل را در خدمت تبیین اهداف اجتماعی خود درآورده و با ارجاع مکرر به گذشته، مخاطب را به یادآوری و بازسازی گذشته‌ پرشکوه دعوت می‌کند. هم از این روست که باید نقش وی و امثال وی را در احیای زبان معیار مشترک فارسی ارج نهاد. سنتی که نزدیک به هزار سال در حوزه‌ تمدنی مشترک با ایران در جغرافیایی به گستردگی حلب تا کاشغر رواج داشت. در روزگاری که اگر میراث سخن‌سرایان خجند در لاهور، دهلی، تبریز و شیراز خوانده می‌شد، شعر شاعران شیرازی، سمرقندیان و بخاراییان را به‌رقص‌می‌آورد. قهرمان غزل فردوس اعظم، ضمن داشتن رنگ و بوی غزالان خجند، در پی صید دلِ پریانی از سرزمین ایران و انیران است تا دوباره فضای یکدلی در این حوزه‌ تمدنی مشترک را حکفرما کند؛ فردوس می‌خواهد آیینه‌ای باشد برای صداهای گوناگون در جهان ایرانی.


گرایش به فارسی صیقل‌یافته‌ ایرانی


ناصر فیض، شاعر و طنزپرداز، سخنران دیگر این برنامه بود که مقایسه‌ میان شعر ایران و تاجیکستان را نادرست دانست و گفت: ما نباید فردوس اعظم را مثل شاعری فارسی زبان و ایرانی تصور کنیم. در گذشته‌ ادبیات تاجیکستان نیز آثاری برجسته‌ای وجود ندارد که در دنیای ادبیات فارسی شاخص شده باشند. اگر شاعرانی را می‌شناسیم و از ایشان نام می‌بریم، به جهت نزدیکی شعرهایشان به سیاق ادبیات‌مان بوده است. قطعاً اگر این اشعار هم به سیاق تاجیکی بود، چندان به آنها توجه نمی‌کردیم. چون واژه‌هایشان برایمان ناآشنا بودند و نوع بیانشان مطابق ذوقمان نبود. با وجود ریشه‌های زبانی مشترک، ظاهراً در منطقه نیز پذیرفته شده است که زبان فارسی رایج در ایران صیقل‌یافته‌ترین صورت این زبان است. از این‌رو، شعرای افغانستان نیز مایل‌اند به سبک و سیاق شعرای ایرانی شعر بگویند. چنان‌که شعرهای محمدکاظم کاظمی، شاعر افغان، به نظر از آنِ شاعری ایرانی است.

وی افزود:‌ تلاش شعرای افغانستان و تاجیکستان این است که همچون شاعران ایرانی بسرایند. این شاعران، چون فردوس اعظم، در دوران گذر هستند. در دورانی که از ادبیات فرمایشی دوران سوسیالیست‌ها، تأثیر زمخت زبان روسی، حروف سخت و درشت در هنگام حرف زدن می‌گریزند. در واقع، به‌خاطر همین تلفظ‌های ناگزیر است که نمی‌توانند آن بی‌ایرادی را در شعرشان به نمایش بگذارند. گاهی در تطابق تلفظ‌شان با عروض مردد می‌مانند. پس، در شعرهای فردوس اعظم نیز بعضی لغزش‌های وزنی هست. من همه‌ اینها را به حساب ناآگاهی شاعر از عروض نمی‌گذارم. بخشی از این لغزش‌ها مربوط به تلفظ است. باید پذیرفت که ساختار زبان اینان به جهت استیلای زبان روسی و تلفیق آن در این وضعیت است.

این شاعر طنزسرا، برای روشن کردن تأثیر تلفظ بر عروض، از شعر هجایی در زبان ترکی (آذربایجان ایران) و خوانش فارسی آن نمونه آورد و گفت: اگر با معیارهای رایج شعر فارسی در ایران به کارهای فردوس اعظم نگاه کنیم، به جایی نمی‌رسیم. در این حالت، او را شاعری متوسط برآورد می‌کنیم که خیلی از معیارهای شعر را رعایت نمی‌کند. اما این ضعف‌ها، به لحاظ ساختار زبان، تلفظ و شکل بیان است. پس این شاعران ناگزیرند از شعر فارسی اثر بپذیرند، چرا که شعر فارسی رایج در ایران، از صیقل‌خورده‌ترین نوع بیان کلمات و بسیار سهل، خوش‌بیان و خوش‌موسیقی شده است. به همین اعتبار، شاعران تاجیکستان خیلی به شعر ایران توجه داشتند و چنان‌که در عنوان کتاب‌هایشان نیز معلوم است، بیشتر متوجه‌ «صورت» شعرند تا محتوای آن. در بخش محتوا می‌توانند به گذشته‌ی تاریخی‌شان رجوع کنند و شعرهایی مطابق شرایط روزگارشان و برآورده‌کننده‌ی احساسات نوستالژیک‌شان بگویند؛ مثلاً شعرهایی عدالت‌خواهانه، وطن‌پرستانه یا از حسرت وطنی که در آرزویش بودند. عنوان‌هایی مثل «آیین آیینه» یا «یک بغل غزل» براساس نوعی جناس و حالت موسیقایی انتخاب شده و از تعابیر بیدل برداشته شده و ایرانیزه شده است.

فیض در ادامه ضمن اشاره به نزدیکی تعابیری چون «آیینه»، ترجیح واژگانی چون «کودک» به‌جای «بچه»، حتی مضامین شعر اعظم به شعر و فضای اجتماعی ایران، او را یکی از موفق‌ترین شاعران جوان تاجیک دانست که به‌خوبی به ساختار زبان فارسی در ایران نزدیک شده است.

زبان نو و نزدیک فردوس به ما


در بخش دیگر این نشست مریم مقدم پژوهشگر و مدرس دانشگاه،  ضمن مقایسه‌ زبان فردوس اعظم با شاعران قدیمی‌تری چون مؤمن قناعت، لایق شیرعلی و گلرخسار صفی‌آوا، زبان اعظم را به فارسی ایرانی نزدیک‌تر دانست و گفت: بسامد کلمات تاجیکی و کلمات کهنه‌ای که در فارسی معاصر به‌کار نمی‌بریم، در کارهای اعظم بسیار کم است. مثلاً پیش از این «از» را به‌صورت «ز» بسیار به‌کار می‌بردیم، اما اکنون به‌کار نمی‌رود. این روند درستی است، چنان‌که تی. اس. الیوت می‌گوید زبان شاعر باید منبعث از دکلاماسیون زمان خودش باشد. این امر در شعر فردوس، ناشی از ارتباط او با فضای شعری ایران است. او بارها به ایران آمده، در مشهد و گناباد بوده و به بسیاری شهرها سفر کرده است. پدرش، خجسته، مدتی در رادیو خراسان کار کرده است. افزون بر این، فردوس با بسیاری از شاعران ایرانی حشرونشر داشته و منزوی را دوست دارد. همچنین، به زبان امریکایی و آلمانی تسلط دارد. بنابراین، با ادبیات معاصر جهان نیز پیوند تنگاتنگی داشته که در شعر او نیز تأثیر گذاشته است. اندیشه‌ی او ایرانشهری است. او خودش را ریزه‌خوار شعر خراسان و پاره‌ی تن ایران، به‌معنای ایران بزرگ فرهنگی، می‌داند و دریافته که اشعارش با نزدیک شدن به زبان فارسی ایران است که می‌تواند مرزها را درنوردد و اعتبار بیشتری یابد.

این پژوهشگر درباره محتوای این اشعار گفت: او شاعری عاشق‌پیشه است و عاشقانه بسیار گفته است. عاشقانه‌های او بسیار روان‌تر از اشعار اجتماعی او است. او اصرار دارد که خودش را دچار عشق کند؛ چنان‌که می‌گوید «به عشق باغ دلم را دچار خواهم کرد». همچنین ویژگی‌های معشوق در شعرهای زمینی او تطبیق می‌کند و به نظر می‌رسد که یکی است. خودش می‌گوید «هرچند در برابر خوبان نشسته‌ام/اما قسم به عشق، خیانت نمی‌کنم». گویی به اصولی پایند است. چنان‌که سنت‌گرایی در وابستگی او به ادبیات و شعر فارسی هم دیده می‌شود. حتی بازی‌های زبانی‌ای به راه می‌اندازد تا اثبات کند به پیشینه‌ غنی شعر فارسی آشنا است و آن را دوست می‌دارد. هم‌زمان با مهاجرت به اروپا، نقطه‌ی عطفی در شعر اعظم ایجاد شد. او از این دوره شروع به گفتن شعرهای اجتماعی کرد. اشعار اجتماعی مجموعه‌ «آیین آیینه» متأثر از همین تجربه است. او شعرهایی اجتماعی برای افغانستان، تهران و ایران گفته است. دلتنگ است و هنگامی‌که دختری را آتش می‌زنند، انگار تمام احساس او را آتش می‌زنند. پس، برای این دختر نیز شعری می‌نویسد. به هر حال، شعر برای او پناه است. حتی خودش از سر تواضع می‌گوید مطمئن نیست به شعر ورود کرده باشد.

وی در پایان گفت:‌ پاشنه‌ آشیل کار اعظم، مانند بسیاری از شاعران، پرگویی است. باید پذیرفت که کیفیت با کمیت در تقابل است. پس آنجایی که سخن زیاد گفته می‌شود، کیفیت پایین می‌آید. میان دفتر اول و دوم مولوی شش ماه تأخیر افتاد، چنان‌که دفتر دوم را چنین آغاز می‌کند «مدتی در مثنوی تأخیر شد/ مهلتی بایست تا خون شیر شد»؛ یعنی شاعر باید مهلتی به خودش بدهد تا بتواند کشف تازه‌ای کند. محتوا در بسیاری از شعرهای اعظم یکسان است. چنان‌که اجتماع بر هنرمند و شاعر تأثیر می‌گذارد، هنر و شعر او هم بر جامعه تأثیر می‌گذارد؛ یعنی این طور نیست که شاعر معلول علت‌های اجتماعی باشد، خیلی وقت‌ها علت معلول‌های اجتماعی هم می‌شود. این را به عینه در ادبیات خودمان می‌بینیم. نمی‌توانیم به شاعر بگوییم که اینگونه بگو، ولی می‌توانیم جهت‌دهی کنیم که شاعر مقداری مسیر اندیشه و افق نگاهش را عوض کند تا ماحصل و تراوش ذهنش بهتر شود. ادبیات ما افسرده و محزون است. این حزن و افسردگی، متأثر از ادبیات ایران، در آثار فردوس نیز دیده می‌شود

منبع: مهر